1

یک سکانس سینمایی⇐تصاویری دیدنی از نماز جمعه پایتخت در فیلم «چک» پیش‌روی وحید جلیلی که مدعی شده بود در چهل سال گذشته در هیچ فیلم یا سریالی یک پلان نماز جمعه دیده نشده!!+فیلم

سینماروزان: وحید جلیلی از جمله فعالان رسانه ای جریان اصولگرایی که در حلقه بالادستی جشنواره عمار هم حضور دارد به تازگی در نشست “گفتار عصر” مدعی شده، در چهل سال گذشته در هیچ فیلم و سریالی یک پلان نماز جمعه دیده نشده!!

به گزارش سینماروزان از جمله فیلمهای تاریخ سینمای ایران که تصاویری تمام و کمال از نماز جمعه پایتخت را ارائه داده کمدی «چک» است که کاظم راست گفتار آن را در دولت دوم محمود احمدی نژاد ساخت و فارغ از اکران در سینماها و عرضه در شبکه خانگی، بارها و بارها بدون ممیزی سکانس نماز جمعه از رسانه ملی هم روی آنتن رفت!!

آیا وحید جلیلی یا مشاورانش این فیلم را ندیده اند؟؟

برای تماشای سکانسهای نماز جمعه «چک» اینجا را ببینید.




حسین محجوب رییس‌جمهور گرجستان شد!!!+عکس

سینماروزان: حسین محجوب بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون هرچند خودش به چک و جشنواره کارلووی واری نرفته اما با فیلمی به نام «خیبولا» محصول گرجستان در بخش مسابقه جشنواره امسال کارلووی واری حضور دارد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «ایسنا» فیلم سینمایی «خیبولا» محصول 2017 ساخته جورج اوواشویلی، روایت روزهای پایانی عمر نخستین رییس جمهوری منتخب گرجستان است که در سال 1991 پس از مدت کوتاهی، در نتیجه یک کودتای نظامی، با تعداد محدودی از وفاداران خود، به کوهستان‌های سرد گرجستان گریخت اما حاضر نشد با حمایت روسیه هم کشور را ترک کند.

خیبولا ماجرای سرگردانی این رییس جمهور و 13 همراهش است که در جنگل‌ها و خانه‌های کوهستانی، با استقبال گرم مردمش مواجه می‌شود اما بیش از چند ساعت در هر جا نمی تواند بماند و پیوسته در حال گریز است؛ در حالی که رفته رفته از تعداد یاران همراهش هم کاسته می‌شود.

نقش این شخصیت را که درواقع بازیگر اصلی این فیلم کم شخصیت است، حسین محجوب ایفا کرده است.

قطعا یکی از دلیل‌های انتخاب او به عنوان یک بازیگر غیرگرجی، به ترفند کارگردان اثر برمی‌گردد؛ برای استفاده از یک چهره  ناآشنا برای مخاطبان هموطنش که دیدن او، نقش‌های قبلی‌اش را در ذهن‌ها متبادر نکند.

همچنین دلیل دیگر انتخاب حسین محجوب، توانایی و ویژگی‌های این بازیگر ایرانی با توجه به شخصیت داستان بوده است. درواقع با توجه به آنکه بیشتر بازی در سکوت گذشته، علاوه بر تناسب چهره محجوب با دیگر بازیگران فیلم، ویژگی تاثیر و عمق نگاه و کشیدگی یا افتادگی صورت، از خصیصه‌های بازی او بوده که از دیگر علت‌های انتخابش برای ایفای این نقش شده است.

البته درمجموع این فیلم را اثر متوسطی می‌توان دانست که با توجه به ویژگی لوکیشن و فضاهای داستانی، اثر بسیار بهتری می توانست باشد. در نمونه‌های مشابه، ازجمله آثار مربوط به جنگ جهانی دوم، آثار بسیار موفق تری می‌توان برشمرد.

شاید انتخاب این فیلم برای بخش رقابتی نیز به رویکرد جشنواره کارلووی واری در توجه به سینمای شرق اروپا بی‌ربط نباشد.

«خیبولا» در جشنواره فیلم کارلووی واری سه نمایشش را با حضور 12 نفر از عوامل خود تجربه کرد؛ درحالیکه حسین محجوب به عنوان بازیگر نقش اول فیلم، به دلیل مشکل ویزا غایب بود.

حسین محجوب در نمایی از «خیبولا»
حسین محجوب در نمایی از «خیبولا»
پوستر «خیبولا» در جشنواره کارلووی واری
پوستر «خیبولا» در جشنواره کارلووی واری
حسین محجوب در نمایی از «خیبولا»
حسین محجوب در نمایی از «خیبولا»



«هتل بوتیک» را از دست ندهید!+عکس

سینماروزان: شهباز زمان فيلمساز و عکاس معاصر، مجموعه ای از عکس های خود را در نمایشگاهی با نام «هتل بوتیک»  جمعه 5 خرداد ساعت 17در فرهنگسرای نیاوران در معرض دید علاقمندان  قرار می دهد.

به گزارش سینماروزان شهباز زمان در این نمایشگاه شصت اثر از آثار عکاسی خود را با محوریت چهار فصل در شهر های مختلف جمهوری چک همچون پراگ، کونتاهرا، کارلووی واری، پلزن، چسکی کروملوف و … به نمایش می گذارد.

هدف از برگزاری این نمایشگاه آشنایی ایرانیان با فرهنگ، آداب و رسوم و همچنین معماری شهرهای گوناگون جمهوری چک و نیز لزوم پاسداری از بناهای تاریخی است.

شهباز زمان نويسنده، تهيه كننده،‌ كارگردان، مجري و كارشناس راديو و تلويزيون و پژوهشگر متولد 1355 در تهران و فارغ التحصيل دانشکده صدا و سیما است.

زمان تاکنون سابقه برگزاری  نمایشگاه های انفرادی و حضور در نمایشگاه های  گروهی بسیاری را در کارنامه هنری خود دارد  که از آن جمله می توان به برپايي دو نمايشگاه شمع‌هاي تزئيني با بيش از پنج هزار مدل ، برپايي دو نمايشگاه مدرن نقاشي (رنگ برگ- سرخ و سياه) و … اشاره کرد.

گفتنی است نمایشگاه «هتل بوتیک» که به آثار عکاسی شهباز زمان اختصاص دارد از 5 خرداد تا 13 خرداد در گالری شماره 2 فرهنگسرای نیاوران دایر است. علاقمندان به دیدار از این نمایشگاه می توانند در روزهای عادی از ساعت 10 الی21و در روزهای تعطیل از ساعت 14 تا 21 به گالری شماره 2 فرهنگسرای نیاوران مراجعه کنند.

هتل یونیک
هتل بوتیک

شهباز زمان
شهباز زمان

هتل یونیک
نمونه ای از آثار شهباز زمان




کاظم راست‌گفتار درباره همه چیز سخن گفت⇐از ممیزیهایی که به «کاباره»های «آشوب» وارد نشد تا حذف «چک» از اکران نوروزی بخاطر «قلاده‌های طلا»/از دور انداختن سناریوی بهروز افخمی تا ممنوع‌الکاری ۴ ساله بخاطر «نقاب»/از تقلیدی بودن «شهرزاد» تا سینمایی نبودن «ماجرای نیمروز»

سینماروزان/مرتضی اسماعیل‌دوست: محل انجام گفتگویم با کاظم راست گفتار، در استودیویی بود که فیلمی تبلیغاتی درباره یکی از کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در آن ساخته می شد؛ به دلیل پایبندی به اخلاق رسانه ای از ذکر جزئیات آن فیلم اجتناب کرده و مستقیم به سراغ انعکاس گفت و گو با فیلمسازی می روم که فیلمی در دل دورانی تاریخی ساخته است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «آینه نیوز» با کاظم راست‌گفتار درباره اتفاقات مختلفی که در طی سال های فعالیتش گذرانده است، گپ زدم.

کارگردان فیلم «آشوب» هم کم نگذاشت و درباره فرازهای مختلف کارنامه اش سخن گفت و البته نقطه نظرات صریح خود را درباره سینمای امروز ایران بیان کرد.

فواصل زمانی در کارنامه فیلمسازی تان مشاهده می شود. انگار گاهی به استراحت می پردازید!

به قول معروف خانه نشستن بی ‌بی از بی چادری است! من در بخش خصوصی کار می کنم و هیچ اتکایی به سرمایه دولتی ندارم و تا به حال سراغ نهادی برای ساخت فیلم نرفتم که بتوانم راحت فیلم بسازم. از طرفی می دانید که ساخت فیلم هم در شرایط فعلی خیلی هزینه بر است و در توان من و تهیه کنندگان خصوصی که از دوستانم هستند، نمی باشد. بنابراین تا بخواهیم سرمایه یک فیلم را جور کنیم زمان می برد. برای ما فراهم کردن یک میلیارد تومان پول برای تولید فیلم خیلی سخت است. از طرفی رقابت نابرابری وجود دارد. برای بخش دولتی حتی مبلغ 30 میلیارد تومان هم عادی است! اما ما بضاعت نداریم و مجبوریم صبر کنیم.

چگونه از صبر به «آشوب» رسیدید؟! چند سالی است که انگار در پی تولیدش هستید!

«آشوب» قضیه اش فرق دارد و فیلم متفاوتی در کارنامه من است. البته من مثل هیچ کس دیگری فیلم نمی سازم و همه فیلم هایم از هم متفاوت است. «آشوب» فیلمنامه ای داشت که خیلی جذبم کرد و مدت ها برای ساختش متمرکز شدم. فیلمنامه اش را در سال 1377 نوشتم و حدود 20 سال از تاریخ نگارشش می گذرد. بارها بازنویسی شده و حدود 4 سال است که درگیر ساختش هستم. «آشوب» همان چیزی است که دغدغه اصلی من است.

دغدغه تان مگر چیست؟

من معتقدم اخلاق در اجتماع جایگاه ویژه ای دارد و اگر اخلاق را حذف کنیم آن جامعه به طور حتم دچار اضمحلال می شود. اخلاق مجموعه ای از قواعد است که انسان ها در ذهن خود دارند و براساس آن رفتارهای خوب و بد را از هم تشخیص می دهند.

فیلم «آشوب» چه نسبتی با اخلاق دارد؟!

من در این فیلم نشان دادم که انسان در یک جامعه بی اخلاق هر چقدر تلاش کند باز هم دچار مشکل می شود و مجبور می شود مرزبندی های اخلاقی را زیر پا بگذارد و رفتار دیگری را دنبال کند. فیلم «آشوب» درباره توجه به ویژگی های اخلاقی است.

«آشوب» در دوران و فضایی روایت می شود که امکان ممیزی بر آن بسیار است. شما هم از جمله فیلمسازانی هستید که در آثارتان تا آخرین لبه ی خط قرمز پیش می روید! «آشوب» چقدر دچار ممیزی شد؟

وقتی که برای پروانه ساخت اقدام کردیم با مشکل آنچنانی مواجه نشدیم. چون فکر می کنم دغدغه اصلی مسئولان سینمایی هم در راستای حرف فیلم است. درباره ممیزی هم قبول دارم که روی خط قرمز راه می روم اما دیگر انقدر تجربه دارم که بدانم نوک خط قرمز کجاست. معمولا به دیوار خط می کِشم اما از آن رد نمی شوم.

گاهی هم به آرامی از آن عبور می کنید که مهم ترین نمونه اش فیلم «نقاب» است.

در «آشوب» هم یکی دوباری از خط قرمز رد شدم که تذکر دادند. البته خودمان هم می دانستیم.

مربوط به بخش کاباره بود؟!

نه، کاباره را خیلی حرفه ای گرفتم. اما چند اصلاحیه در جاهای مختلف خوردیم که دیگر عادی است و اگر نباشد دیگر لطفی ندارد!

شما در نگاه منتقدان سینما جزو فیلمسازان تجاری و یا به تعبیری نزدیک تر، «بساز بفروشی» تلقی می شوید! خودتان از این تعبیر چه احساسی دارید؟

جزو فیلمسازان بدنه حساب می شوم.

حتی در سینمای بدنه هم که فیلمسازانی مانند فریدون جیرانی قرار می گیرند نیستید. و آثارتان همیشه در سطحی ترین جایگاه قرار می گیرد که همردیف فیلم های سعید سهیلی می توان طبقه بندی اش کرد!

من قبول ندارم و درباره من بی انصافی می شود. من فیلمی سینمایی می سازم و فیلم هایم بیش از هر چیز سینما است. متاسفانه در سینمای ایران فیلم سینمایی ساخته نمی شود. فیلم ها بدون دغدغه و کاملا شخصی است و برخی هم براساس عقده های یک هنرمند است! چون در ایران رسم نیست که فیلمی سینمایی بسازند وقتی من این شکلی می سازم به من حمله می کنند!

یعنی جدا از فیلم های شما مابقی آثار سینمایی محسوب نمی شوند؟!

نه، این ها اسمش فیلم سینمایی نیست. شما نگاه کنید الان ابزار فیلمسازی در سینمای ایران یک آپارتمان است و یک زن و شوهر و یک سری خرده اختلافات زناشویی که می شود یک فیلم سینمایی روشنفکرانه! حالا در یکی فرض بفرمایید زن می خواهد به خارج برود و مرد مخالف است. در یکی پدرش آلزایمر دارد و در یکی دیگر وانتی می آید و به زنش تجاوز می کند و در یکی دیگر…

دقیقا دارید فیلم های اصغر فرهادی را نقد می کنید!

نه همه فیلم ها اینجوری است. 100 تا فیلم برایتان مثال می زنم که این شکلی است. بحثم شخص خاصی نیست. الان همه فیلم های روشنفکری ما این شکلی است. اگر روشنفکر بودن و فیلمسازانی که منتقدان دوست دارند این است من قطعا نمی خواهم این جوری باشم و روشنفکری را دوست ندارم. اخیرا هم که دیگر مُد شده است حوصله سه پایه و ریل دوربین را هم ندارند و دوربین را روی کولشان می گذارند و برو که رفتیم! فیلم می گیرند بدون نورپردازی و می گویند آوانگارد است! جدیدا مُد شده طرف دوربین را روی کولش می گذارد و 120 دقیقه بدون کات فیلم می گیرد و می گوید اولین فیلم تک پلان سینمای ایران! شما این را سینما می دانید؟! این ها سینما نیست. این ها تجربه های شخصی است و به خاطر این که از کورس عقب نمانند ای بسا از روی دست همدیگر کپی هم کنند. مثلا آقای فرهادی که دوست خوب بنده است یک فیلم مثل «جدایی نادر از سیمین» می سازد یک دفعه 50 فیلم شبیه آن درمی آید. بعد همه این آدم ها جزو فیلمسازان روشنفکر محسوب می شوند آن وقت من که فیلمی می سازم که اصلی ترین دغدغه های اجتماع را داخلش می آورم، به حساب نمی آیم.

دغدغه های جامعه در «عروس خوش ‌قدم» نهفته است و یا «زنان ونوسی، مردان مریخی»؟!

ببینید، فیلم هایم همه سینمایی است و برای مخاطب فیلم می سازم. همین فیلم هایی که من ساختم را با اسم هایی مانند «بعضی ها داغشو دوست دارند» و «ایرما خوشگله» و امثال «حسن کچل» و «آقای هالو» ساختند و جزو فیلم های روشنفکری محسوب شد!

یعنی شما فیلم های خود را با آثار بیلی وایلدر مقایسه می کنید؟!

من نمی خواهم مقایسه کنم و اصلا هنر یک فیلمساز این است که شبیه هیچکس نباشد و اگر کار دیگران را هم قبول نداشته باشد کارگردان نیست. من می گویم آقایانی که این دست فیلم ها را ستایش می کنند چرا باید برای ساخت فیلم «عروس خوش قدم» و یا «نقاب» حمله کنند! منظورم این نیست که من شبیه بیلی وایلدرم. می گویم فیلم های جذاب در همه جا وجود دارد و من هم فیلم جذاب برای مردم می سازم و هیچ وقت هم دغدغه ام نبوده که مورد توجه منتقدان و روشنفکران قرار بگیرم. دغدغه ام این است که فیلمی بسازم که بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.

فیلم های شما مورد توجه مردم بوده است؟ مثلا فیلم قبلی تان «چک» تنها در شبکه نمایش خانگی مورد توجه قرار گرفت و اکران موفقی نداشت!

درباره «چک» خدمت تان توصیح می دهم. جریان به این شکل بود که ما فیلم را برای اکران عید نوروز آماده کردیم و قرارداد نوروز 91 را هم بستیم اما نگذاشتند که اکران شود وگرنه پُرفروش می شد.

همان نوروزی بود که فیلم های «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» هم حواشی بسیاری داشت. چه شد که فیلم «چک» از آن اکران ویژه بازماند؟

بله، در آن سال شورای صنفی نمایش به ریاست آقای سیدضیاء هاشمی اعلام کردند که چون فیلم «چک» و «قلاده های طلا» شبیه هم هستند و آن فیلم کیفیت بهتری دارد ما فیلم «چک» را حذف می کنیم.

«قلاده های طلا» و «چک» چه ارتباطی به هم دارند؟!

این گفته در رسانه ها موجود است و اعلام شد. فیلم «چک» به خاطر «قلاده های طلا» از اکران درآمد. بعد هم مساله توقیف فیلم ها و دعواها پیش آمد و فیلم ما هم قربانی آن مسائل در اکران شد.

اما به هر حال در فصل بهار آن سال فیلم «چک» هم اکران شد!

در آن شرایط دیگر مردم از سینما زده شده بودند چون گفتند جلوی فیلم ها را می گیرند. ما بعد از این که فیلم «گشت ارشاد» پایین آمد بعد از چند روز اکران شدیم. من گفتم به احترام همکارم اکران نمی کنم اما مجبور شدیم. آن زمان شرایط خوبی نبود و مردم دیگر با سینما قهر کرده بودند. آن ها با فیلم «چک» قهر نکردند. تا به حال همه فیلم هایم فروش خوبی داشته است. مثلا فیلم «عروس خوش قدم» در سال 1382 با بلیت 600 تومان آن زمان حدود 700 میلیون تومان فروخت که اگر با قیمت بلیت الان حساب کنیم باید 20 برابرش کنیم که می شود 14 میلیارد تومان. فیلم «پسر تهرونی» هم در اوج اتفاقات 88 اکران شد و با این حال با بلیت 1200 تومانی فکر می کنم یک میلیارد و 400 میلیون تومان فروخت.

یکی از پُرحاشیه ترین اکران های سینمای ایران را با فیلم «نقاب» رقم زدید که حتی به عذرخواهی آقای صفار هرندی؛ وزیر ارشاد وقت منتهی شد. اگر اکران این فیلم ادامه داشت فکر می کنید رکورد سینمای ایران را می توانست بشکند؟

نمی دانم. آن زمان اتفاقات خیلی سختی پیش آمد. CD فیلم لو رفت و من 4 سال بابت ساختش ممنوع الفعالیت شدم.

تا به حال درباره ممنوع الکاری تان صحبتی نشده بود. نامه ای مکتوب به شما داده شد و یا به شما عنوان کردند؟

خیر اعلام نکردند اما وقتی هر بار سراغ فیلمنامه ای برای ساخت رفتم به دلایل نامشخصی نگذاشتند. مشخص بود به خاطر ساخت فیلم «نقاب» بوده است. هیچ وقت که شفاف به آدم اعلام نمی کنند. اما وقتی یکی از تهیه کننده ها به ارشاد مراجعه کرد به او گفتند همین فیلمنامه را اگر به کارگردان دیگری بدهد به او مجوز می دهند. غیر از ممنوعیت کاری آن زمان دچار افسردگی شده بودم و «نقاب» خیلی برایم داستان درست کرد.

«نقاب» در ابتدا با عنوان «پوکر» قرار بود توسط پیمان قاسم خانی ساخته شود.

من در ابتدا فیلمنامه ای نوشتم که شبیه همین «نقاب» بود. بعد از مدتی یکی از همکاران گفت فیلمنامه دیگری نوشته شده که شبیه فیلمنامه ما است. واقعیتش مضمون جفت فیلمنامه ها از فیلمنامه خارجی گرفته شده بود، البته قصه متفاوتی داشت. به فیلمنامه پیمان قاسم خانی به دلیل تشابه با فیلمنامه من مجوز نمی دادند و فیلمنامه ما زودتر تصویب شده بود. ما برای مشارکت با گروه قاسم خانی گفتیم با کمک هم فیلم را آماده کنیم و بخشی از فیلمنامه «پوکر» را با فیلمنامه خودم تلفیق کردم و در تیتراژ هم اسم پیمان قاسم خانی را آوردم و عنوان خودم را بازنویس فیلمنامه گذاشتم. البته مدتی هم قرار بود آقایی به اسم بهروز افخمی هم کارهایی کند و یک فیلمنامه دیگر از روی این نوشته بود که آن به درد نمی خورد و دورش انداختیم!

از آن آقا هم می گذریم و به «آشوب» می رسیم. جایی عنوان کردید که فیلم «آشوب» تلفیقی از «ماتریکس» و «هزار دستان» است! به دلیل لوکیشن فیلم که در «شهرک غزالی» است و حجم زیاد جلوه های کامپیوتری این چنین تعبیری را به کار بردید؟!

خیر! در فیلم «آشوب» کارهای مختلفی انجام دادم. این فیلم میزانسن ها و زوایای دوربین خاص خودم و حرکات دوربین عجیبی دارد و با وجود فضای سنتی در آن شاهد فرمی مدرن هستیم. چیز عجیبی شده است. متاسفانه درباره «هزار دستان» مرحوم حاتمی خیلی ها فکر می کنند تنها اگر بروند شهرک غزالی همه چیز حل می شود. اشکال فیلم های تاریخی که بعد از مرحوم حاتمی ساخته شد همین تقلید بصری آثار علی حاتمی بود. بنابراین به لحاظ گرافیکی سریال آقای علی حاتمی و سریال های «کلاه پهلوی» و «معمای شاه» تقریبا شبیه هم هستند.

سریال «شهرزاد» هم که خیلی مورد توجه قرار گرفت، این چنین است؟

بله، «شهرزاد» مثل بقیه آثار تاریخی است که تقلید می کنند. اما من به دلیل این که نمی خواستم دنباله رو باشم به سراغ فضای دیگری رفتم و در فیلم «آشوب» یک گرافیکی را به کار بردم که با کمال احترامی که برای «هزار دستان» قائلم شبیه آن نیست. شبیه «شهرزاد» و «کلاه پهلوی» هم نیست. در «آشوب» از جلوه های کامپیوتری به شکل جدیدی استفاده کردم و حدود 85 درصد فیلم کامپیوتری است. 3،2 پلان هم به طور عمد گذاشتیم که خیلی ماتریکسی است! با این وجود نمی توان این فیلم را علمی تخیلی دانست و ما در دورانی تاریخی داستان خود را روایت کردیم.

«آشوب» را فیلمی تاریخی می دانید؟

این فیلم ربط مستقیمی به تاریخ ندارد و بیشتر از تخیل من درآمده است. اساسا نرفتیم که دهه های 20 و 30 را مصور کنیم. ما یک دوران پُرتلاطمی را گرفتیم و داستان اجتماعی خود را رویش طراحی کردیم. آن دوران واقعا رنسانسی در تاریخ ایران بوده است. ما از آن فضا استفاده کردیم اما مسائلی که مطرح می شود ارتباطی به اتفاقی خاص ندارد.

به دنبال کنایه های سیاسی در «آشوب» نبودید؟

ما نخواستیم کنایه ای به جریانات و یا شخصیت ها بزنیم. همه آدم ها و احزاب و موقعیت هایی که در فیلم می بینید، خیالی اند اما ذهن انسان می تواند هر چیزی را با چیز دیگر تطبیق دهد. ما دنبال اسم گذاشتن روی کسی و شرایطی نبودیم که مثلا این طرفدار مصدق است و آن توده ای است. هیچ. همه کاراکترها خلق شدند و هیچ اسمی واقعی نیست.

فکر می کنید فیلم «آشوب» با توجه به فضا و بازیگران شناخته شده ای که دارد می تواند رکورد تازه ای در گیشه خلق کند؟

من دنبال رکورد زدن نبودم. البته توصیه می کنم مردم فیلم «آشوب» را ببینند و اگر راضی نبودند من پول بلیت شان را پس می دهم! بازیگران این فیلم با عشق حضور پیدا کردند نه به خاطر پول و همه به من لطف داشتند و تخفیف های وحشتناکی برای دستمزد خود دادند.

پروژه دیگری در دست دارید؟

با این شرایطی که وجود دارد دیگر نمی توان در سینما کار کرد و «آشوب» آخرین فیلم من است و تا زمانی که نابرابری در تولید وجود داشته باشد من دیگر فیلم نخواهم ساخت.

به سراغ تلویزیون می روید و یا شبکه نمایش خانگی؟

در فکر ساخت سریالی براساس داستان معروف «شوهر آهو خانم» نوشته علی محمد افغانی هستم که اگر همه چیز مساعد شود برای شبکه نمایش خانگی می سازم. این سریال تاریخی تصویب شده و پروانه ساخت گرفته و امیدوارم سرمایه اش فراهم شود تا امسال بتوانم آن را بسازم. در شبکه خانگی شرایط بهتری وجود دارد و چه فیلم من و چه فیلم ارگانی وارد سوپرمارکت می شود و آن جا دیگر مردم تصمیم می گیرند که کدام را انتخاب کنند و مانند تولید و اکران در سینما نابرابری وجود ندارد. در سینما با مبالغ نجومی برخی نهادهای دولتی من نمی توانم دیگر کار کنم. مثلا چگونه بازیگری را بیاورم که در فیلم ارگانی 900 میلیون تومان دستمزد می گیرد؟! بضاعت من نمی رسد.

شما چرا فیلم ارگانی نمی سازید؟!

چون اعتقادی به ساخت فیلم سفارشی ندارم. من می خواهم فیلم خودم را برای مردم بسازم. من تنها فیلم سینمایی بلدم بسازم. آن ها فیلم سینمایی نیستند.

یعنی «ماجرای نیمروز» که هم ارگانی است و هم فیلم خوش ساختی است از نظر شما سینمایی محسوب نمی شود؟!

من این فیلم را هنوز ندیدم اما با توجه به باوری که دارم قطعا سینمایی محسوب نمی شود. برخی مواقع حاشیه های سینما به دیده شدن یک فیلم کمک می کند. معتقدم جهان به سرعت به سمت یک نوع بیشعوری پیش می رود! و این در همه چیز تاثیر گذاشته و به همین دلیل فیلم ساختن به آن شکل واقعی خود دیگر معنا ندارد. شما در هالیوود هم دیگر «کازابلانکا» و «بر باد رفته» نمی بینید. الان در همان آمریکا هم فیلم هایی می سازند که تنها کارهای عجیب و غریب در آن است. در ایران هم فیلم های آپارتمانی اسکار می گیرند! با این شرایط دیگر نمی شود به راحتی فیلم سینمایی ساخت.




روایت یک شاهد عینی از واکنش مخاطبانی در مرکز اروپا به سکانسهای ملتهب “لانتوری”

سینماژورنال: “لانتوری” در حالی روی پرده است که سینماهای حوزه هنری همچنان از نمایش این فیلم سرباز می زنند.

به گزارش سینماژورنال با این حال فروش خوب فیلم ادامه دارد و علیرغم بی علاقگی رسانه های افراطی و تلاش برای زیر سوال بردن کیفیت محتوایی، فیلم می فروشد.

در این اوضاع روزنامه اصلاح طلب “شرق” روایتی ارائه داده است از علیرضا بهرامی که به عنوان یک شاهد عینی  در جشنواره کارلووی واری کشور چک در مرکز اروپا به تماشای این فیلم نشسته است.

متن کامل این واقعه نگاری را بخوانید:

تجربه تماشا با تماشاچیان غربی

در جشنواره فیلم «کارلووی واری» خیلی علاقه داشتم فیلم «لانتوری»، تنها نماینده ایران در دوره پنجاه‌ویکم جشنواره را ببینم. نه به‌خاطر اینکه فیلم را ندیده بودم، بلکه این‌بار برای اینکه می‌خواستم به‌جای تماشای فیلم، واکنش تماشاگران را رصد کنم. درواقع خیلی کنجکاو بودم ببینم مخاطب غربی، وقتی با آن سکانس‌های تلخ پس از اسیدپاشی، به‌ویژه جریان چکاندن اسید در چشم‌های فرد مجرم (با بازی نوید محمدزاده) مواجه می‌شود، چه واکنشی خواهد داشت؟ حدسم این بود که تعداد قابل‌توجهی از آنان، فیلم را پس بزنند.
طبق برنامه‌ریزی‌ام، وقتی به کارلووی‌ واری رسیدم، روز پنجم جشنواره بود و نیمی از جشنواره را تا پایان آن پیش‌ِرو داشتم. اتفاقا شنیدم رضا درمیشیان، (کارگردان) و مریم پالیزبان (بازیگر)، هم همان موقع به جشنواره رسیده‌اند. دو نمایش لانتوری سپری شده بود و نمایش سوم آن در جدول روز ششم جشنواره بود؛ در سالن مجلل «نارودنی دام»، با حدود ٤٠٠ نفر ظرفیت.

دو سه نفر با هم سالن را ترک کردند
وقتی به سالن وارد شدم، کیپ تا کیپ صندلی‌ها پر بودند. درمیشیان و پالیزبان طبق برنامه، به حاضران خوشامد گفتند و همان‌جا یک دقیقه سکوت به احترام عباس کیارستمی که دو روز پیش از آن  درگذشته بود، قبل از نمایش فیلم انجام شد. فیلم آغاز شد و پیش رفت. به صحنه اسیدپاشی و جریان‌های پس از آنکه رسید، منتظر بودم برآورد کنم چند نفر از تماشاگرانی که در فضایی به‌مراتب آرام‌تر از ما زندگی می‌کنند و با آن شلوارک‌ها و راحتی رفتارهای فردی و جمعی‌شان، انگار سینما را بیش از هرچیز، برای تفریح ذهن و جسم می‌خواهند، سالن را ترک می‌کنند.
دو، سه‌نفری را که با هم سالن را ترک کردند، در این آمار نمی‌شد به‌حساب آورد؛ چون در همه نمایش‌ها، تعدادی از تماشاگران به هر دلیل، که عموما شخصی یا برای رسیدن به نمایشی دیگر در سالن سینمایی دورتر بود، سالن را ترک می‌کردند. به سکانس لحظه چکاندن قطره‌های اسید در چشم بازیگر نقش مجرم فیلم رسیدیم. در آن هنگام نوبت یکی دیگر از پیش‌بینی‌هایم یا بهتر است بگویم احتمال‌هایم بود که جامه تحقق به خود نبیند. در جشنواره فیلم فجر، «لانتوری» را در پردیس کوروش، با مخاطبان عمومی دیده بودم. در آن لحظه‌ها، در سالن کاملا همهمه شد و صداهایی شبیه به‌ ای‌وای شنیده می‌شد که نشان‌دهنده واکنش تماشاگران به اضطراب ناشی از این سکانس بود. اما در جشنواره «کارلووی واری» این صحنه‌ها در سکوت کامل تماشاگران ادامه یافت.

جلب توجه و تحسین خبرنگاران
آنها که در جشنواره‌ها حضور داشته‌اند، م
ی‌دانند معمولا در بخش پرسش و پاسخ فیلم‌ها، فقط خبرنگاران حاضر در سالن، می‌مانند. پس از پایان نمایش لانتوری، اما دست‌کم یک‌سوم تماشاگران در سالن ماندند تا احتمالا ببینند و بشنوند سازندگان آن درباره این اثر تکان‌دهنده – و قطعا برای آنها تکان‌دهنده‌تر– چه می‌گویند. سؤال‌ها لحن آرامی داشتند و بیشتر، نشانگر تعجبی توأم با تحسین بودند. علاوه بر کارگردان جوان فیلم، (رضا درمیشیان)، بازیگر نقش مریم، (مریم پالیزبان) هم خیلی توجه و تحسین خبرنگاران و دیگر حاضران در نشست خبری را به خود جلب کرده بود؛ این‌را از فحوا و لحن سؤال‌هایشان می‌شد درک کرد.

عالی بود
موقع خروج از سالن، با آقای درمیشیان روی پله‌ها هم‌قدم شده بودم و از تعجبم از میزان استقبال تماشاچیان حاضر در سالن می‌گفتم. به بیرون که رسیدیم، آن‌سوی گذر سنگ‌فرشی، سه خانم جوان بیست و چندساله، با قدهای رعنا و موهای بلوند بلند و لباس‌های رنگی تابستانه، ایستاده بودند و به ما نگاه می‌کردند. حدس زدم می‌خواهند چیزی بگویند. وقتی مقابل‌شان رسیدیم، پا پیش گذاشتند و با جدیت تمام، از آقای درمیشیان تشکر کردند و از لفظ‌هایی استفاده کردند که ترجمه دقیق‌شان در فارسی وجود ندارد ولی به‌گمانم، «عالی بود» خلاصه منظور آنها می‌تواند باشد. بیش از هر چیز احساس کردم علاوه بر عریانی و غریبی موضوع فیلم، تبیین مفهوم «گذشت» در آن توجه مخاطبان غربی را به خود جلب کرده است. با لانتوری‌ها مهربان باشیم و حرف‌شان را بشنویم.




چماق‌به‌دستان در تعقیب کوروش تهامی!!!+عکس

سینماژورنال: کوروش تهامی جزو بااخلاق‌ترین بازیگران سینما و تلویزیون است؛ بازیگری که شاید در برخی اوقات به دلیل همین اخلاقش(!) نتوانسته بسیاری از موقعیتهای هنری که می‌توانسته به دست آورد.

به گزارش سینماژورنال تهامی هرچند در سالهای اخیر در آثاری چون “زبان مادری” و “تنها در چند دقیقه سکوت” ایفای نقش داشته است اما خاطره‌انگیزترین کاراکترهای پنج سال اخیرش، نقشهایی است که در “برف روی شیروانی داغ” و “گناهکاران” ایفا کرده است.

تهامی به تازگی ایفای یکی از متفاوت ترین نقشهایش را در درامی تاریخی-سیاسی به نام “آشوب” پشت سر گذاشت؛ فیلمی به کارگردانی کاظم راست‌گفتار کارگردانی که او را به واسطه کارگردانی آثاری چون “چک” و “نقاب” می‌شناسیم.

“آشوب” در سکوت خبری جلوی دوربین رفت و کارگردان فیلم شاید به خاطر پرهیز از آنچه ایجاد حواشی می نامید سعی کرد عکسی از آن به رسانه ها ندهد اما حدودا یک ماه قبل سینماژورنال از حضور کوروش تهامی با پنج گریم متفاوت در این فیلم خبر داد(اینجا را بخوانید) و همین امر کنجکاوی مخاطبان نسبت به پروژه را بیشتر کرد.

چماق به دستان در تعقیب “آشوب”

“آشوب” داستان زندگی اولین فارغ التحصیل ادبیات دانشگاه تهران را روایت می کند که بر اثر بروز یک اتفاق وارد لاله زار شده و به پیش پرده خوانی می‌پردازد؛

این فارغ‌التحصیل که نام هنری “آشوب” را برای خود انتخاب کرده در کوران حوادث دهه سی خورشیدی با سیاست درگیر شده و به آشوبی برای رژیم پهلوی بدل می‌شود!

در نخستین تصاویری که از این پروژه از طریق سینماژورنال منتشر می‌شود کوروش تهامی در نمایی دیدنی در حال فرار از چماق به دستانی دیده می‌شود که در تعقیب او هستند؛ حال و هوای صحنه نشان دهنده حوادث منجر به کودتای 28 مرداد 1332 است و آنها هم که به دنبال تهامی یا همان “آشوب” هستند هم احتمالا دارودسته “شعبان جعفری” مشهور به “شعبون بی‌مخ” اند!

آشوب
کوروش تهامی در نمایی از “آشوب”

نیمی از تدوین انجام شده و اولین نمایش در جشنواره خواهد بود

 به گزارش سینماژورنال به تازگی پروسه فیلمبرداری “آشوب” به اتمام رسید. این درام تاریخی روزها در مرحله تدوین و صداگذاری به سر می برد.

نیمی از تدوین اثر نیز تاکنون توسط نیما کلباسی انجام شده است و صداگذاری را هم محمود موسوی‌نژاد انجام داده است.

ساخت و اجرای ترانه‌های سنتی و پاپ بخش موزیکال

بخشی از “آشوب” به واسطه سیر تحول کاراکتر اصلی دارای بار موزیکال است. ترانه های مربوط به این بخش که ترکیبی از سنتی و پاپ است ساخته و اجرا شده است.
کار ساخت موسیقی را علی راست گفتار برعهده داشته است؛ برادرزاده کارگردان فیلم.

اولین نمایش “آشوب” در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر خواهد بود.

کاظم راست گفتار آخرین بار چهار سال قبل و با کمدی-خیابانی “چک” در جشنواره سی اُم فیلم فجر حضور داشت؛ نمایش “چک” در جشنواره البته  حواشی خاص خود را هم داشت و به سانسور بخشی از نماهای پرمخاطب اثر با بازی ثنا حاجی‌زاده بدل شد.

با این حال راست‌گفتار ترجیح داده همچنان اولین رونمایی تازه ترین اثرش “آشوب” را هم در جشنواره فیلم فجر انجام دهد.

آشوب
داریوش فرهنگ در نمایی از “آشوب”

فهرست عوامل “آشوب”
نویسنده، کارگردان و تهیه کننده: کاظم راست گفتار

بازیگران: کوروش تهامی، آتیلا پسیانی، یکتا ناصر، امیرحسین صدیق، داریوش فرهنگ، محمدرضا هدایتی، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی، رامین ناصرنصیر، نیما فلاح، فرهاد آییش،فخرالدين صديق شريف، داريوش كاردان، همايون ارشادى، رضا فياضى، سعيد اميرسليمانى، رضا بنفشه خواه، آشا محرابى، ليلا اوتادى، ميرطاهر مظلومى، غلامحسين لطفى، مژگان غلامى، بهرام سرورى نژاد، خسرو اميرصادقى، شروين اميرصادقى و با حضور داریوش فرهنگ و شهره لرستانی و دهها بازيگر ديگر

مدیر تصویربرداری: مرتضی پورصمدی
صدابردار : محمود سماك باشى
طراح گريم: شهرام خلج
مدير هنرى: نيلوفر راست گفتار
تدوين: روزبه كلباسى
صداگذار: محمود موسوى نژاد
جلوه هاى ويژه كامپيوترى: امير و كامران سحرخيز

آشوب
کوروش تهامی در نمایی دیگر از “آشوب”



فرهاد آئیش: سومین روز خروج از ایران که به من پیشنهاد شد در یک ظرفشویی کار کنم آن قدر خوشحال شدم که انگار قرار بود رییس‌جمهور آمریکا شوم!/هنگام ظرفشویی با آشپز رستوران تمرین انگلیسی می‌کردم…

سینماژورنال/علی کیانی‌موحد: قرار بود برای روز سینما از فرهاد آئیش یادداشتی بگیرم و چند عکس هم در منزل از وی بیاندازیم.

روزی که به خانه وی مراجعه کردیم، بسیار سرحال و پرانرژی بود و زمانی که گفتم چند خطی برای ما بنویس، گفت چرا بنویسم؟! بیایید باهم گپ و گفتی درباره دنیای بازیگری داشته باشیم.

این گونه بود که یک یادداشت چند خطی تبدیل به یک گفتگوی مفصل شد درباره نکات ریز بازیگری و دنیایش که خیلی از ما به آن توجه نداشته ایم.

البته وی برای اولین بار از روزهای زندگی در آمریکا برای ما صحبت کرده که خاطراتی است دست اول و البته پرنکته برای افرادی که می خواهند بازیگر شوند و فکر می کنند بازیگری بسیار ساده است.

ذکر این توضیح لازم است که این گفتگو همزمان با سینماژورنال در مجله “اطلاعات هفتگی” هم منتشر شده است.

*دنیای بازیگری چه جذابیتی دارد که خیلی از مردم، چه پیر و جوان، دوست دارند به آن ورود کنند؟!

شاید توجهی که از مردم به خاطر این قضیه می توانند بگیرند، انگیزه زیادی برای علاقمندان به بازیگری باشد. بازیگری دنیایی است که ویترین آن بیشتر دیده می شود تا خودش! از سوی شهرت و درآمدزیاد و هیجان باعث می شود که به این دنیا علاقه بیشتری پیدا کنند. در کل مردم دنیای زیبایی از بازیگری تصور می کنند که خیلی دور از واقعیت نیست و کم و بیش به این شکل هست. از سوی دیگر مردم فکر می کنند بازیگری بسیار ساده است. انسان در صحنه زندگی بازیگر است و همه ما در شرایط مختلف، به گونه های مختلف ظاهر می شویم. به عنوان مثال وقتی خلاف می کنیم و پلیس می خواهد ما را جریمه کند به شکل یک انسان مظلوم خود را در می آوریم و در جای دیگر نقابی از خشونت به چهره می زنیم. همین مساله باعث می شود که فکر کنیم بازیگری بلدیم که در واقع همه ما بازیگری را در ذات خود بلد هستیم. بزرگ مردی می گفت:کاش صحنه تیاتر مثل طناب سیرک باشد که هرکسی جرات نکند روی آن قدم بزند. دنیای بازیگری آسان و جذاب به نظر می آید!

*واقعا بازیگری آسان است؟!

سهل و ممتنع است. برای فردی که در وجودش استعداد این هنر را داشته باشد، آسان است. همانطور که نقاشی برای خیلی از مردم ساده است و برای برخی دیگر سخت. من خودم از آن دست جوانهایی هستم که عاشق نقاشی بوده و هستم اما هیچوقت امکان نداشت یک نقاش بشوم.

*سعی کردید که نقاش شوید؟!

بله! در کنکور این رشته شرکت کردم، کلاسهای مختلف آموزشی را گذراندم و با تمام وجود سعی کردم که نقاش خوبی شوم اما فهمیدم این اتفاق نمی افتد! برای فردی که بخواهد بازیگر شود، خیلی سخت نیست اما بزرگترین مشکل بازیگری این است که پر رقابت ترین شغل جهان است. به عقیده من نصف مردم دنیا می خواهند بازیگر شوند. از سوی دیگر اقتصاد در جامعه خیلی سالم نیست و برخی پول می دهند یک نقش را می خرند یا از طریق سرمایه گذاری در یک پروژه، بازیگری را نیز تجربه می کنند. به همین دلیل رقابت برای جوانی که استعداد دارد اما پول ندارد تا خود را مطرح کند، بسیار سخت تر هم می شود. البته بازیگری یکی از تنها حرفه های جهان است که اگر فردی در آن پارتی هم نداشته باشد، به واسطه استعدادش می تواند پیشرفت کند. در خیلی از شغلهای دیگر اینگونه نیست! باید به افرادی که امروزه به شهرت رسیدند یا بازیگرهای خوبی شده اند، تقریبا می توان گفت با پارتی بازیگر نشده اند. آنهایی که با پارتی آمده اند هم خیلی انگشت شمار در این هنر مانده اند، آن هم به دلیل اینکه خودشان خوب بوده اند و پارتی باعث شد که با سرعت بیشتری در راه پیشرفت قدم بردارند.

*با یک تهیه کننده صحبت می کردم و می گفت وقتی که پول برای تهیه فیلم ندارم، پس مجبور هستم که نقشهای مختلف را بفروشم. این اتفاق به نظر شما باید در سینمای ایران بیفتد؟! روندی طبیعی است یا خیر؟

شاید بخشی از فیلمهای سینمای ایران به این طریق تولید می شوند. یعنی تهیه کننده حس می کند از روی اجبار باید فیلم بسازد و به همین دلیل از افراد مختلف پول می گیرد و به آنها نقش می فروشد. در جواب شما هم باید بگویم من دوست ندارم این اتفاق را به چشم ببینم چراکه هر مقوله ای باید سالم باشد تا زیبا باشد. البته حس می کنم این موضوع در سینمای ایران خیلی زیاد نیست.

*خودتان با این قضیه برخورد داشته اید؟

بله، زمانی که در پروژه های مختلف مسوول انتخاب بازیگر بودم، دو بار به من پیشنهاد شد. یکی از آنها آنقدر اصرار کرد که از او تست گرفتم اما در مغزم من جا نمی گرفت که بتوانم این کار را انجام دهم. این کار به هیچ وجه درست و قشنگ نیست. اگر این کار باعث شود عده ای دیگر نتوانند به جایگاهی که باید برسند، دست یابند اتفاق بسیار غم انگیزی است.

*به نظر شما بهترین راه ورود به این دنیای جذاب چیست؟!

بهترین راه را نمی دانم. مدتی خودم در دانشگاه تدریس می کردم اما دیگر این کار را انجام نمی دهم. نمی توانم بگویم کدام راه خوب و کدام راه بد است اما در مجموع تحصیلات آکادمیک به شدت در موفقیت و پیشرفت می تواند کمک کند.

*چرا دیگر تدریس نمی کنید؟

اصلا این فضا را دوست ندارم و در آن استرس می گیرم. فکر کنید که به عنوان استاد مشغول تدریس هستید و از روز اول می دانید که شاگرد شما نمی تواند بازیگر خوبی شود. همین قضیه باعث شد که استرس بگیرم و کار برایم سخت شود. ژن در بازیگری خیلی تاثیرگذار است. افراد زیادی هستند که تا آنها را نگاه کردم، متوجه شدم بازیگر هستند.

*مثالی هم می زنید؟!

از آنجا که امیر جعفری چندباری درباره این موضوع صحبت کرده، من از وی اسم می برم. زمانی که امیر پیش من آمد و با من صحبت کرد، نه وی را می شناختم و نه دوستش داشتم و نه فامیل من بود. با من حرف که می زد وی را جلوی دوربین تصور می کردم که در حال درخشش است. سپس چند تئاتر از او دیدم و به خود گفتم حق این آدم است که در تلویزیون و سینمای ایران حضور داشته باشد. این آدم با این همه استعداد اصلا نیاز به پول و پارتی نداشت. اگر من هم با وی آشنا نمی شدم، شاید کمی دیرتر فرد دیگری وی را به مخاطبین معرفی می کرد. من نیازی هم ندارم که وی از من تشکر کند چون خود وی باعث شد که موفق شود وگرنه من ده نفر دیگر را هم وارد این دنیای سخت کردم اما موفق نشدند. در ورزش هم اینگونه هست. خیلی ها می گویند پارتی بازی زیاد است اما کدام پارتی می تواند فرهاد آئیش 60 ساله را بازیکن فیکس تیم ملی فوتبال کند؟! پس شما باید استعداد و جنم این کار را داشته باشید تا بتوانید در حرفه خود موفق شوید. میلیونها چشم شما را قضاوت می کنند. به محض اینکه بازیگر پولی در سینما بازی کند، همه متوجه این قضیه می شوند.

*بازیگر در سینما و تلویزیون زیاد دیده می شوند و پس از چند کار محو می شود. یعنی نمی توانند ماندگار شوند…

ماندگاری در این دنیا به چند فاکتور بستگی دارد: ژن، اخلاق خوب و البته جمعی، پشتکار، اهمیت دادن به دانش بازیگری و مطالعه جز فاکتورهای خیلی مهم است. این مجموعه باعث موفقیت یا عدم موفقیت یک فرد در کار می شود.

*گفتید زمانی که تدریس می کردید، خیلی از شاگردان شما نمی توانستند بازیگران خوبی شوند. این قضیه را به خودشان هم می گفتید؟

نمی توانستم خیلی رک این را به آنها بگویم. وقتی شما مشغول تدریس هستید باید شانس برای وی قائل شوید چراکه شاید به مرور زمان می توانست خودش را نشان دهد. البته به برخی از همان ابتدا می گفتم اما به بیشتر شاگردان زمان می دادم. به همین دلیل بود که استرس زیادی در هنگام تدریس داشتم چراکه دچار جنگ و جدلی درونی بودم. دو سه سال در دانشگاه سوره مشغول تدریس بودم.

*ذهنیت مردم به بازیگری این است که پول خیلی زیادی در آن وجود دارد. این طرز فکر درست است یا غلط؟!

شما باید یکی از پنجاه بازیگر برتر باشید تا درآمدزایی داشته باشید. در صورتی که اگر در دانشگاه پزشکی بخوانید، سرانجام یک روز دکتر شده و از طریق همین تحصیل می توانید درآمدی داشته باشید. اما در دنیای بازیگری اینگونه نیست. شاید بین هر صدهزار نفری که بازیگر هستند، ده نفرشان درآمدزایی داشته باشند. آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد اما خیلی از بازیگران از طریق این حرفه نمی توانند زندگی شان را بچرخانند و به همین دلیل سراغ مشاغل دیگر می روند. در آمریکا همیشه یک شوخی با بازیگران تئاتر می شود که جالب است. زمانی که فردی خودش را بازیگر معرفی می کند، به وی می گویند تو کدوم رستوران کار می کنی؟! این شوخی حقیقت دارد. اینکه بازیگران در آمریکا گارسون باشند یا رانندگی کنند، امر عادی در آنجا به حساب می آید. از این لحاظ بازیگری در ایران بسیار بهتر از هالیوود است چراکه به هرحال شان یک بازیگر در ایران آنقدر هست که سراغ گارسونی نرود!

*جنبه دیگر بازیگری شهرت است. یه طنز قدیمی است که می گوید طرف خیلی دوست دارد معروف شود، معروف که می شود یک عینک دودی می گذارد که کسی وی را نشناسد…

(باخنده) وقتی مشهور نیست عینک که نمی زند، همه سعیش را هم می کند که مردم وی را بشناسند! شهرت دردسرها و گرفتاریهای خاص خودش را دارد که نمی توان منکر آن شد. آزادی شخصی و خلوتی که لازم دارید از بین می رود اما شما وقتی از خانه تا بازار سر خیابان برای خرید می روید و پنج نفر به شما بگویند که دوستت داریم به طور حتم در روان شما تاثیر مثبتی می گذارد. وقتی مردم در خیابان به شما لبخند می زنند و احترام می گذارند، انرژی مثبت می گیرید. کمی بی انصافی است که بگوییم از شهرت بدمان می آید و خوب نیست. برخی وقتها در جامعه به خلوت نیاز دارید و می خواهید پیاده روی کنید که به کمک همان عینکی که گفتید به دست می آید. اینکه مردم دوستتان داشته باشند، موهبتی است الهی. افرادی که به افسردگی می رسند و خودکشی می کنند شاید اگر یک نفر در خیابان به آنها لبخند می زد، یک روز خودکشی اش را به تاخیر می انداخت.

*چه شد فرهاد آئیش بازیگر شد؟! به چه انگیزه ای بازیگر شدید؟

زیاد انگیزه نداشتم. قبل از انقلاب کوله پشتی روی کولم انداخته و هزار دلار هم در جیبم گذاشته و از کشور خارج شدم. به دنبال کار خاصی نبودم، دنبال زندگی بودم و مد بود که جوانها به دنبال کشف همه چیز باشند. برای آنکه بتوانم در آمریکا زندگی کنم، باید ویزا می گرفتم و بهترین راه گرفتن ویزای طولانی، ویزای دانشجویی بود. از سوی دنبال این بودم که تحصیلم برایم درآمد زایی داشته باشد. در ایران راه و ساختمان خوانده بودم و به هیچ وجه در کارم موفق نشدم. نقاشی رو هم دوست داشتم اما نمی توانستم روی آن حساب کنم. در ایران کمی عکاسی می کردم به همین دلیل به دانشگاه رفته و تقاضا کردم در رشته عکاسی و سینما ادامه تحصیل دهم. خیلی سریع از طرف استادیم دانشگاهم کشف شدم. خانم سیدنی کارسون نقش بزرگی در زندگی من داشت و یک گروه تئاتر تاسیس کرد و من به عنوان بازیگر در این گروه مشغول به فعالیت شدم و درآمد کوچکی از این گروه به دست آوردم. هیچ وقت انگیزه هنرپیشگی سینما نداشتم.

فرهاد آئیش/عکسها: شهرزاد جودی
فرهاد آئیش/عکسها: شهرزاد جودی

*یعنی هیچ زمانی به دنبال آن شهرت و درآمد و سوپراستار شدن نبودید؟!

اصلا! فقط دوست داشتم بازی کنم و از این کار خوشم می آمد. چون از آن کار لذت می بردم، سمتش آمدم. سپس به تدریج در صحنه حضور یافتم و تشویقهای مردم باعث شد این لذت بیشتر شود. اینکه هدف خاصی برای هنرپیشگی داشتم، نبوده! در آمریکا همیشه تئاتر کار می کردم. به من می گفتند که درآمد زیاد در سینما هست. یک روز مدیر برنامه ای به من معرفی کردند و گفت که به درد نقشهای اول منفی می خورم. چند نقش هم در هالیوود برایم پیدا کرد اما مشغله تئاتر اجازه نداد که به هالیوود بروم. سرانجام یک روز تماس گرفت و گفت تو اینکاره نیستی! اگه سینما بیا بودی، با این پشنهادها می اومدی! زمانی هم که تصمیم گرفتم به ایران بیایم بیشتر به دنبال نویسندگی و کارگردانی تئاتر بودم اما لذت بازیگری باعث شد که به پیشنهادهای بازی هم جواب مثبت دهم.

*یعنی لذت بردن باعث شد بازیگر شوید…

دقیقا! به جوانها توصیه می کنم اگر حسشان چیزی باشد که من داشتم، خیلی سریعتر پیشرفت می کنند تا اینکه آن تصور انتزاعی را از بازیگری و شهرت داشته باشند.

*درآمد شما در آمریکا خوب بود؟!

از راه بازیگری که حقوقی خیلی معمولی و پایینی می گرفتم. از تئاتر و عکاسی درآمد اصلی من بود.

*پس شما مثل بازیگران آمریکایی گارسون و راننده نبودید؟!

بودم! اوایل که به آمریکا رفتم، در یک رستوران مشغول به کار شدم. سومین روز خروج از ایران بود که به من پیشنهاد شد در یک رستوران ظرفشویی کنم. آنقدر خوشحال بودم که انگار قرار بود رییس جمهور آمریکا شوم! به خودم می گفتم در سه روز یک کار پیدا کردم، پس خیلی مهم هستم! کلاس زبان هم می رفتم و هنگام ظرف شستن با آشپز رستوران انگلیسی تمرین می کردم و وی هم به شدت از من عصبانی می شد که جای حرف زدن، کمی کار کن و ظرف بشور!

*پس از ظرفشویی چه کردید؟

در دانشگاه که مشغول به تحصیل شدم، یک فیلم کوتاه در ترم دوم ساختم که استادم می گفت می توانست پروژه فوق لیسانست باشد. همان زمان من بورسیه دانشگاه شدم. وقتی متوجه شدند که با یک ماشین خیاطی چهار دلاری برای خودم لباس می دوزم، به من پیشنهاد کار در دانشگاه دادند. ساختن داروهای عکاسی در لابراتور دانشگاه. به تدریج پیشرفت کردم و مدیر لابراتور شدم. همزمان با تحصیل در رشته مرتبط با درسم کار می کردم. تابستانها به عنوان استادیار عکاسی تدریس می کردم. درآمدم هم اندازه خرج زندگی ام بود. سپس یک گروه تئاتر ایرانی تشکیل دادم که تئاترهایی به زبان فارسی اجرا می کردیم. پس از مدتی کار، بچه ها گروه به من گفتند نفری پنجاه دلار به تو می دهیم که فقط با ما تئاتر کار کنی و دیگر لابراتوار نروی. حق هم داشتند چراکه در لابراتوار به شدت انرژی ام گرفته می شد. اینگونه بود که لابراتوار را رها کرده و درآمد رسمی من از تئاتر بود. البته زمان بی پولی در یک کارگاه مشغول به فعالیت بودم که پلوپز برقی را سرهم می کردم!

*چه شد به ایران آمدید؟

دوبار از آمریکا به ایران آمده و تئاتر اجرا کردم. این بازگشت به ایران باعث شد که پایم به ایران باز شود. مادر من و همسرم عزیزم، مائده طهماسبی، پیر شده بودند و تصمیم گرفتیم که به ایران بازگردیم و کنار آنها زندگی کنیم. بازگشت به ایران باعث شد که پیشنهادهای کاری زیادی به من شود و مشغول به کار شدم و دیگر فکر بازگشت به آمریکا به سرم نمی زند.

*در زندگی شخصی، چقدر از کار صحبت می کنید؟

با مائده خیلی درباره کار صحبت نمی کنیم. یعنی صحبت می کنیم اما نه اینکه هم را نقد کنیم. مثلا پیشنهاد بازی که به من می شود با مائده آنرا در میان می گذارم و درباره آن صحبت می کنیم. یا زمانی که کارمان پخش می شود، کمی درباره آن حرف می زنیم. اینکه چه می کردیم نتیجه بهتری حاصل می شد و از این دست حرفها. البته مائده خیلی مثل من نیست. وی کارش را مساله شخصی تری نسبت به من می داند. خیلی مواقع هم پیش آمده که حس مورد نظر را در پروژه نمی گیرم، مشورتهای مائده باعث می شود که با کارم رابطه بهتری برقرار کنم.

فرهاد آئیش
فرهاد آئیش

*با خانم طهماسبی در آمریکا آشنا شدید؟

خیر، در آلمان. برای اجرای یک تئاتر به آلمان رفته بودم و مائده در آنجا بازیگر بود اما هماهنگی های اجرای کار من را انجام داد. دورادور باهم در ارتباط بودیم، کارت پستال یا نامه. همیشه در ذهنم بود و به تدریج تمام ذهنم را درگیر کرد تا یک روز شماره تماس وی را پیدا کردم و با وی تماس گرفتم. اصلا حواسم نبود که آلمان ساعت چهار صبح است. مائده گوشی را برداشت و گفتم فکر می کنم عاشقت شدم! با من ازدواج می کنی؟! ابتدا شوکه شد و خندید اما متوجه شد که حرف من جدی است. گفت کمی زمان بده تا با هم بیشتر آشنا شویم. چهار پنج سال دورادور باهم در ارتباط بودیم تا اینکه بایکدیگر ازدواج کردیم.

*امروز چه چیزی باعث می شود که فرهاد آئیش یک نقش را قبول کند یا قبول نکند؟!

گروه کار و قصه خیلی برایم اهمیت دارد اما آنچه باعث می شود که نقشی را قبول نکنم، این است که آن کار را دوست نداشته باشم. از آنجا که نیاز مالی هم ندارم، به راحتی می توانم به پیشنهادها جواب منفی بدهم. زمانی که نقشی را قبول می کنم به خود می گویم قرار است دو ماه با این نقش زندگی کنم و این دو ماه، دو ماه آخر زندگی ام است. آیا در دوماه آخر زندگی حاضر هستم این کار را انجام دهم یا نه؟! پاسخ به این سوال باعث می شود که به پیشنهادی جواب مثبت یا منفی دهم. در کل باید به من خوش بگذرد. اگر فیلمنامه بد باشد، ساعت کار زیاد باشد، کارگردان بداخلاق باشد، گروه کاری مان حس منفی به من بدهد یعنی به من خوش نمی گذرد! از اول زندگی تا امروز تنها خواسته ام لذت ببرم و وقتی لذت نبرم، کارم کیفیت ندارد.

*و سوال آخر. فکر کنید در خیابان فردی شما را ببیند و بگوید می خواهد بازیگر شود. شما به وی چه می گویید؟!

(باخنده) موفق باشی! اگر از من بپرسد بگویم از چه راهی وارد این دنیا شود اما آدمی نیستم که بخواهم به فردی راه حل نشان دهم چراکه بیشتر راه حلها در زندگی خودم اشتباه و غلط بوده و دلیلی ندارد این راه غلط را به بقیه هم نشان دهم! به این نتیجه رسیدم دنیا پیچیده تر از مغز من است. بعضی وقتها که مورچه ها را نگاه می کنم روی زمین، خودم را جای آنها می گذارم. خنده ام می گیرد وقتی فکر کنم یک مورچه ای به آن یکی بگوید این راه را نرو و آن راه بهتر است. یا مورچه دیگری به بقیه بگوید من از تو بهتر هستم و آن مدل که من زندگی می کنم درست تر است. اما اگر بدانم آن مورچه از آن یکی مورچه بیشتر در زندگی اش حال می کند، می گویم خوش به حالش!




کاظم راست‌گفتار: بازیگران زن زیادی برای بازی در “آشوب” ابراز علاقه کرده‌اند!!! چون درام فیلمنامه درست است و شخصیتها بخوبی پرداخت شده‌اند

سینماژورنال: کاظم راست گفتار حدودا پنج ماهی که می شود پروانه ساخت پروژه ای به نام “آشوب” را به تهیه کنندگی و کارگردانی خودش دریافت نموده است با این حال هنوز که هنوز است فیلم کلید نخورده است.

به گزارش سینماژورنال چندی قبل صحبتهایی درباره حضور حامد بهداد به عنوان بازیگر اصلی این فیلم مطرح شد که البته این صحبتها خیلی زود و با پیوستن بهداد به “دندون طلا” در حاشیه قرار گرفت. حالا و با رسیدن “دندون طلا” به انتها شاید بار دیگر شرایط حضور وی در فیلم فراهم شود.

راست گفتار در گفتگو با سینماژورنال اما هیچ اطلاعاتی درباره بازیگرانش نداده و با بیان اینکه گمانه زنیهای رسانه ها سبب ساز این میشود که وی نتواند با بازیگران قرارداد ببندد می گوید: بازیگران اصلی مان از چهره های شناخته شده سینما هستند ولی نمی توانم نام آنها را اعلام کنم چون ترجیح میدهیم بی حاشیه کارمان انجام شود.

این کارگردان با اشاره به اینکه خبررسانیهای قبلی درباره پروژه سبب ساز آن شده است که بازیگران زیادی برای بازی در “آشوب” داوطلب شوند بیان می دارد: فیلمنامه “آشوب” جزو معدود فیلمنامه های سینمای ایران است که هم متفاوت است، هم درامش درست درآمده است و هم شخصیتها بخوبی پرداخت شده اند. با توجه به اینکه در جامعه سینمایی ما فیلمنامه کمترین ارزش را دارد وقتی این خبر شایعه میشود که یک فیلمنامه خوب در مرحله پیش تولید و انتخاب بازیگر است بازیگران زیادی هستند که با واسطه و بی واسطه برای حضور در فیلم ابراز آمادگی می کنند.

بازیگران زن زیادی برای بازی در فیلم ابراز علاقه کرده اند

راست گفتار ادامه می دهد: درباره “آشوب” هم انتشار گمانه زنیهای رسانه ها درباره خط داستانی فیلم و کاندیداهای بازیگر اصلی مرد سبب ساز آن شده است که بازیگران زن زیادی باشند که برای همکاری ابراز علاقه کنند. از آنجا که شخصا دلم نمی خواهد به دلیل رد کردن یک بازیگر شرایط حس منفی وی نسبت به خودم را فراهم کنم برای همین پیش تولید را با حداقل اطلاع رسانی پیش می برم.

کاظم راست گفتار که آخرین ساخته سینمایی اش “چک” چهار سال قبل ساخته شد با اشاره به دومین تجربه سینمایی اش “نقاب” به سینماژورنال می گوید: هنوز که هنوز است چوب رد کردن یکی دو بازیگر زن مطرح سینما در آن پروژه را می خورم. این بازیگران زن در همه این سالها گلایه داشته اند که چرا آنها را انتخاب نکرده ایم.

تمام بازیگران اصلی فیلم جدید هستند

راست گفتار درباره زمان کلید خوردن “آشوب” بیان می دارد: نمی توانم زمان کلید خوردن را اعلام کنم اما این کار به زودی کلید می خورد.

این کارگردان در پاسخ به این پرسش که آیا بازیگران “آشوب” پیشتر نیز در کارهایش حضور داشته اند یا نه می گوید: تمام بازیگران اصلی کار جدید هستند و هیچ کدام جزو بازیگرانی نیستند که در کارهای قبلی با آنها همکاری داشته ام. فرم فیلم می طلبید که با بازیگران جدید کار کنم و بازیگران اصلی هم جدید هستند.

داستان زندگی جوانی که به آشوبی برای نظام پهلوی بدل می شود

به گزارش سینماژورنال “آشوب” داستان زندگی یک جوان را در دوران پیش از انقلاب روایت میکند؛ جوانی که جزو اولین تحصیلکردگان ادبیات دانشگاه تهران به شمار می رود اما شرایط طوری پیش میرود که در ابتدا به عنوان پیش پرده خوان و خواننده با نام مستعار “آشوب” در تئاترهای لاله زار به فعالیت می پردازد و در میانه دهه های بیست و سی خورشیدی به دلیل فساد حاکم در دستگاه حاکم به آشوبی برای نظام پهلوی بدل میشود و بلایای زیادی سر خودش و اطرافیان می آورد.




کاظم راست‌گفتار: اردیبهشت ماه “آشوب” را کلید می‌زنیم/ترجیح می‌دهم با چراغ خاموش تولید را به سرانجام برسانم

سینماژورنال: کاظم راست گفتار چهار سال بعد از “چک” بالاخره ششمین فیلم کارنامه اش را به تولید می رساند.

به گزارش سینماژورنال این فیلم “آشوب” نام دارد و اثری تاریخی-سیاسی است که بخشهایی از زندگی پیش پرده خوانی را بیان می کند که به آشوبی برای حکومت پهلوی بدل می شود!

راست گفتار پروانه ساخت این فیلم را اواسط زمستان سال قبل گرفته و از همان زمان هم کار پیش تولید را آغاز نمود.

تیم تولید کامل شده+قرارداد بازیگران نهایی شده

این کارگردان در گفتگو با سینماژورنال درباره زمان آغاز فیلمبرداری کار بیان می دارد: تقریبا تیم تولید مشخص شده اند و انتخاب بازیگران نیز نهایی شده است و همه چیز طوری پیش می رود که از اوایل اردیبهشت ماه فیلمبرداری آغاز شود.

راست گفتار درباره تیم بازیگران حاضر در این کار می گوید: بازیگران به طور کامل انتخاب شده اند و قراردادهایشان هم بسته شده است اما ترجیح می دهیم چراغ خاموش حرکت کنیم و تا انتهای فیلمبرداری خبری منتشر نکنیم.

ترجیح میدهم با چراغ خاموش “آشوب” را به تولید برسانم

کاظم راست گفتار در چرایی این تصمیم به سینماژورنال می گوید: سوژه “آشوب” قدری ملتهب است و البته تجربه بدی هم درباره اطلاع رسانی غلط را در فیلمهای قبلی ام تجربه کردم به همین دلیل ترجیح می دهم در “آشوب” فقط و فقط بر تولید تمرکز کنم و هیچ چیز را رسانه ای نکنم.

حواشی “چک” مانعی بر سر اطلاع رسانی؟!

راست گفتار که آخرین ساخته سینمایی اش “چک” هم گرفتار ممیزی شده بود درباره اینکه آیا حواشی پیرامون “چک” باعث شده است که در “آشوب” چراغ خاموش حرکت کند به سینماژورنال اظهار می دارد: طبیعی است که آدمی باید از تجربیات خود درس بگیرد و در شرایط فعلی ترجیحم این است که فیلم را در سکوت خبری کلید بزنم و کمترین اطلاعاتی درباره آن به رسانه ها ندهم تا بعد که ببینیم چه اتفاقی می افتد.

فارغ التحصیل ادبیات به آشوب بدل می شود

به گزارش سینماژورنال “آشوب” که فیلمنامه آن را راست گفتار خودش نگاشته است داستان جوانی را در دوران پیش از انقلاب روایت می کند. جوانی که جزو اولین تحصیلکردگان رشته ادبیات دانشگاه تهران است اما کارش به پیش پرده خوانی و خوانندگی در لاله زار می رسد و در نهایت به آشوبی برای نظام پهلوی بدل می شود!




مرور زندگی خواننده ای که به آشوبی برای نظام پهلوی بدل شد!

سینماژورنال: کاظم راست گفتار بعد از کمدی-خیابانی “چک” سه سالی میشد که میخواست فیلمنامه های مختلفی را بسازد؛ فیلمنامه هایی سینمایی مانند “آشوب” و “سفر کیمیا” و البته یک سریال به نام “نون خامه ای”. در این بین تولید “نون خامه ای” بعد از گذشت چند هفته ای از فیلمبرداری متوقف شد و “سفر کیمیا” نیز به بن بست مالی خورد.

“آشوب” نیز مشکلاتی را در اداره نظارت تجربه کرده بود و برای همین نمیتوانست پروانه ساخت بگیرد تا اینکه بالاخره پروانه ساخت فیلم صادر شد.

 راست گفتار در گفتگو با  سینماژورنال درباره اینکه آیا “آشوب” را با جرح و تعدیل نسبت به نسخه اصلی خواهد ساخت یا نه بیان کرد: البته لحن فیلمنامه کمی تند و تیز است اما در بررسیهای مجدد باز هم طوری پیش رفتم که این تند و تیزی از بین نرود چون داستان زمینه ای اجتماعی دارد و البته انتقاداتی در آن مطرح میشود که نمیتوان آنها را حذف کرد.

راست گفتار با اشاره به خط داستانی “آشوب” گفت: این فیلم داستان زندگی یک جوان را در دوران پیش از انقلاب روایت میکند؛ جوانی که جزو اولین تحصیلکردگان ادبیات دانشگاه تهران به شمار می رود اما شرایط طوری پیش میرود که در ابتدا به عنوان پیش پرده خوان و خواننده با نام مستعار “آشوب” در تئاترهای لاله زار به فعالیت می پردازد و در میانه دهه های بیست و سی خورشیدی به دلیل فساد حاکم در دستگاه حاکم به آشوبی برای نظام پهلوی بدل میشود و بلایای زیادی سر خودش و اطرافیان می آورد.

برای فیلمبرداری به دنبال لوکیشنهای واقعی میروم

وی با بیان اینکه به واسطه اینکه بخش عمده داستان فیلم در حدودا شش تا هفت دهه قبل میگذرد و همین هزینه های تولید را بالاتر می برد خاطرنشان ساخت: برای فیلمبرداری به دنبال لوکیشنهای واقعی میروم. البته از شهرک سینمایی هم استفاده میکنم اما سعیم بر آن است که لوکیشنهایی واقعی را در نقاط مختلف ایران و از جمله چند شهر در جنوب پیدا کرده و از آنها برای فیلمبرداری استفاده کنم اما در هر صورت طراحی صحنه کار زمان زیادی می برد و هزینه بر است.

“آشوب” پربازیگر است

این کارگردان که ساخت آثاری چون “نقاب” و “زنان ونوسی مردان مریخی” را در کارنامه دارد درباره روند پیش تولید “آشوب” گفت: این روزها در مرحله جذب بازیگر هستیم. فیلممان پربازیگر است و نیاز داریم به بازیگران حرفه ای که نقشهای اصلی را بین آنها توزیع کنیم.

بازیگر اصلی علاوه بر سیمای مناسب باید صدای مناسب هم داشته باشد

راست گفتار ادامه داد: برای نقش اصلی دنبال بازیگری هستم که علاوه بر سیمای مناسب، صدای خوبی هم داشته باشد و برای همین شاید پروسه انتخاب بازیگر قدری زمان ببرد.

بازیگران فیلمهای قبلی در گروه بازیگران جدیدم حاضر نیستند

کاظم راست گفتار پیرامون اینکه آیا بازیگرانی که در آثار قبلی اش با او همکاری داشته اند در این فیلم هم ظاهر خواهند شد گفت: نه، تقریبا میتوان گفت هیچ کدام از گزینه هایم برای بازیگران اصلی، جزو بازیگرانی که با آنها سابقه همکاری داشته ام نیستند.