1

حمایت «کیهان» از سریالی که مشاور دانشگاه آزاد تولیدش کرده⇐در ابتذال عجیب و بی‌سابقه «هزارپا» و «تگزاس»، سریال «پدر» وضع امیدوارکننده‌ای دارد!!!

سینماروزان: از جمله سریالهای بحث برانگیز هفته های اخیر رسانه ملی سریال «پدر» است که همچنان به واسطه تخیل نگاری در متن اش با انتقادات مختلف روبرو است. این سریال را حامد عنقا مشاور امور هنری رئیس هیأت موسس و هیأت امنای دانشگاه آزاد، نوشته و تولید کرده و به غیر از برخی رسانه های ارگانی مانند مجله ارگانی شهرداری یا رسانه منسوب به دانشگاه آزاد، بیشتر انتقاد است که روانه سریال شده است.

در این اوضاع حالا روزنامه «کیهان» که کمتر پیش می آید از محصولی تعریف کند به حمایت از سریال پرداخته و آن را نسبت به «هزارپا» و «تگزاس» محصولی امیدوارکننده دانسته است!

«کیهان» در بخشی از تحلیل خود بر «پدر» آورده است: در اوضاع نابسامان سینمای ایران و در ابتذال‌های عجیب و بی‌سابقه در فیلم‌های سینمایی نظیر «هزارپا» و «تگزاس» این سریال وضع امیدوارکننده‌تری دارد، زیرا کلیت داستان فیلم جذاب است و مخاطب را جذب می‌کند ولی اگر کمی روی فیلمنامه بیشتر تحقیق و بررسی می‌شد (با توجه به جذابیت‌ها و علاقه مردم ایران) این سریال به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و پرمخاطب‌ترین سریال‌های امسال صدا و سیما قلمداد می‌شد.

اینکه چرا «کیهان» برای سنجش عیار کیفی سریالی ملودرام در مدیوم تلویزیون به مقایسه آن با دو فیلم کمدی پرداخته، مشخص نیست. فارغ از تفاوت مدیوم و تولید سریال در مدیومی متصل به منابع عمومی اینکه برای حمایت از این سریال از ابتدال دو فیلم کمدی روی پرده که اتفاقا فروش بالایی هم داشته اند سخن گفته شده جای سوال دارد.

عجیب است که «هزارپا» و «تگزاس» هر دو مبتذل هستند ولی مخاطبان برای تماشای آنها علاقه زیادی نشان میدهند و اسباب امتداد فعالیت سرمایه گزاران آنها و تولید «دینامیت» و طراحی امتداد تولید «هزارپا» را شکل میدهند اما سریالهایی مانند «پدر» آن قدر از منظر مخاطبان نقد میخورند که مدام باید برای آنها رپورتاژ خبری مفرح(!) در شبکه های اشتراکی تولید شود بلکه در زمان پخش سر زبانها باشند.




نویسنده-تهیه‌کننده سریال «پدر» بدون اشاره به حجم کامنتهای منفی ناشی از «تخیلی» بودن سریال، مدعی شد⇐از شادی در پوست خود نمی‌گنجم!!/بعد از پایان هر قسمت سریال ۳۰ تا ۴۰ هزار کامنت دریافت می‌کنیم!!/بسیاری از جوانان آرزو کرده‌اند پدری مثل مهدی سلطانی داشته باشند!/داستان «آژانس شیشه‌ای» هم تخیلی است!!

سینماروزان: سریال «پدر» که از نویسندگی تا تهیه کنندگی آن را حامد عنقا برعهده داشته است بخاطر زیربنای تخیلی داستان خود به شدت در کانون ریشخند مخاطبان قرار گرفته است و جالب اینجاست که عنقا بدون اشاره به این ریشخند، از حجم بالای کامنتهای حول سریال گفته و اینکه به همین دلیل از شادی در پوست خود نمی گنجد!!!

حامد عنقا، نویسنده و تهیه‌کننده سریال «پدر» درباره حواشی ماجرای تخیلی «فرار پسر جوان از دام شهوانی دختران» و بازتاب آن در فضای مجازی به هنگامه ملکی در «ایرناپلاس» گفت: معمولاً کسانی این حواشی را خلق و دنبال می‌کنند که این سریال را تماشا نمی‌کنند و درباره آن قضاوت می‌کنند. این دسته از افراد می‌توانند هرگونه نقد و مطلب طنزی را برای هر سکانسی از سریال که بخواهند در فضای مجازی درست کنند و انعکاس بدهند. اما این نکته را هم اعلام می‌کنم که پس از پایان هر قسمت، حدود 30 الی 40 هزار کامنت از طرف مخاطبان سریال دریافت می‌کنیم. همه قسمت‌های سریال «پدر» توسط مخاطبان تلویزیون دیده می‌شود. به‌عنوان مثال، شب گذشته حدود 50 هزار کامنت درباره پیش‌بینی قسمت‌های آینده داشتیم. همچنین نظرسنجی درباره تعداد مخاطبان این سریال در شبکه دوم سیما وجود دارد که با سه گزینه عالی، خوب و ضعیف، می‌توانند به این سریال رأی بدهند.

این فیلمنامه‌نویس در پاسخ به این پرسش که چقدر داستان اصلی سریال «پدر» را واقعی و قابل لمس می‌دانید، خاطرنشان کرد: قصه و اتفاقات «پدر» از دل جامعه و مشکلات جوانان بیرون آمده است. کامنت‌هایی که برای آقای سلطانی و دیگر عوامل مربوط به این مجموعه نوشته می‌شود، حاکی از این موضوع است. بسیاری از جوانان در این کامنت‌ها آرزو کردند پدری مثل مهدی سلطانی داشته باشند.

وی در ادامه با اشاره به ایرادات مرتبط با تخیلی بودن زیربنای سریالش افزود: من نمی‌دانم چرا خیلی‌ها بر این باورند که یک قصه باید حتماً عمومیت داشته باشد؟ چند درصد از رزمندگان دوران دفاع مقدس به‌خاطر یک بلیت هواپیمای انگلیس، یک آژانس هواپیمایی و مراجعه‌کنندگانش را گروگان گرفته‌اند؟ همه ما می‌دانیم که این اتفاق تا به حال رخ نداده یا اگر بوده نادر بوده است، اما همین اتفاق فانتزی قصه اصلی فیلم موفقی چون «آژانس شیشه‌ای» می‌شود. یا اینکه داستانی مثل «به نام پدر» تاکنون چند بار در یک منطقه جنگی به‌وقوع پیوسته است؟ باید نگاهمان را اندکی در حوزه قصه تعریف کردن تغییر دهیم و با تحقیق بیشتر در این زمینه دست به سریال‌سازی بزنیم.

طراح و نویسنده «قلب یخی» درباره اهمیت طرح داستان سریال‌های تلویزیونی بیان کرد: ما باید با طرح قصه، مخاطب را جذب کنیم، او را پای تلویزیون نگه داریم و یک ساعت از وقت این تماشاگر را پر کنیم. در این یک ساعت مطمئناً اوقات خوشی برای او رقم می‌خورد. مخاطبهای سریال «پدر» و همه بحث‌هایی که درباره این مجموعه می‌شود خود به‌نوعی جریان‌ساز شده است که در بسیاری از رسانه‌ها یا در جامعه حال حاضر، از آن سخن گفته می‌شود. هدف ما به‌عنوان برنامه‌سازان این است که سرگرمی‌ساز باشیم.

وی در ادامه اضافه کرد: هیچ‌وقت این حرف را جایی بیان نکرده‌ام، اما واقعیت این است زمانی که آن جو درباره سکانس ابتدایی سریال به‌وجود آمد، از شادی در پوست خودم نمی‌گنجیدم. البته این هم به‌خاطر افزایش مخاطب بود که مخاطب 30 درصدی ما را تبدیل به مخاطب 80 درصدی کرد و در ادامه هم آن مخاطب 80 درصدی با این مجموعه همراه شد.




ادعای رسانه دانشگاه آزاد: داستان سریال «پدر» برآمده از زندگی واقعی نویسنده سریال است!⇔نکته: نویسنده-تهیه‌کننده سریال، مشاور امور هنری دانشگاه آزاد بوده ⇔پرسش اول: آیا ماجراهای «تنهایی لیلا» و سوزاندن دست برای پرهیز از گرفتاری در دام شهوانیات هم برآمده از زندگی واقعی این مشاور بوده؟؟/پرسش دوم: چرا انبوه گرفتاریهای اقتصادی جوانان کف جامعه نمود محسوسی در نوشته‌های این مشاور ندارد؟ به‌دلیل پرکاری مفرط و عدم درک مستقیم فقر و نداری؟/پرسش سوم: چرا این مشاور درباره دام موسسات مالی-اعتباری متخلف چیزی نمی‌نویسند؟ به‌دلیل شراکت با احسان علیخانی در تولید یک فیلم سینمایی؟

سینماروزان: آنچه جامعه ما را رنج می‌دهد بیکاری و فقدان امنیت شغلی جوانان و پناه بردن به رانندگی برای تاکسیهای اینترنتی و دستفروشی و از آن طرف سوءاستفاده‌های کلان اقتصادی نظیر آنچه در برخی موسسات مالی-اعتباری رخ داده، است و یکی از تازه‌ترین محصولات رسانه ملی با نام «پدر» که اتفاقا در کانون فشارهای اقتصادی حاکم بر جامعه تولید شده محوریت خود را بر فرار پسر جوان از دام شهوانی(!) دختران همکلاسی قرار داده است!!!

همین فاصله بعید میان واقعیت جامعه و موجودیت سریال گواه کیفیت آن است و منجر به آن که فقط پخش قسمتهای ابتدایی سریال که به جای درام به کمدی ناخواسته بدل شده‌اند موجی از شوخی و خنده و تمسخر را در فضای مجازی به دنبال داشته است! فقط درنظر بگیرید که در قسمت اول سریال، پسر جوانی را می بینید که برای رهایی از تله شهوانی دختران همکلاسی از پنجره کلاس فرار می‌کند!!!

در کنار اظهارنظرات مختلفی که درباره این سریال شکل گرفته خبرگزاری «آنا» وابسته به دانشگاه آزاد مدعی شده که آنچه در این سریال دیده می‌شود برگرفته از زندگی واقعی حامد عنقا نویسنده-تهیه‌کننده آن است! حامد عنقا کیست؟ مشاور امور هنری رئیس هیأت موسس و هیأت امنای دانشگاه آزاد.

این رسانه در متنی که بیش از هر چیز به رپورتاژ شبیه است با ادبیاتی که مشخص نیست از آنِ خود عنقاست یا نه(؟!) نوشته است: ریشه روایت و اضافه شدن این قصه در داستان، برگرفته از تجربه‌ای خاص و شخصی است، تجربه‌ای که می‌توان گفت، خود نویسنده آن را داشته است و تلاش کرده با نمایش آن پاره قصه‌ها، تلنگری بر وجدان‌های خاموش برخی از مردم بزند و یا حتی بخشی از وضعیت دانشگاهی جامعه امروزی کشور را نمایش دهد. قصه “حامد” در سریال «پدر»، داستان “حامد” عنقا در دوران دانشجویی خود نویسنده است؛ دانشجوی رشته حقوق، از خانواده‌ای مذهبی و دینی، حزب‌الهی و اهل نماز و روزه که مورد کینه بسیاری از دانشجویان دختر دانشکده حقوق قرار می‌گیرد و برای بدنام کردنش اقدام به برنامه‌ریزی‌های غیراخلاقی می‌کنند که در نهایت با واکنش‌های غیرقابل پیش‌بینی‌ای از حامد عنقا مواجه می‌شوند و حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل… .افرادی که دانسته و نادانسته و از روی بی‌اطلاعی دست به مطرح کردن برخی اظهارنظرهای مبتدیانه و غرض‌ورزانه می‌زنند، بدانند که داستان “حامد” و فرار از گناه و پرت شدن از طبقه اول کلاس دانشگاه، داستانی واقعی بوده که با اضافه شدن دگرگونی‌های لیلا و تحکیم ایمان در آن،‌ به جذابیت قصه کمک شده است.

حامد عنقا پیشتر در سریال «تنهایی لیلا» هم به خیال خود به دنبال معاصر کردن داستان میرداماد رفته بود و ماجرای معممی را به تصویر میکشید که برای پرهیز از گرفتاری در دام نفسانیات دستش را میسوزاند و حالا هم در «پدر» لابد به دنبال معاصر کردن داستان «یوسف پیامبر» بوده که یک پسر جوان را در گریز از دام شهوانی دختران به نمایش گذاشته است.

ورای طرح این پرسش که آیا داستان «تنهایی لیلا» هم برگرفته از زندگی شخصی حامد عنقا بوده یا نه و او براساس تجربه شخصی سوزاندن دست برای رهایی از شهوت، آن سریال را نگاشته یا فقط براساس زندگی میرداماد، این پرسش هم قابل طرح است که چرا انبوه گرفتاریهای اقتصادی جوانان کف جامعه در نوشته این نویسنده سابق و نویسنده-تهیه کننده فعلی نمود محسوسی ندارد؟

چرا ایشان درباره سیطره آقازادگان و ژن خوب بر جامعه و از دست رفتن موقعیت رشد برای بخش عمده‌ای از جوانان مستعد به واسطه همین سیطره چیزی نمی‌نویسد؟

چرا ایشان درباره دامی که یک سری موسسه مالی-اعتباری متخلف بر سر راه برخی هموطنان پهن کردند چیزی نمی‌نویسد؟ دامی که اخیرا ردّپای برخی مجریان هم در آن دیده شد؟ 

یک پاسخ می‌تواند این باشد که ایشان هیچ تجربه‌ای از بیکاری و گرفتاری اقتصادی ندارد و در نتیجه نمی‌تواند سریالی با این خط بنگارد! به هر حال حامد عنقا فارغ از کیفیت، همواره سفارش کار دارد و از نویسندگی تلویزیون تا تهیه‌کنندگی تلویزیون و حتی تولید و اجرای برنامه سینمایی برای تلویزیون و مشاوره دانشگاه آزاد پشت سر هم بهش محول می‌شود.

کسی هم که از شدت پرکاری وقت سر خاراندن ندارد چه می‌داند بیکاری چیست و در کف جامعه چه می‌گذرد و درددل جوان بخت برگشته‌ای که صبح تا شب باید بنر «اسنپ»به دست به دنبال شکار راننده برای تأمین حقوقی بخورونمیر باشد، چیست!

آیا اینکه چرا ایشان درباره موسسات متخلف مالی-اعتباری چیزی نمی‌نویسد هم میتواند به شراکت با احسان علیخانی در تولید فیلمی به نام «بدون تاریخ بدون امضاء» ربط داشته باشد؟؟؟

به هر حال این، فیلمی بود که به هنگام صدور پروانه ساخت، نام علی جلیلوند به عنوان تهیه کننده آن به چشم خورد اما به هنگام رونمایی در جشنواره ورای نام احسان علیخانی، نام حامد عنقا هم به عنوان سرمایه گزار آن درج شد و هنوز مشخص نشده بودجه تولید فیلم چگونه تأمین شده؟؟!

حامد عنقا(اول از راست) در کنار وحید جلیلیوند(کارگردان) و علی جلیلوند تهیه کننده «بدون تاریخ بدون امضاء»
حامد عنقا(اول از راست) در کنار وحید جلیلوند کارگردان «بدون تاریخ بدون امضاء»/ علی جلیلوند تهیه کننده «بدون تاریخ بدون امضاء» هم نفر اول از چپ است



پسر دوم کارگردان «گشت ارشاد» با تغییر نام‌خانوادگی، نقش اصلی سریال رمضانی شبکه دو را برعهده گرفت!!+عکس و گفته‌های این پسر درباره ایفای نقش اصلی «پدر»

سینماروزان: بعد از ساعد سهیلی فرزند اول سعید سهیلی کارگردان سری پرفروش «گشت ارشاد» فرزند دیگر این کارگردان به نام سینا هم که مدتها ایفاگر نقشهای مکمل بود با یک نقش اصلی به تلویزیون می‌آید.

به گزارش سینماروزان سینا سهیلی برخلاف ساعد با تغییر نام‌خانوادگی به «مهراد» که یادآور فرهاد مهراد خواننده پاپ است در سریالهایی همچون «سایه بان» و «پرده نشین» و فیلمهایی نظیر «کلاشینکف»، «زار»، «پنجشنبه آخر ماه» و «رفتن» به بازیگری پرداخته و سابقه دستیاری پدر در «گشت ارشاد» را داشته این روزها هم درگیر ایفای نقش اصلی در سریال مناسبتی «پدر»بهرنگ توفیقی است که برای پخش در ماه رمضان آماده میشود.

سینا مهراد که بازیگری را با «مردی شبیه باران» به کارگردانی پدرش آغاز کرده درباره فعالیت بازیگری خود گفت: من متولد سال 70 هستم و اولین باری که جلوی دوربین رفتم در فیلم «مردی شبیه باران» در سن 4 سالگی در کنار آقای ابوالفضل پورعرب بود؛ کسی که سوپراستار دو دهه بود و من عاشق و مخاطب ایشان هستم. در کودکی باز هم نقشهای کوتاهی به من محول شد تا اینکه طی یک دوره چهار پنج ساله که درگیر تحصیل بودم، این کار را کنار گذاشتم. سرانجام از 19 سالگی دوباره با کار تئاتر شروع کردم، تست دادن در دفاتر سینمایی و ایفای نقش در پروژه های مختلف را از سر گرفتم تا اینکه سرانجام حالا به نقش اصلی رسیده ام.

وی با بیان اینکه پله پله در حوزه کاری خود جلو آمده است، افزود: «پدر» اولین تجربه ای است که با گروهی حرفه ای دارم. نحوه انتخاب من هم به این شکل بود که تهیه کننده و کارگردان سریال «پدر» زمان پخش سریال «سایه بان» بازی مرا دیده و پسندیده بودند و سپس برای این کار با من تماس گرفتند.

این بازیگر درباره ویژگی های نقش خود در «پدر» توضیح داد: حامد از لحاظ پایه و درون خیلی به من نزدیک است، چون من هم در خانواده ای مذهبی بزرگ شده و زندگی می کنم اما او شیطنتی را که من دارم ندارد. حامد آدم خیلی آرامی است که سرش به کار خودش گرم است، زندگی اش را پیش می برد و به کسی کاری ندارد.

مهراد ادامه داد: شخصیت مادرم در سریال که لعیا زنگنه ایفای آن را برعهده دارند، خیلی به مادر خودم شبیه است. حتی قربان صدقه رفتن ها و نگاه کردن های او به حامد نیز مثل رابطه مادرم با من است. آقای مهدی سلطانی هم که نقش پدرم را بازی می کنند، دکتر و استاد دانشگاه هستند و من که هیچوقت برخوردی با او نداشتم، یکی از آرزوهایم بازی کنار ایشان بود. حرف زدن معمولی آقای سلطانی سر صحنه برای من به منزله کلاس بازیگری است و هر جمله ای را که به من می گویند طلا می گیرم و در ذهنم حفظ می کنم.

وی با اشاره به همبازی بودنش با نیما رئیسی در تله فیلمی که 6 سال پیش ساخته شده، یادآور شد: آقای مسعود فروتن هم مثل آقای سلطانی استاد هستند و زمان هایی که بیکار هستیم، سعی می کنم به حرفهای بزرگانی که در کنارشان بازی می کنم، گوش بدهم تا هم لذت ببرم و هم از تجربیات آنها استفاده کنم.

بازیگر سریال «سایه بان» درباره بازیگری که نقش روبروی او را بازی می کند نیز گفت: از روز اولی که به پروژه پیوستم با خیلی ها برای این شخصیت اتود زدیم. من به شخصه 500 نفر آدم برای نقش لیلا دیدم و در آخر قسمت ریحانه پارسا بود که این نقش را ایفا کند. خوشبختانه روز اولی هم که مشغول دورخوانی بودیم، با هم ارتباط برقرار کردیم. به نظرم او هنوز باید تجربه کند اما بازیگر خوبی به حساب می آید که پارتنر خوبی هم برای من است.

این بازیگر جوان درباره پیش بینی اش نسبت به موفقیت سریال رمضانی «پدر» و تغییر جایگاه خودش بعد از پخش این سریال گفت: در چند سال گذشته تلاش خودم را در عرصه بازیگری داشته ام، اگر خدا بخواهد با پخش «پدر» ديده مي شوم و اگر خدا نخواهد هم که هیچ. اما فعلا به صورت فشرده درگير كار هستم و فرصت فکر کردن به اين مسائل را ندارم. فقط بگویم که همه گروه از کوچکترین عضو گرفته تا رأس کار، نهایت تلاش خودشان را دارند تا کار به بهترين شكل انجام شود.

سینا سهیلی و لعیا زنگنه در «پدر»
سینا سهیلی و لعیا زنگنه در «پدر»
سینا سهیلی و مهدی سلطانی در «پدر»
سینا سهیلی و مهدی سلطانی در «پدر»



محمد کاسبی در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐۳۹ سال از انقلاب مي‌گذرد ولي مي‌بينم مسئولان فرهنگي ما همان دوستان قديم هستد/آقايان چرا ول نمي‌كنيد ميز‌ها را؟ اگر قرار بود شما كار مفيدي بكنيد كه در طول اين۴۰ سال تركانده بوديد!/هيچ كدام از مدیران قدیمی حاضر نيستند مسئوليت را ول كنند و بروند چون می‌دانند اگر بروند دیگری کاری با این حقوق و مزایا پیدا نمی‌کنند/حتي اگر دزدي طرف معلوم شود از اين اتاق مي‌رود به اتاق بغلي و تنها ميز كارش عوض مي‌شود/چندين سال است كه قصه‌ها ضعيف، بازيگري ضعيف و سريال‌ها هم ضعيفند/طبقه کارگر به جاي تماشاي سريال‌هاي ضعيف تلويزيون، پاي ماهواره مي‌نشينند/مناظره‌هاي رياست‌جمهوري را نگاه كنيد ببينيد وضع فراموشی فرهنگ چطور است!

سینماروزان/محمدصادق عابدینی: محمد كاسبي از جمله بازیگران رشدکرده در سینمای بعد از انقلاب اسلامی و از محصولات اولیه حوزه هنری است که در سالهای بعدتر در تلویزیون هم تجربیات مختلفی را از خود به جای گذاشت.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» کاسبی که سال گذشته یک فیلم مفرح با نام «رفقای خوب» را روی پرده داشت بعد از چند سال دوری از تلویزیون اين روزها سرگرم بازي در سريال «سر دلبران» است كه با بودجه سازمان هنری-رسانه ای اوج براي پخش در شبكه 2 سيما در ايام ماه مبارك رمضان توليد ميشود.

بهانه گفتگو با كاسبي حضور در این سریال بود اما زودتر از حد تصور بحث به سمت نقضانهای مدیریت فرهنگی رسید.

«سر دلبران» چندمين همكاري شما با محمدحسين لطيفي است؟

من از بنيانگذاران حوزه هنري بودم و حدود سيوخردهاي سال پيش محمدحسين لطيفي كه آن سالها نوجوان بود، به حوزه آمد و از آن سالها وي را ميشناسم. اولين كار مشتركمان نيز به فيلم سينمايي «دنياي وارونه» به كارگرداني شهريار بحراني بازميگردد كه من در آن بازي ميكردم و لطيفي طراح لباس و صحنه بود. دومين همكاري ما نيز سريال بسيار زيباي «صاحبدلان» بود كه واقعاً سريال عجيب و غريبي بود و فكر ميكنم بهترين سريالي باشد كه در تلويزيون توليد شده است. اين سريال هم براي ماه رمضان توليد شده بود و درباره حرمت قرآن و اعتقادات بود. اكنون هم سومين همكاري من با محمدحسين لطيفي است كه در سريال «سر دلبران» مشغول بازي هستم و قرار است براي ماه رمضان آماده شود.

درباره موضوع سريال «سر دلبران» بگوييد!

داستان سريال را كه نميتوانم لو بدهم و اصلاً از نظر حرفهاي درست نيست. حتي گروه توليدكننده سريال هم نظرشان اين است كه تا زمان پخش «سر دلبران» هيچ خبري درباره داستان سريال منتشر نشود. ولي ميتوانم بگويم داستان و موضوع نويي دارد و اميدوارم بينندهها هم آن را دوست داشته باشند.

شما همانطور كه گفتيد سابقه بازي در سريالهاي مناسبتي ماه رمضان را داريد، سريالهاي ماه رمضان با ديگر سريالهايي كه طي سال از تلويزيون پخش ميشوند بايد تفاوت داشته باشد؟

نظرات درباره اين موضوع متفاوت است. بعضي از هنرمندان و البته مديران تلويزيون معتقدند كه در ماه رمضان حتماً بايد سريال مفرح و شاد پخش شود. من دليل اين اصرار را نميدانم، شايد فكر ميكنند براي كسي كه روزه ميگيرد روزهداري خيلي سخت است و بايد با پخش سريال مفرح و نشاطآور از سختي روزهداري كم كرد. اگر اين فكر را ميكنند بايد بگويم فكرشان خيلي عجيب و كودكانه است. من مخالف پخش سريال شاد براي ماه رمضان نيستم ولي اين اصرار را ندارم كه حتماً بايد سريال شاد و مفرح باشد. اين تأكيد از كجا آمده؟ سؤال من اين است!

ولي بعضاً ميگويند بايد سريال ماه رمضاني رويكرد مذهبي و آموزنده داشته باشد!

من در كليت تفاوتي بين سريالي كه در ماه رمضان پخش ميشود و سريالي كه در نوروز پخش ميشود نميبينم، به شرط آنكه به گفته امام خميني (ره) درباره اينكه راديو و تلويزيون دانشگاه باشد، عمل شود. مگر در دانشگاه برنامه درسي براي مهر و آبان يا عيد متفاوت است؟ همه سال يك برنامه درسي وجود دارد. اما بدي كار اين است كه راديو و تلويزيون ما دانشگاه نيست. همين باعث به هم ريختگي و ازهمگسيختگي ميشود. اگر اين جور نبود تنها فرق برنامه عيد و برنامه ماه رمضان بايد در اين بود كه آن 13، 14 قسمتي بود و اين يكي 30 قسمتي! وگرنه هر دو را بايد بتوان در طول سال پخش كرد.

اما در سالهاي اخير شاهد افت كيفيت سريالهاي مناسبتي ماه رمضان بودهايم، اين مشكل از كجا آب ميخورد؟

بزرگترين مشكل ما اين است كه سريالهايمان قصه و داستان قوي ندارند. سازمان صداوسيما سالها است از اين كار دست برنداشته كه با يك سيناپس يا خلاصه داستان يا حتي يك طرح فيلمنامه كار توليد سريال را شروع ميكند و در بين كار هي داستان به فيلم اضافه ميشود. اين كار باعث ميشود قصهها غلط و ضعيف از آب در بيايد. چه كسي هم بايد آن فيلمنامه بد و ضعيف را غير از من بازيگر اجرا كند؟! آن وقت است كه هي ما بازيگرها بايد بر سرمان بزنيم كه اين كار اشتباه است ولي نه گوش شنوايي و نه فرصتي براي اصلاح است.

اين مشكل را چه كسي بايد حل كند؟

صداوسيما نبايد تا فيلمنامه سريال كامل نشده دست به توليد سريال بزند. بايد داستان قوي انتخاب كند. بعد از داستان بايد «كَست» قوي چيده شود و بازيگران خوبي انتخاب كند و در نهايت كارگردان خوب كه نقش آشپز را دارد. متأسفانه چندين سال است كه قصهها ضعيف، بازيگري ضعيف و سريالها هم ضعيفند. نتيجهاش اين ميشود كه بينندهها كنترل تلويزيون را دستشان ميگيرند و هي كانالها را عوض ميكنند.

سال گذشته مطرح شد كه سريالهاي ضعيف ماه رمضان باعث رونق سينما شده است، اين را قبول داريد؟

سينما مقولهاش فرق ميكند. آدمهاي خاصي سينما ميروند و كاري به اين ندارند كه سريال تلويزيون خوب است يا بد است! موضوع فروش سينما چندان با تلويزيون تداخل پيدا نميكند، چون كساني كه سريال نگاه ميكنند معمولاً خانوادههاي معمولي هستند كه كارگر و خانهدار هستند و اگر يك خانواده چهار نفره بخواهند براي ديدن فيلم به سينما بروند و يك فيلم ساده را تماشا كنند حداقل مخارجشان با تنقلات و هزينه رفت و برگشت 100 هزار تومان ميشود.

احتمالاً به خاطر هزينههايش به سينما نميروند، پس چكار ميكنند؟

من به شما ميگويم چكار ميكنند، آنها به جاي تماشاي سريالهاي ضعيف تلويزيون، پاي ماهواره مينشينند.

مسئولان فرهنگي بايد كاري كنند كه بازار ماهواره كمرونق شود، نه اينكه باعث رشد مخاطبانش شوند!

سياستمداران و مسئولان فرهنگي حرف زياد ميزنند و نميدانم چرا از اين حرف زدن خسته نميشوند. من محمد كاسبي، در 22 بهمن سال 57 مسئول نمايشهاي راديويي شدم. 39 سال از آن زمان ميگذرد ولي ميبينم مسئولان فرهنگي ما همان دوستان قديم و همكاران من در آن سالها هستند. آقايان ول كنيد! چرا ول نميكنيد ميزها را؟ اگر قرار بود شما كار مفيدي بكنيد كه در طول اين40 سال تركانده بوديم!

چرا اين دسته از مديرها كنار نميكشند؟!

چون جاي ديگري بهشان اينقدر پول نميدهند! اصلاً معلوم نيست از پشت ميز مسئوليت كنار بروند كسي به آنها كار بدهد يا اگر بدهد اينقدر حقوق و مزايا بدهد. براي همين هيچ كدامشان حاضر نيستند مسئوليت را ول كنند و بروند.

بالاخره يك مدير چه در حوزه فرهنگي و چه در ديگر حوزهها بايد پاسخگوي كارهايش باشد!

ما در كشورمان قويترين واكسن دنيا را داريم به اسم واكسن «ضد انتقاد». مسئولان ما اين واكسن را كه تنها و تنها در كشور ما پيدا ميشود، ميزنند و ديگر به هيچكس پاسخگو نيستند. حتي اگر دزدي طرف معلوم شود از اين اتاق ميرود به اتاق بغلي و تنها ميز كارش عوض ميشود.

با اين وضعيت اميدي به اصلاح وضعيت فرهنگي هست؟!

ما همه چيزمان بايد به همه چيزمان بيايد ديگر. الان چند ماه است گروه سريالسازيمان در شهر يزد مشغول كار است و ما به طور دائم مابين تهران و يزد در حال جابهجايي هستيم و خدا شاهد است در پرواز با «ايران اير» و «آسمان» هميشه و هميشه كمترين تأخيرمان يك ساعت و نيم تا دو ساعت بوده و حتي براي يك بار نشده از بلندگوي فرودگاه بگويند مسافران محترم از اينكه پروازتان تأخير دارد، عذرخواهي ميكنيم. اين وضعيت فرهنگي ما است، وضع در باقي جاها هم همينطور است! همين مناظرههاي رياستجمهوري را نگاه كنيد ببينيد وضع فراموشی فرهنگ چطور است!

اميدوارم اين وضعيت براي كشور و بهخصوص مديريت فرهنگي بهتر شود، سؤال آخر اينكه «سر دلبران» قطعاً در ماه رمضان پخش ميشود؟

همه انسانيت و معرفت را موش نخورده و هنوز هم چيزي از آن باقي مانده، اما كم است، انسانيت در اقليت است، معرفت در اقليت است، مديريت خوب در اقليت است، سريال خوب در اقليت است و فيلم خوب در اقليت است! در صورتي كه ما همه يادمان است كه اينها زماني در اكثريت بودند. درباره سريال «سر دلبران» هم من فكر ميكنم حرف جديدي براي گفتن دارد و افرادي مثل من آن را دوست دارند. البته بچهها دارند كارشان را با جديت انجام ميدهند اما با حجم كاري كه باقي مانده بعيد ميدانم به ماه مبارك رمضان برسد تا حالا ببينم خدا چه ميخواهد.




صادرات پدر ایرانی به دنیا⇔از «فروشنده» تا چهارراه استانبول⇔از اسکار تا پلاسکو!!!

سینماروزان/مهدی کشاورز: فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی در اسکار پذیرفته شده است. این یعنی بسیاری از افراد صاحب فرهنگ و هنر دنیا با این فیلم ارتباط برقرار کرده اند؟! کارکترهایش را باور کرده اند!؟ صادر کننده واژه پدر ایرانی به اسکار بوده ایم؟! به بزرگترین گردهمایی هنری دنیا؟! آن هم در شرایطی که بازیگر زن فیلم در ژستی انتلکت مآبانه از تحریم اسکار گفته ولی از سوی کارگردان و نویسنده و تهیه کننده مورد تأیید اداره نظارت هیج واکنش مثبتی نگرفته!!!

پدر ایرانی در این فیلم چنین تعریف شده است: پدری که در سن و سال بالا نمی تواند امیال و هوسهای درونی خود را کنترل کند. پدر مسنی که کمتر نمونه اش را در خانواده های خود دیده ایم.

اما روز فاجعه پلاسکو  انگار روز پدر بود. روز پدر ایرانی. پدر فداکار. پدری که هر بار از خانه بیرون می زند فکر میکند آخرین بوسه را تقدیم فرزندش می کند. پدری که هیچ تضمینی برای برگشتش نیست.

پدر آتشنشان. پدری که بارها در زندگی اش آتش سوزناک بدهی ها و قسط های ماهیانه و هزینه بالای معیشت و تحصیل و دوا و درمان فرزندانش را خاموش کرده است. پدری که در طبقه منهای دوی آوارگاه سینه اش داغ است نه از این آتش! که در آخرین لحظات زندگی اش در لابلای گدازه ها  و زیر هزاران هزار کیلو خاک فقط نگران آینده زن و بچه اش بوده است.

زن و بچه ای که در آن خانه 50 متری اجاره ای با همان سفره های کم حجم و تک رنگ با همان آسمان سیاه، تفاوت دوران پسابرجام و پیش از برجام را احساس نکرده اند اما حالا تفاوت دوران پدر و پسا پدر را حس می کنند.

تصاویر مردان آتش نشان ایرانی به دنیا مخابره شده است. صادر شده است. دنیا دیده است که با پیش پا افتاده ترین روش ها و ماشین ها به جان آوار افتاده اند؛ به دل آتشفشان زده اند. مثل آن هشت سال. جان فدای جان. «فروشنده» نیستند! خیلی چیزها فروشی نیست.




گلایه محمد کاسبی از تجلیل دیرهنگام در جشنواره فجر⇐این گلایه درحالیست که کاسبی دو دهه قبل سیمرغ فجر را برای فیلم مجیدی گرفته بود!

سینماروزان: محمد کاسبی بازیگری برآمده از حوزه هنری که در دهه های شصت و هفتاد و با همراهی چهره هایی همچون محسن مخملباف و فرج ا.. سلحشور و بعدتر مجید مجیدی در راستای تولید محصولاتی منطبق با آرای خویش گام برداشتند بناست امسال در جشنواره فجر مورد تقدیر ویژه قرار گیرد و برایش بزرگداشت برگزار شود.

به گزارش سینماروزان کاسبی اما چندان از برگزاری بزرگداشت خود راضی نیست و در گفتگو با «باشگاه خبرنگاران» گفته این تجلیل باید سالها پیش صورت می گرفت! این صحبتهای کاسبی در حالیست که وی در میانه دهه هفتاد و برای بازی در فیلم «پدر» برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگری شد و پس از آن هم در فیلم چشمگیری ایفای نقش نکرد که حائز سیمرغ باشد.

جالبتر آنجاست که کاسبی گفته که این بزرگداشت باید در دهه 60 برگزار می شد آن هم در شرایطی که ایشان در دهه 60 تازه وارد کار بازیگری در سینما شده بود و اصلا ذات بزرگداشت به این است که برای هنرمندان پابه سن گذاشته و پیشکسوت که در چند دهه امتحان خود را پس داده اند صورت گیرد.

متن گفته های محمد کاسبی را بخوانید:

زمانی که من در دهه شصت در چند فیلم بازی کردم، چرا این تجلیل صورت نگرفت؟! هر یک از این آثار می‌توانست یک سیمرغ داشته باشد. این تجلیل‌ها بهتر بود در زمان درست خودش اتفاق می‌افتاد. اگرچه الان یک سری از همکاران و دوستان فکر کردند، باید بزرگداشت بگیرند؛ باید بگویم من چیزی را فردی نمی‌خواهم و اگر قرار است، اتفاق خوبی رخ دهد باید برای خانواده سینمای ایران باشد. الان هم دستشان درد نکند، اما هیچ چیز دیگر در این دنیا من را خوشحال نمی‌کند؛ چون اگر کسی آثار من را دنبال کند، می فهمد سال 66 باید این تجلیل صورت می‌گرفت،‌ نه اینکه سال 95 به فکرش بیفتند. آیا برگزاری بزرگداشت امتیاز می آورد؟ باید گفت نه. چرا که خانواده سینما نیاز به آرامش فکری، رفاه و نیازهای ابتدایی دارند و باید در زمان خودش به آنها توجه کرد تا با مشکلات روبرو نشوند. کاری که یک کارفرما در کارخانه برای کارگرش انجام می دهد، در سینما رخ نمی‌دهد؛ یعنی ما در سینما از این هم کمتریم! اگر برای بچه‌های سینما اتفاقی بیفتد کسی نیست برای آنها قدمی بردارد. من جزو این سینما هستم و البته چیزی را فقط برای خودم نمی خواهم.




روایت رضا رشیدپور از مرگ پدرش در عاشورای ۷۶+عکس

سینماروزان: رضا رشیدپور مجری توانای وطنی همزمان با ظهر عاشورا روایتی ارائه کرده از مرگ پدرش در عاشورای سال 76.

متن کامل روایت رشیدپور از درگذشت پدرش را بخوانید:

چقدر می لرزید و چقدر محکم بود

ظهر تاسوعای سال هفتاد و شش بود . دسته ی عزاداری در حیاط خانه مان می چرخید . پیرمرد نوحه می خواند . ام من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء. … گریه های بی امان … دستهای ملتمس در هوا می چرخیدند و بر سینه های سوخته فرود می آمدند …. پدرم گوشه ای روی صندلی چرخ دار نشسته بود و آرام تر از همیشه ، تند تند ، اشک می ریخت . نزدیک تر شدم . دست‌هایش را گرفتم . چقدر می لرزید و چقدر محکم بود . مردم از حیاط خانه مان رفتند . یک فنجان چای نذری بدرقه شان شد .اما پدرم هنوز ام من یجیب می خواند . به خیالم که بلند قامت ایستاده بود ، نشسته روی صندلی روان تقدیر …

تاسوعا با باران به عاشورا پیوند خورد و پدر رفت

صدایش کردم . بابا …. می خواهی کمکت کنم که بیایی داخل ؟ چیزی نمانده که باران بیاید … گفت همینجا کنار باغچه راحت ترم . و من تماشا می کردم . باغچه را . اطلسی های منتظر باران را . و طوفان چشم های پدرم را . باران آمد . شهر را شست . تاسوعا را به تشنگی عاشورا پیوند زد و پدرم را برد …

عاشورا سالگرد پدرم است
نمی دانم . شاید هم کنار همان باغچه جامانده باشد …. امروز هر باغچه ای که می بینم ، کنارش ، دنبال یک صندلی چرخدار می گردم و چند دسته اطلسی و یک بابای خسته و کمی باران … عاشورا سالگرد پدرم هست . خداوند همه ی رفتگانتان را با مولای سبزپوش محشور گرداند . تسلیت عرض می کنم . التماس دعا

رضا رشیدپور و پدرش
رضا رشیدپور و پدرش