1

تهیه‌کننده “آژانس شیشه‌ای” و “چ” مطرح کرد⇐سالهاست که در حسرت رکورد نمایش دهه‌های شصت و هفتاد هستیم!/با وجود رشد دوبرابری جمعیت کشور، در جلب مخاطب برای سینما، عقب افتاده‌ایم!!/برای خودشان جشن می‌گیرند که امسال نسبت به سال قبل رشد درآمدی داشته‌اند؛ اگر این رشد، واقعی بود این همه افراد از بدنه سینما دچار بیکاری مفرط نبودند!!

سینماروزان: تلاش وافری که مدیران دولتی سینما برای بالا نشان دادن آمار فروش فیلمها به خرج می‌دهند بدون آن که بگویند این بالا رفتن، نتیجه افزایش قیمت بلیت سینماست و نه نتیجه افزایش مخاطب، مدتهاست که جریان دارد و حتی اگر در سردترین فصل اکران باشیم باز به‌ناگاه آماری از مدیران دولتی سینما می‌رسد مبنی بر افزایش آمار فروش!!

مهدی کریمی تهیه‌کننده باتجربه سینما، با انتقاد از این رویه مدیران سینما به “باشگاه خبرنگاران جوان” گفت: نباید خودمان را با آمارهای کمی و اعداد و ارقامی که منتشر می‌شود، گول بزنیم. با همه توسعه‌هایی که ادعا کرده ایم، در جذب مخاطب پسرفت داشتیم و با وجود رشد دوبرابری جمعیت هنوز نتوانستیم رکورد نمایش دهه شصت و هفتاد را بشکنیم و در جلب مخاطب برای سینما، عقب افتاده‌ایم. ما خودمان را با عدد گول می‌زنیم و این آفت بزرگی است برای من در بدنه سینما و مدیر فرهنگی که می‌خواهد درباره عملکردش شعار بدهد.

تهیه کننده «چ» افزود: پسرفت و ضرر ما این نیست که چرا ۸۰۰ میلیارد فروش نداریم؛ بلکه این است که با همه‌ تولیدات در چهار دهه همواره پسرفت کردیم و برای خودشان جشن می‌گیرند که امسال نسبت به سال قبل رشد درآمدی داشته‌اند. اگر این رشد که برخی مدعی آن هستند، درست باشد؛ چرا الان شاهد بیکاری عوامل سینما هستیم. اگر رشد واقعی بود این همه افراد از بدنه سینما دچار بیکاری مفرط نمی‌شدند.

تهیه کننده “آژانس شیشه‌ای” گفت: واقعیت آن است که بخشی از سینماروها که در سنوات گذشته محصولات یک هنرمند یا شرکت را دنبال می‌کردند، ریزش شدیدی پیدا کرده اند. برخی فیلمسازها خودشان اعداد و ارقام فیلم را بالا می‌برند؛ اگر فیلم منِ تهیه کننده مورد اقبال واقع نشود و بروم با روش‌های پست و فرومایه در ذهن مردم ایجاد رونق و فروش بکنم، چند جانبه به سینما لطمه زده ام.

این تهیه کننده ادامه داد: در سینما همیشه چند عنصر باید در کنار هم قرار بگیرد که یک فیلم و محصول هنری مانا و گیرا شود؛ اول اینکه محصول، نوگرا و همراه با حرف جدید باشد. دوم اینکه محصول از تبلیغات مناسب بهره ببرد و سوم وقتی مخاطب فیلم را می‌بیند، مبلغ کار شود. اگر این سه مورد توام با یکدیگر نباشد، مثل خیلی از فیلم ها که تبلیغات صد در صدی دارند، اما فروش صد در صدی ندارند؛ مخاطب ناراضی خواهد بود و نمی‌گذارد بقیه این فیلم را تماشا کنند. فیلم باکیفیت روی زمین نمی‌ماند و مشتری خودش را سینه به سینه پیدا می‌کند. خلاصه اینکه وقتی از محتوای غنی فاصله گرفتیم و خودمان را به اقیانوسی ۲ یا ۳ سانتی قانع کردیم، از سطح فکری مخاطب عمومی، پایین‌تر فیلمسازی می‌کنیم.




بعد از «چ»، «بادیگارد» و «امپراطوری جهنم»⇐حالا حال اساسی رسانه ملی به «ساعت ۵عصر»⇐فیلمی که برای رکوردشکنی آمده بود اما به خنسی خورد

سینماروزان: به غیر از آثار موسوم به ارزشی نظیر “چ”، “بادیگارد” و “امپراطوری جهنم” در سالهای اخیر کم پیش آمده رسانه ملی به حمایت از آثار بدنه سینمای ایران بپردازد؛ آثاری که تولید میشوند برای گیشه.

در مورد مهران مدیری اما این قاعده تغییر یافته و تقریبا از همان روزهای ابتدایی اکران به غیر از نوشابه هایی که مدیری در برنامه خودش “دورهمی” برای فیلمش باز کرد بخشهای مختلف خبری رسانه ملی نیز رپورتاژهای پر و پیمانی برای این فیلم متعلق به سینمای بدنه رفتند. “…5عصر” آمده بود تا رکورد “نهنگ2” و “گشت2” را بزند و ورای هزینه های تبلیغی فراوان برای فیلم، اغلب رسانه های اصولگرا- که در ماههای اخیر به پخش کننده فیلم مدیری هم سمپات پیدا کرده اند-نیز تا توانستند فیلم را حلواحلوا کردند و از آن طرف برخی منتقد-کارمندان یک گروه سینمایی کم مخاطب که دم از امتزاج هنر با تجربه میزنند هم برای فیلم مدیری نقدهای عاشقانه نگاشتند تا فیلم بفروشد.

اما همه اینها یک طرف و رپورتاژهای رسانه ملی برای “…5عصر” یک طرف.

رسانه ملی که هیچ گاه میانه خوبی با سینمای بدنه نداشته این قاعده را زیرپا گذاشت و تا توانست با بهانه و بی بهانه به فیلم مدیری پرداخت اما نشد آنچه باید بشود و فیلم در حالی سرگروهش را از دست داد که فروشش هنوز به ده میلیارد هم نرسیده است!

این یکی از مصداقهای کاهش اثرگذاری رسانه ملی نزد مخاطبانیست که بیش از همه حاشیه سازیها، خود فیلم برایشان مهم است. این یکی از مصداقهای فقدان وجاهت مردمی هم در رسانه های راستی حامی فیلم است و هم در منتقدان-کارمندانی که تا توانستند جز به تحسین فیلم مدیری قلم نزدند.

پاسخ مخاطبان به این جوسازیها باید عامل تغییر روش می‌شد اما درست بعد از گرفتن سرگروه از فیلم مدیری رسانه ملی باز هم برایش رپورتاژ میرود؛ رپورتاژی که از تعریف و تمجید رسانه های راستی تا گردن کج کردن کارمندان گروه تازه تاسیس نزد مدیری، در آن به چشم می خورد و البته بعد از مدتها انکار، اشارات سیاسی فیلم که سه ماه قبل سینماروزان درباره آن اطلاع رسانی کرد(اینجا  و اینجا را بخوانید) هم تایید میشود!




فریبرز عرب‌نیا بعد از مدتها در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐الویتم نه سینما که زندگی پسرم است/چون پدر تك‌والد محسوب مي‌شوم،‌ بايد همه كارها را خودم انجام دهم و فرصتي غير از كارهاي پسرم «جانيار» و ورزش روزانه برايم نمي‌ماند!/به سبب رفتار نادرست وزارت ارشاد و مديرانش، با اين مديران و آن شيوه و روال ديگر کار نخواهم کرد/در شروع دولت روحاني به ايشان گفتم که تمام افتخارات سينماي ايران مربوط به «مستقل‌ها» است اما متأسفانه از هنر و هنرمند مستقل استقبالی نشد/تا يكي، دو سال آينده هم خبري از من نخواهيد شنيد!/به دنبال خانه‌تکانی روحی هستم/بهروز وثوقی اگر بنا بود در فضای سینمای این سال‌ها فعالیت کند، چندتا از فیلم‌هایش امکان اکران و حتی رسیدن به مرحله نگارش فیلم‌نامه را داشت؟/وضعيت سينمای ما شبيه رانندگي و بهداشت ماست که در هر دو زمينه اغتشاش داريم/ريشه‌ مشکلات سينماي ايران، دولتي بودن است و تاريخ ثابت کرده «سينماي دولتي» هيچ جاي دنيا رشد نكرده است/{اختلاف با حاتمی‌کیا در «چ»} به این خاطر بود که در قرارداد شرط گذاشتم جمعه‌ها در اختيار پسرم باشم و سر صحنه فيلم‌برداري نروم!

سینماروزان/فرانک آرتا: مدت‌ها بود خبري از «فريبرز عرب‌نيا»، بازيگر نقش مختار در سريال «مختارنامه»، نبود. تا اينكه چندي پيش باخبر شدم که عرب‌نيا به دليل تعطيلات تابستاني به ايران برگشته.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «شرق» همين فرصت مناسبي شد که به سراغش بروم و نحوه فعاليت‌هاي هنري‌اش را جويا شوم. او در اين گفت‌وگو به برخي از رفتارهاي غيرحرفه‌اي که در سينماي ايران رايج شده اعتراض داشت؛ مثل آوردن اسپانسر ازسوي بازيگران در فيلم‌هاي سينمايي! يا اينکه چرا فيلم‌سازان بزرگ سينماي ايران همچنان بايد براي ساخت فيلمشان اجازه بگيرند.

همين‌طور تأکيد کرد که افتخارات سينماي ايران نتيجه فعاليت‌هاي ارزشمند فيلم‌سازان «سينماي مستقل» است و اينکه هيچ‌وقت در تاريخ هنر، سينماي دولتي موفق نبوده و نيست. مشروح گفت‌وگوي «شرق» با فريبرز عرب‌نيا را بخوانيد.

بعد از بازي در سريال «مختارنامه» و کارگرداني ميني‌سريال «رنگ شب» كه در شبکه‌هاي مختلف تلويزيون پخش شد، ديگر شاهد حضور شما در تلويزيون و سينما نبوديم. علت اين غيبت چيست؟
دليل دوري من از عرصه هنر اين است كه فعلا ساكن ايران نيستم و تمام‌وقت در خدمت كارهاي پسرم هستم. به همين دليل طبق قراري كه با خودم گذاشته‌ام، احتمالا تا يكي، دو سال آينده هم خبري از من نخواهيد شنيد.
در ايران بازار كار هنري سازوكار چندان منطقي‌اي ندارد. آيا با اين غيبت از فضاي سينما و تلويزيون ايران،‌ به كارتان لطمه‌اي وارد نمي‌شود؟
براي بازيگران به طور خاص اين‌گونه نيست! بازيگر وقتي مداوم ازسوي تماشاگران ديده شود، در ذهن مي‌ماند. از قديم مي‌گويند سينما به‌شدت بي‌رحم و فراموش‌كار است. از اين نظر گفته شما كاملا درست است. دوري‌ام مي‌تواند باعث ايجاد فاصله‌اي جدي ميان من و تماشاگران شود، اما حقيقت اين است كه خوشبختانه از سال‌ها قبل برنامه‌ريزي زندگي‌ام اين‌گونه بوده که اولويت‌هايم معناي «روي بورس‌بودن» ندهد. در شرايط فعلي اولويت براي من زندگي پسرم است که امکان دارد هزينه‌اش فراموش‌شدن من باشد. هرچند از معجزات روزگار اين بود كه در پنج، شش‌سالي كه به‌واسطه بازي در «مختارنامه» از سينما دور افتاده بودم،‌ سينما در دوره فترت طولاني به‌سر مي‌برد. سالن‌هاي سينما در سيطره فيلم‌هاي سطحي بودند و بسياري از طرفداران جدي سينما از من تشکر مي‌کردند كه به اين بازار ابتذال آغشته نشدم. وقتي به سينما برگشتم، به نظرم رسيد غيبتم خيلي ضربه‌زننده نشده. نكته ديگر در مورد بازيگر به شكل كلي اين است كه بازيگران از جايي به‌بعد در خاطره جمعي مردم حك مي‌شوند و خطر فراموشي تهديدشان نمي‌كند؛ به‌عنوان‌مثال اگر جاي مرحوم شكيبايي خالي است، هيچ‌وقت ارج و قربشان كم نشده است. به دليل فوت ايشان، هيچ فيلم تازه‌اي از ايشان ديده نمي‌شود، اما از معجزات سينما اين است كه نسل فعلي كارهاي ايشان را بيشتر از بازيگران فعال و روي بورس كنوني قبول دارند.
مثل اتفاقي که براي بازيگر بزرگ سينما؛ يعني دانيل دي لوئيس، اين روزها رقم خورده. او با وجود گزيده‌کاري‌اش، ‌از دنياي بازيگري سينما خداحافظي کرد، اما هيچ‌وقت تأثيرات غيرقابل‌انکار او در تاريخ سينما فراموش نمي‌شود؟
کاملا مثال بجايي مطرح کرديد. دانيل دي لوئيس كه از بازيگران موردعلاقه من است، از دنياي بازيگري خداحافظي كرد، اما فيلم‌هايش چندباره ديده خواهد شد و به بزرگي و ارزش كارش بيشتر پي خواهند برد. مثال ديگر، باب ديلن، ‌ترانه‌سرا و آهنگ‌ساز بزرگ آمريكايي كه سال گذشته جايزه نوبل ادبيات را دريافت کرد. از سال‌ها قبل كه او به‌عنوان نابغه موسيقي شناخته مي‌شد و هنوز هم مي‌شود، از برگزاري تور و كنسرت كناره‌گيري كرد، درحالي‌که در جهان غرب چنين رفتاري يعني ازدست‌رفتن مقدار بسيار هنگفتي دلار كه قطعا خوشايند تهيه‌کنندگان و دلال‌هاي هنري نبوده و نيست. به همين دليل بعد از چندوقت دلال‌ها سراغ مدير هميشگي برنامه‌هاي او مي‌روند كه خيلي به ديلن نزديك بوده و از او درخواست مي‌كنند كه ديلن را دوباره به دنياي هنر برگرداند. چون مردم هنوز شيفته‌اش هستند و كنسرت‌هايش كاملا پيش‌فروش مي‌شده است. بعد از صحبتي چنددقيقه‌‌اي بين مدير برنامه و ديلن، مدير برنامه نزد دلال‌ها بازمي‌گردد و با خنده مي‌گويد، يك جمله گفت كه بهتر است همه‌مان پيگيري اين موضوع را فراموش كنيم. او گفت: «من تا كي بايد شاهكار خلق كنم؟ خودم ديگر خسته شده‌ام». به نظرم اينها مطالبي است که مي‌توان از تاريخ هنر درس گرفت.
به نظر شما چرا دانیل دی لوئیس در دهه ٥٠ زندگی‌اش و در اوج موفقیت صحنه را ترک می‌کند؟
مهم‌تر از این سؤال که چرا خداحافظی کرد، این است که چگونه خداحافظی کرد! حدس من این است که آخرین بازی او در سینما (که هنوز اکران نشده) بزرگ‌ترین و بی‌نقص‌ترین بازی‌اش در کارنامه هنری اوست.
کارگردان این فیلم هنوز دیده‌نشده، پل تامس اندرسن است که خود همچون دی لوئیس یک اعجوبه تمام‌عیار است که فیلم‌هایش یکی از دیگری دیدنی‌تر و به‌یادماندنی‌تر هستند.
قبل از این هم فیلم بسیار خوب و بزرگ (there will be blood) با ترجمه خوب «خون به‌پا خواهد شد»، محصول همکاری عالی و بی‌نقص این دو هنرمند بزرگ عرصه سینما بوده است که برای هردو نیز اسکار به بار آورد.
پس حدس من این است که گویی با فیلمی از دنیای سینما خداحافظی کرده که احتمالا تا سال‌ها، بلکه دهه‌ها همانندش ساخته نخواهد شد. من که شخصا بی‌صبرانه منتظر دیدن بازی آخر او در این فیلم وسوسه‌کننده هستم.
مثال دیگر آخرین بازی یک بازیگر بسیار خوب دیگر است به نام «فیلیپ سایمور هافمن» که بازی‌هایش را بسیار دوست دارم. البته او خداحافظی نکرد، بلکه از این دنیا رفت. او نیز آخرین بازی‌اش در فیلمِ یک کارگردان استاد فن بود با نام «آنتوان کور بژن»؛ یک بازی یکدست و بی‌نقص با فینالی حیرت‌انگیز و بسیار کنترل‌شده که هیچ‌گاه تأثیرش از یاد تماشاچی نخواهد رفت.
درست است که هر کدام از اين هنرمندان حروفي به الفباي تاريخ هنر افزوده‌اند و قابل حذف هم نيستند. اما آيا فکر نمي‌کنيد اوضاع در ايران کمي فرق مي‌کند؟
شايد! اما در کل مسئله همان است و مي‌شود نتيجه گرفت که هنرمندان حقيقي بخشي از خاطره ماندگار جمعي مي‌شوند. نكته دوم اينكه از جايي به بعد تكرار مكررات براي هنرمند به‌مثابه سم کشنده‌اي است. او هم احتياج به هواي تازه دارد. بنابراين من هم سعي مي‌کنم با الگوبرداري از هنرمندان حقيقي براي بازسازي خودم از اين خلأ اجباري استفاده بهينه كنم.
مي‌توان گفت در جست‌وجوي هواي تازه هستيد؟
به معنايي يك‌جور خانه‌تكاني روحي است يا بازپروري ساختار رواني و رابطه خودم با بيرون از خودم كه بخشي از آن مخاطبان هستند و بخشي دشمنان! ديدن رفتارهاي آنها در اين ماجراها درس‌هاي بزرگي به من مي‌دهد.
چطور؟
به طور مثال سال گذشته به سبب رفتار نادرست وزارت ارشاد و مديرانش در آن مقطع که موجب ازدست‌رفتن حقوق من در فيلم «گاهي» شد، اعلام کردم با اين مديران و آن شيوه و روال ديگر کار نخواهم کرد. اما گروهي در مطبوعات و شبکه‌هاي اجتماعي و مجازي با تيتر غلط نوشتند که «عرب‌نيا از دنياي بازيگري خداحافظي كرد»!
کدام نشريه رسمي يا معتبري چنين تيتري زد؟
اطلاع ندارم کدام‌يک ابتدا اين خبر نادرست را منتشر کرد. اما در مطبوعات و فضاي مجازي چندين‌بار منتشر شد و كم‌كم گسترش پيدا كرد كه حتي طرفداران من با نگراني و رنجش از من مي‌پرسيدند يا مي‌گفتند آيا از ايران رفته‌ايد كه ديگر نياييد؟! در صورتي كه هيچ‌كدام از اينها صحت نداشتند و قرار نبوده و نيست که براي هميشه از ايران بروم و بازيگري را كنار بگذارم. يا خبرنگار محترمي كه از معدود كساني است كه به سلامت حرفه‌اي ايشان ايمان دارم، از من پرسيد «واقعا حتي اگر پيشنهادهاي وسوسه‌انگيز به شما شود، مثلا اگر آقاي فرهادي هم به شما پيشنهاد كند، كار نخواهيد كرد؟» که پاسخ دادم: «حتي اگر ايشان به من پيشنهاد بازي بدهند و قرار باشد فيلم در ايران براساس سياست‌هاي چرخه اكران به نمايش عمومي در آيد، بله كار نخواهم كرد. اما اگر خارج از ايران باشد، كار خواهم كرد». بعد، بعضي‌ها در فضاي مجازي و مطبوعات حرف‌هايم را به دروغ به اين شكل منتشر کردند كه من در اين ارشاد كار نخواهم كرد مگر با آقاي فرهادي در خارج از كشور! اگر قرار بود عرب‌نيا از فرهادي يا هركس ديگر درخواست حضور در فيلمش را داشته باشد، خب به خودش مي‌گفت. تعارف هم كه نداريم. من در حدود ٣٠سالي كه فعاليت داشته‌ام حتي يك بار نشده از كارگرداني درخواست كنم که در فيلمش حضور داشته باشم. چون اصلا نگاه من به اين حيطه اين‌گونه نيست. به نظرم نقش براي يك نفر مقدر مي‌شود. كمااينكه خيلي از نقش‌ها را رد كرده‌ام و كساني ديگر آن نقش‌ها را بازي كردند كه سهمشان بود.
اما اين دشمني‌ها متأسفانه عمر و انرژي يك هنرمند را تلف مي‌کند. درحالي‌که در ايران فيلم‌سازان خوب براي اينكه هنرشان را به اثبات برسانند خيلي كارها انجام مي‌دهند كه جزء وظيفه‌شان نيست. مثل اينکه مجبورند هم کارگرداني كرده و هم خودشان سرمايه‌گذاري کنند! حتي جاي طراح صحنه لباس و تدوينگران و… هم فکر مي‌کنند. در صورتي كه در سينماي حرفه‌اي دنيا مثلا طراحان صحنه و فيلم‌برداران آپشن‌هاي ديگري را غير از آنچه از‌ آنها خواسته‌‌اند در نظر مي‌گيرند كه كارگردان سر صحنه دغدغه‌اي خارج از وظيفه‌اش نداشته باشد. به همين دليل مثلا كلينت ايستوود در اين سن‌وسال با ايده‌هاي خلاقانه همچنان فيلم‌هاي خوبي مي‌سازد. چون بي‌خودي انرژي‌اش را هدر نمي‌دهد.
همين‌طور است. چون همه چيز حرفه‌اي و تخصصي است و حيطه وظايف مشخص است و تعريف شده‌اند. به همين دليل شکوفايي فيلم‌سازان در سينماي ما با همه توانايي‌هايي که وجود دارد بيشتر شبيه رويش تک‌درخت‌هاست تا اينکه نظام‌مند باشد. به طور کلي فکر مي‌کنيد کدام‌يک از مديريت‌هاي سينمايي در اين سال‌ها موفق‌تر عمل کرده‌اند؟
معتقدم شادروان سيف‌‌الله داد در دوراني که در معاونت سينمايي حضور داشتند، موفق عمل کردند. هرچند همان زمان هم دشمن‌ها با او خصومت جدي داشتند. اما همه چيز قانونمندتر شده بود.
چون او خودش از دل سينماي حرفه‌اي آمده بود!
و البته كسي كه در رأس دولت وقت قرار داشت هم ‌ قانونمند بود. در سينماي حرفه‌اي دنيا به افراد به دليل حضور کيفي و مؤثر، خلاقيت، ‌شايستگي و توانايي‌هايشان بها مي‌دهند و نه به خاطر روابط پنهاني و گروهي. چون در سينماي حرفه‌اي، ضوابط حاکم است. با اين رويکرد آيا مي‌توانيد تصور كنيد فلان فيلم‌ساز شهير باسابقه درخشان در هاليوود براي گرفتن پروانه ساخت يا نمايش فيلمش با مدير جواني که تازه يک سال از حکم مديريتش گذشته، چانه‌زني کند؟! يا فلان بازيگر هاليوود براي ساخته‌شدن فيلمي با اسپانسر سر كار بيايد؟! اينها شوخي مبتذل و بي‌مزه‌اي هستند که فقط در ايران رايج است! چطور انتظار داريم اين سيستم ما را به سينمايي حرفه‌اي رهنمون شود؟
در کجا سراغ داريد فيلم‌سازان بزرگي مانند بيضايي،‌ تقوايي و مهرجويي بعد از سال‌ها کارکردن، بايد از مدير جوان‌تر از خود اجازه فيلم‌ساختن بگيرند؟
واقعا نمي‌دانم چه بگويم! وضعيت سينما و فرهنگ شبيه رانندگي است. گفته مي‌شود در هر كشور از وضعيت بهداشت و رانندگي مي‌توانيد به سطح فرهنگي مردم پي ببريد. ما در اين دو زمينه اغتشاش داريم.
معتقدم جنس بازي شما حماسي است. وقتي مي‌خواهيم شخصيت‌هاي ملي‌ يا مذهبي را به تصوير بكشيم، اغلب فيلم‌سازان از چنين بازيگراني در فيلم‌هايشان بهره مي‌برند. مثلا نمونه خارجي‌اش راسل کرو است و حتي در فيلم «نوح» كه با تمام ايراداتش در قالب اين نقش او را مي‌پذيريم يا بازي او در فيلم «گلادياتور» و… فکر مي‌کنم به همين دليل هم تا امروز نقش‌هاي شخصيت‌هاي مذهبي يا ملي در تلويزيون يا سينما را به شما ارجاع داده‌اند. نمونه مطرح آن نقش مختار ثقفي در سريال «مختارنامه» يا شخصيت مصطفي چمران در فيلم «چ» است. با اينکه شما براي بازيگري تعريفي از حرفه‌اي‌بودن داريد که براساس آن عمل مي‌كنيد. اما يكي از سؤالاتم درباره حضور‌تان در فيلم «چ»» است كه يك‌سري واكنش‌ها و حواشي به وجود آورد. مثلا همواره اين سؤال مطرح است مشکلتان با ابراهيم حاتمي‌كيا چه بود؟ حتي گفته مي‌شد پلان آخر فيلم را بازي نكرديد. البته آقاي حاتمي‌كيا اعتراض خود را علني کردند. اما شما همواره سكوت كرده‌ايد. حالا که کف‌هاي روي آب از بين رفته و سنگريزه‌ها قابل تماشا هستند، بگوييد ماجراي اصلي چه بود؟
البته من صلاح نمي‌ديدم كه در آن مقطع وارد جزئيات شوم. حتي جاهايي کاملا مشهود بود که درباره من دروغ گفته مي‌شود. فقط دو جا اشاره كردم به دليل اينكه مي‌ترسيدم اين دروغ‌پردازي در آن زمان باب شود كه متأسفانه شد! فرض كنيد يك خبرگزاري با تمام امكاناتش به جنگ كسي برود كه تمام حرفش اين بوده كه بايد طبق قرارداد عمل كنيد. بنده هم اسلحه روي شقيقه كسي نگذاشته بودم كه قرارداد را امضا كند. همه از مفاد قرارداد كاملا مطلع بودند.
در جريان بودم که شما عدم حضورتان در صحنه در جمعه‌ها را به اطلاع تهيه‌کننده رسانده بوديد. اما ظاهرا کارگردان نمي‌دانسته؟
نمي‌دانم ايشان خبر داشته يا نه. اما در هرصورت مفاد محيرالعقولي نبود. نه‌فقط براي فيلم «چ» براي هر كاري كه قرارداد مي‌بستم، جزء اصول مردانگي مي‌دانستم- و مي‌دانم – كه اگر شرطي دارم قبل از امضا بگويم. شرط‌هاي من هميشه روشن بوده و هستند. سال‌هاست در همه قراردادها يکي از شروطم اين بوده كه جمعه‌ها در اختيار پسرم باشم و سر صحنه فيلم‌برداري نخواهم رفت. من گفتم اگر موافق نيستيد، قرارداد نبنديد. چيز پيچيده و خلاف قانوني نبود.
وقتی کارنامه بازیگری‌تان را مرور می‌کنم، تنوع نقش زیاد است که البته رفته‌رفته گزیده‌کارتر شدید. اصولا در ابتدا معیارتان در انتخاب نقش چه بود؟ و آیا به مرور زمان تغییراتی در این معیارها به‌وجود آمده است؟
درمورد این سؤال دو نکته به ذهنم می‌رسد که فکر می‌کنم باید مورد توجه قرار گیرند.
اول اینکه من هم مثل همه بازیگرانی که کارشان برایشان جدی است، به مرور و در طول مسیر باید پخته‌تر عمل کنم. در مورد معیارها هم اول همیشه قدرت فیلم‌نامه و گروه برایم اصل است و سپس تازگی نقش و استایلش برای اینکه من وادی‌هایی تجربه‌نشده را طی کنم، اما نکته دوم که شاید اهمیتش در شرایط موجود از نکته اول هم بیشتر باشد این است که باید توجه داشته باشیم که بازیگران بعد از انقلاب و به‌خصوص ١٠، ١٢ سال اخیر به سبب شرایط خاصی که بر فضای سینما و به‌خصوص فیلم‌نامه‌نویسی و دشواری‌هایش حاکم شده، امکان طی‌کردن طبیعی مسیر بازیگری را ندارند.
 به‌عنوان‌مثال بهروز وثوقی را که از بازیگران تاریخ سینمای ایران است در نظر بگیرید. اگر بنا بود در فضای سینمای این سال‌ها فعالیت کند، چندتا از فیلم‌هایش امکان اکران و حتی رسیدن به مرحله نگارش فیلم‌نامه را داشتند؟ در آن شرایط فرضی چه کارنامه‌ای از او پیش‌رویمان بود؟ چگونه مسیر بازیگری‌اش را بررسی و تحلیل می‌کردیم؟
قصدم قضاوت و اثبات درستی و نادرستی و مقایسه سینمای فعلی و آن زمان نیست، به‌هیچ‌وجه.
می‌خواهم بگویم در شرایط فعلی امکان بازی‌کردن در فیلم‌نامه‌های گوناگون و نقش‌هایی که با جزئیات؛ از پرداخت درست تا شخصیت نوشته شده باشند بازی کند اصلا وجود ندارد
این‌روزها که از محیط حرفه‌ای سینمای ایران فاصله گرفته‌اید، در مواجهه با شیوه‌های بازیگری در ایران در مقایسه با دنیای سینما شاهد چه تحولاتی هستید؟
اصلا مقایسه درستی نیست، پس بهتر است به آن نپردازیم!
به نظر می‌رسد که گرایش به بازیگری گروهی در فیلم بیشتر شده. نظرتان دراین‌باره چیست؟
شکل بازیگری و گروه بازیگران را در هر فیلم، فیلم‌نامه و ماجراها و شخصیت‌پردازی‌ها مشخص می‌کنند، الگویی ازپیش‌تعیین‌شده موجود نیست.
درحال‌حاضر علاقه‌مند به بازیگری هستید یا کارگردانی؟
هر دو نقطه علاقه همیشگی زندگی‌ام هستند.
چطور شد که در اين گذر ميني‌سريال «رنگ شك» را براي تلويزيون کارگرداني کرديد؟
پروژه را سيمافيلم به من پيشنهاد کرد. گفتند فيلم پليسي که قبلا از شما پخش شده، خيلي توفيق داشته است و حتي جايزه برده و حالا ما فيلمي شبيه به آن خواهيم داشت. آن زمان آقاي اسلامي‌مهر، رئيس سيمافيلم بود.
درحال‌حاضر رابطه‌تان با هنر چگونه است؟ فرصتي فراهم کرديد براي مطالعه يا اينکه فعاليت هنري هم مي‌کنيد؟
من چون پدر تك‌والد محسوب مي‌شوم،‌ بايد همه كارها را خودم انجام دهم و فرصتي غير از كارهاي پسرم «جانيار» و ورزش روزانه برايم نمي‌ماند. آخر هفته فيلم‌هاي خوب روي پرده سينما را مي‌بينم. در هفته هم تا حدي كه وقت داشته باشم، موسيقي و مطالعه دارم. اخبار ايران را به هر شکل دنبال مي‌كنم. سال گذشته چند شاهكار را روي پرده سينما ديدم. خوبي سينماي هاليوود اين است كه هر سال براي هر نوع سليقه‌اي فيلم مي‌سازد. فيلم‌هاي متفاوتي در ژانرهاي گوناگون که تمام سليقه‌ها را راضي مي‌كند. ولي با وجود اين، جريان اصلي فيلم‌سازي كه اصطلاحا فيلم‌هاي پرفروش‌اند، جريان‌هاي «مستقل» را نمي‌كُشد. اين راز زنده‌بودن هاليوود است.
نکته جالب اين است که شاهديم فيلم‌هاي کم‌بنيه از نظر بودجه ولي خوب و خلاقانه  با کمپاني‌هاي بزرگ هاليوود رقابت مي‌کنند. به نظر شما دليل آن چيست؟
چندسالي است كمپاني‌هاي مستقل به شكل خيلي جدي وارد رقابت با فيلم‌هاي بزرگ شده‌اند. فيلم «منچستر كنار دريا» با چند ميليون دلار ساخته شد  ولي چندين ميليون دلار مي‌فروشد. يا فيلم «مونلايت» كه فيلمي بسيار ساده و ارزان اما درخشان است؛ آن‌قدر محكم ساخته شده که در اكران اول خود توانست چيزي حدود ١٤٠ ميليون دلار در سينماها بفروشد و جوايز معتبري مثل اسکار را هم دريافت کرد. اين نوع فيلم‌ها را کمپاني‌هاي مستقل و کوچک مي‌سازند. اما در رقابت از کمپاني‌هاي بزرگ جلو مي‌زنند.
به هر حال در سينماي حرفه‌اي دنيا قوانين ضدتراست وجود دارد و اين‌طور نيست كه مثل جايي مثلا «حوزه هنري» خودمان همه امکانات سينمايي مثل دفتر توليد و پخش و مالکيت سالن‌هاي خوب را در اختيار داشته باشند و بعد آنها به طور انحصاري و مميزانه در اختيار داشته باشند و اجازه عرض‌اندام به ديگران را ندهند؟
در شروع دوره اول دولت آقاي روحاني به ايشان گفتم که تمام افتخارات سينماي ايران مربوط به «مستقل‌ها» است. اما متأسفانه از هنر و هنرمند مستقل نه‌تنها استقبالي نمي‌شود که گويي از حضورشان احساس خطر نيز مي‌کنند. با همه اين احوال افتخارات سينماي ايران مربوط به کساني مانند مرحوم عباس كيارستمي، اصغر فرهادي،‌ امير نادري، ‌کيانوش عياري و جعفر پناهي است که همگي به عبارتي «مستقل» محسوب مي‌شوند.
و از نسل جديدتر فيلم‌سازان خوش‌فکري مثل شهرام مکري و محسن اميريوسفي؟
با وجود مشرب‌هاي فکري متفاوت، همه آنها  مستقل‌ساز هستند. البته با افتخارات آنها به خود مي‌باليم. اما براي اجرائي‌شدن پروژه‌‌هايشان تا مي‌توانيم سنگ‌اندازي مي‌كنيم؛ ‌تناقض همين است.
آیا درست است که هالیوود بخشی دارد که استعدادهای کشورهای مختلف دنیا را جذب می‌کند که بخشی از آن مربوط به سینمای ایران است؟
به این شکل نیست که تصور کنید از کشورهای مختلف استعدادها را می‌دزدند، بلکه به این شکل است که آن‌قدر حیطه فیلم‌نامه‌هایی که ساخته می‌شود گسترده است که همه ملل را در همان فیلم‌های هالیوودی می‌توانید ببینید. کشورهای خاور دور که فیلم‌ها و سینمای خاص خودشان را دارند. غیر از اینکه در فیلم‌های هالیوودی شخصیت‌هایی از ملت‌های مختلف هستند؛ فیلم‌های ملت‌ها هم هستند. مثلا بخشی از سینمای هالیوود در قالب بازار ویدئو به شکل بسیار قدرتمند در اختیار کشورهای آسیایی است یا سینمای اروپا و آمریکای‌لاتین که طرفداران و تماشاچیان همیشگی خودشان را دارند.
فکر مي‌کنيد علل و دلايل مشکلات سينماي ايران چيست؟
به دو دليل سينماي ايران رشد سالمي ندارد و به شكل سرطاني رشد مي‌كند. اول اينكه براي تقويت سينماي مستقل برنامه‌ريزي وجود ندارد. براي رشد و توسعه، اجرا و توليد برنامه‌اي درازمدت نداريم و دوم اينكه براي همه سليقه‌ها فيلم ساخته نمي‌شود. اصل همه اينها به اين نكته ريشه‌اي برمي‌گردد كه سينماي ايران دولتي است و تاريخ همواره به ما ثابت کرده که  «سينماي دولتي» هيچ جاي دنيا رشد نكرده است.




طعنه‌‌های تند مریلا زارعی به کارگردان فیلم ۳ارگانی؟⇐وقتی مغز متفکر ندارد دیوار جشنواره می‌شود دیوار طویله!!!/بهای بیش از اندازه به نیروی تازه‌نفس فاجعه به بار می‌آورد

سینماروزان: مریلا زارعی که  این روزها با فیلم «زیر سقف دودی» روی پرده است با این فیلم در جشنواره سی و پنجم فجر هم حضور داشت و البته در روندی که قدری غریب می نمود توانست به طور مشترک با لیلا حاتمی برای «رگ خواب» سیمرغ بهترین بازیگری زن این جشنواره را تصاحب کند.

به گزارش سینماروزان حواشی هیأت داوران جشنواره سی و پنجم از نادیده گرفتن برخی آثار متفاوت در اعلام نام کاندیداها و بها دادن به آثاری که حتی خط داستانی آنها هم کاملا کپی برداری بود و البته اشتراکی شدن سیمرغ بازیگری زن، موجب شد در آن زمان محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» در متنی اجتماعی با تشکر از همکاران خود بنویسد: سیمرغ کیلویی چند… همه جا حرف شماست… برید خدا رو شکر کنید که حرف شما از روی دیوار این {…} رفت تا همون‌جایی که باید بره.

پیش درآمد متن مهدویان که اشاره داشت به متنی منسوب به جلال آل احمد درباره نگارش روی «دیوار طویله اورازان» موجب شد بسیاری بر ادبیات این کارگردان و قیاسی که میان طویله با سیمرغ انجام داده بتازند.

البته که در نهایت با تعبیری که تهیه کننده این فیلم «تدبیر رییس سازمان سینمایی»(!) قلمدادش کرد، فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» نه فقط سیمرغ بهترین فیلم جشنواره را گرفت بلکه سیمرغ از نگاه ملی را هم تصاحب کرد تا مهدویان دیگر نه فقط از سیمرغ کیلویی و دیوار طویله نگوید بلکه به هنگام اکران نیز هم در تیزر و هم در پوستر فیلمش بر اهمیت این سیمرغها تأکید کند.

حالا 5 ماه بعد از اظهارنظر مهدویان، مریلا زارعی در خلال گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» و درباره نقش فیلمسازان جوان در ایجاد فضای متشتت سینما طعنه تندی زده به رفتار مهدویان.

زارعی گفته است: شخصا اعتقادم بر اصالت زمان و تجربه است. يعني از نظر من فيلمسازي كه سال‌ها كار كرده و در اين مسير بارها زمين خورده و دوباره برخاسته و شروع كرده، نقد شده و تشويق شده، بي‌مهري ديده و در ادامه طعم مهرباني را هم چشيده، فيلم خوب ساخته و گاهي هم فيلم بد، بسيار قابل اعتنا و اعتمادتر از بعضي از فيلمسازان تازه‌نفس هستند ولو اينكه آثار اين روزهاي‌شان به درخشاني و تاثيرگذاري آثار سال‌هاي نخستين فعاليت‌شان نباشد. چرا؟ به دليل اينكه نيروهاي جواني كه به اين عرصه وارد مي‌شوند مخصوصا در سال‌هاي اخير به علت مناسبات حاكم بسيار آسان‌تر به صندلي كارگرداني تكيه مي‌زنند و چون مسير طي‌شده با زحمت كمتري توام بوده براي نگه داشتن آن بهاي زيادي را نمي‌پردازند.

این بازیگر ادامه داده است: يعني همان عدم احساس مسووليت در قبال يك گروه بزرگ كه سال‌هاست سلانه‌سلانه حركت كرد و راه را براي جوانان بي‌خطر كرده‌اند به همين دليل با وجود اينكه معتقدم جوان‌ها بايد ورود كنند و بايد از جسارت و نبوغ‌شان در جوان شدن اين هنر بهره برند تصور مي‌كنم بايد سكان در دست يك مغز متفكر و فردي مدير و مدبر باشد. فردي كه بتواند اين فكر و نيروي جوان را در مسير درست به جريان بيندازد. وقتي اين مغز متفكر وجود ندارد يا اگر هست، ضعيف عمل مي‌كند، يك فيلمساز جوان در كنار گروهي جوان اثري را به نتيجه مي‌رساند قطعا انتظار دارد با محاسبات متصور شده كه از بي‌تجربگي ناشي مي‌شود چشم‌اندازي را ترسيم كند كه وقتي به اين نتايج نمي‌رسد يا معترض مي‌شود يا سرخورده در اين هنگام است كه ديوار جشنواره‌اش مي‌شود ديوار طويله و چه بسا در تخيل ايشان تمام زحمت‌كشان سينما مي‌شوند ساكن كارونسرا و…

زارعی که در سالهای اخیر در آثار مختلف ابراهیم حاتمی کیا از «دعوت» تا «گزارش یک جشن» و «چ» و «بادیگارد» حضور داشته خاطرنشان ساخته است: اين آفت سينماست. وگرنه خامي در نزديك شدن به موضوعات خاص و برانگيختن حساسيت‌ها و مسدود كردن مسير براي ديگر فيلمسازان چيزي است كه علاج دارد. آفت واقعي در سينما بهايي است كه به نيروي مستعد و نابغه و جوان تازه‌وارد داده مي‌شود كه چون مديريت نشده تبديل به بي‌احترامي به افرادي مي‌شود كه با شرايطي دشوار سال‌ها چراغ اين سينما را روشن نگه داشته‌اند. بهاي بيش از اندازه به نيروي تازه‌نفس به هر نيتي كه انجام مي‌شود اگر ظرفيتش تعريف نشده باشد فاجعه به بار مي‌آورد. حكايت آن عزيز مي‌شود كه نام فرزندش را «رستم» نهاد ولي بعد خودش هم جرات نكرد صدايش بزند رستم!




افشای اسرار «چ» در «کافه فیلم»

سینماروزان: فیلم سینمایی «چ» به نويسندگى و کارگردانی ابراهيم حاتمى كيا روز پنج شنبه ٤ خرداد ساعت ٢١ از شبکه آی فیلم پخش می شود.

به گزارش سینماروزان فیلم سینمایی «چ» ٤ خرداد ساعت ٢١ از شبکه آی فیلم پخش می شود و بعد از آن دکتر محمد صادقی با ابراهيم حاتمى كيا به گفتگو می پردازد.

در این برنامه حاتمى كيا درباره روند شكل گيرى فيلم، دليل انتخاب اين مقطع تاريخى، شخصيت شهيدچمران، تكنيك هاى به كار رفته در فيلم و … صحبت می کند.

داستان اين فيلم از بيست و پنجم تا بيست و هفتم مرداد ١٣٥٨ زندگى شهيدچمران را روايت مى كند.

فريبرز عرب نيا، بابك حميديان، سعيد راد، مهدى سلطانى، مريلا زارعى و … در این فیلم ایفای نقش کرده اند.

کافه فیلم محصول واحد هنرى و تولید شبکه آی فیلم به تهیه کنندگی محمد تنکابنی و وحید رونقی با اجرای دکتر محمد صادقی هر هفته ساعت 22:30 از شبکه آی فیلم پخش می شود.




ورود با گردش به چپ؟⇐تأیید صلاحیت سخنگوی خانه سینما برای ورود به شورای شهر

سینماروزان: علی قائم‌مقامی مدیر تولید باسابقه سینمای ایران که سابقه تهیه کنندگی هم دارد یکی از چند سینماگری بود که برای حضور در انتخابات شورای شهر کاندیدا شده بود و حالا و منطبق با نتایج تأیید صلاحیتها گویا او مهمترین سینماگری است که صلاحیتش برای حضور در شورای شهر تأیید شده است.

به گزارش سینماروزان قائم‌مقامی که مدیریت تولید آثاری همچون «نسل سوخته»، «آژانس شیشه ای»، «شب یلدا»، «چ»، «به رنگ ارغوان» و «رستاخیز» را در کارنامه دارد در انتخابات اخیر خانه سینما یکی از کاندیداهایی بود که توانست وارد هیأت مدیره شود و البته به عنوان سخنگوی هیأت مدیره انتخاب شود.

قائم‌مقامی که به همراه کیومرث پوراحمد کارگردان سینما و تلویزیون برای ثبت نام در انتخابات به فرمانداری رفته بود در زمره سینماگرانی قرار دارد که سعی کرده مشی مستقل خود را در سینما حفظ کند و حتی هدف حضورش در هیأت مدیره خانه سینما را هم نه آلودگی به سیاسی‌بازی که کمک به بهبود اوضاع صنف قلمداد کرده اما رفت و آمدهای او به مجمع تشخیص مصلحت نظام باعث شده برخی این گمانه را طرح کنند که او در انتخابات شورای شهر به سمت اصلاح طلبان متمایل خواهد شد.

قائم‌مقامی هنوز درباره اینکه آیا به صورت مستقل کاندیدای انتخابات خواهد شد یا در لیست احزاب سیاسی قرار خواهد گرفت چیزی نگفته است و در سوی مقابل هنوز مشخص نیست موضع هیأت مدیره خانه سینما و در مرتبه ای مهمتر بدنه خانه سینما نسبت به این کاندیداتوری چه خواهد بود؟




ساعاتی پس از روی آنتن رفتن ⇐خالق «شب یلدا» و «قصه‌های مجید» به فرمانداری رفت+عکس

سینماروزان: کیومرث پوراحمد خالق آثاری ماندگار نظیر «شب یلدا» و قصه های مجید» سومین روز بهار را در فرمانداری تهران گذراند آن هم در شرایطی که فرمانداری تهران شاهد تعداد بالای علاقمندانی بود که برای ثبت‌نام در پنجمین دوره انتخابات شورای شهر تهران حاضر شده بودند.

به گزارش سینماروزان حضور پوراحمد که ساعاتی قبلتر از حضور در فرمانداری، در مجموعه «دکوپاژ» شبکه افق ظاهر شده بود و به تفصیل درباره کارنامه هنری خویش سخن گفته بود بسیاری را به این گمان انداخت که بعد از رضا ایرانمنش او دومین سینماگر ایرانی است که بناست در انتخابات شورای شهر امسال شرکت کند.

با این حال پوراحمد نه برای ثبت نام در انتخابات بلکه برای همراهی با علی قائم‌مقامی مدیرتولید باسابقه که تهیه‌کنندگی فیلم آخر پوراحمد «کفشهایم کو؟» را برعهده داشت به فرمانداری آمده بود. قائم مقامی که پیشتر در انتخابات مجلس هم ثبت نام کرده بود برای اعلام کاندیداتوری شورای شهر و ثبت نام به فرمانداری آمده بود و پوراحمد که به رفیق سالهای اخیر او بدل شده نیز در این حضور کنارش بود.

قابل تأمل درباره علی قائم مقامی که مدیریت تولید آثاری مختلف از «آژانس شیشه ای»، «متولد ماه مهر» و «نسل سوخته» تا «به رنگ ارغوان»، «چ» و «رستاخیز» را برعهده داشته آن است که در انتخابات اخیر هیأت مدیره خانه سینما هم توانست به هیأت مدیره راه پیدا کند و به عنوان سخنگوی هیأت مدیره جدید فعالیت کند.

با ثبت نام علی قائم‌مقامی و پیشتر رضا ایرانمنش باید منتظر ماند و دید آیا صنف سینمای ایران که مدام از بی توجهی ارگانهای شهری به سینماگران می‌نالد یک بار برای همیشه هم که شده کنار کاندیداهای صنفی خود قرار خواهند گرفت و از آنها برای حضور در شورای شهر حمایت خواهد کرد یا به مانند سالیان اخیر ترجیح می دهد دنباله‌روی سیاسیونی باشد که همواره هنرمندان را به چشم پیاده نظام انتخاباتی نگریسته‌اند؟

علی قائم مقامی و کیومرث پوراحمد در فرمانداری تهران
علی قائم مقامی و کیومرث پوراحمد در فرمانداری تهران
علی قائم مقامی و کیومرث پوراحمد در فرمانداری تهران
علی قائم مقامی و کیومرث پوراحمد در فرمانداری تهران



درگذشت دکورساز «هزاردستان»، شهرک سینمایی غزالی و کلی فیلم و سریال خاطره انگیز دیگر+عکس

سینماروزان: کاظم فریبرزی ملقب به «اوس کاظم» دکور ساز قدیمی سینما و تلویزیون ایران صبح چهارشنبه 11 اسفندماه به علت بیماری قلبی در بیمارستانی در شهرری درگذشت.

به گزارش سینماروزان فریبرزی دکورسازی متبحر بود که هم در سینما و هم در تلویزیون کارنامه ای پر و پیمان از خود به جای گذاشت.

سریال هایی چون «هزار دستان»، «ولایت عشق»، «یوسف پیامبر» و «ملاصدرا» و فیلم های سینمایی  «کفشهای میرزا نوروز»، «جاده های سرد»، «شاید وقتی دیگر»، «راه آبی ابریشم»، «ملک سلیمان»، «محمد رسول ا..(ص)» و «چ» از جمله آثار ماندگار کاظم فریبرزی در ساخت دکور بوده است.

فریبرزی درام تاریخی-مذهبی «رستاخیز» که مدتها بعد از تولید و به دلیل محافظه کاری مدیران سینمایی هنوز نتوانسته فرصت اکران پیدا کند را هم در کارنامه دارد.

ساخت دکورهای شهرک سینمایی غزالی یعنی همان شهرکی که علی حاتمی عمرش را بر طراحی و اجرای آن گذاشت از کارهای این هنرمند فقید بود و فریبرزی بود که کوشید منطبق با ایده های حاتمی شرایط ساخت دکورهایی ماندگار برای این شهرک را فراهم کند.

از «اوس کاظم» سینمای ایران به پاس خدماتی که به سینمای ایران کرده بود در دوازدهمین جشن سینمای ایران در کنار بهرام بیضایی، سیف‌الله داد و جمشید مشایخی تقدیر شد.

تقدیر از کاظم فریبرزی ملقب به «اوس کاظم» در جشن دهم خانه سینما
تقدیر از کاظم فریبرزی ملقب به «اوس کاظم» در جشن دوازدهم خانه سینما



دیپورت بازیگر فیلم حاتمی کیا از ترکیه و GEM!+عکس

سینماروزان: بنیامین احمدی بازیگر فیلم ” چ” ابراهیم حاتمی کیا که در شبکه جم مشغول فعالیت بود توسط پلیس ترکیه دستگیر شده و حکم دیپورت از کشور ترکیه برایش صادر شده است.

به گزارش سینماروزان جرم بنیامین احمدی اعلام نشده ولی بنا به گفته ها جرمی بوده که پلیس ترکیه خیلی سریع مجبور به صدور حکم دیپورت او شده است!!

بنیامین احمدی جین حضور در جم همراه با رابعه اسکویی، چکامه چمن ماه و مرتضی عقیلی در محصولاتی از این شبکه ایفای نقش کرد.

این بازیگر پیشتر در “چ” نقش یکی از زندانیان کُرد حاضر در بازداشتگاه را ایفا کرده و نام وی در عنوان بندی آغازین فیلم نیز درج شده بود.

هنوز مشخص نشده که احمدی بعد از آزادی از زندان به ایران بازخواهد گشت یا نه؟

بنیامین احمدی
بنیامین احمدی



توضیحات حاتمی‌کیا درباره سفر به سوریه، ده‌ها پیشنهاد فیلمسازی و گفتگو با سردار سلیمانی درباره “آن ۲۳ نفر”

سینماروزان: ابراهیم حاتمی کیا کارگردان سینمای دفاع مقدس که تصاویرش از سفر به سوریه و دیدار با مدافعان حرم منتشر شده بود، درباره این سفر توضیح داد.

به گزارش سینماروزان حاتمی کیا با اشاره به علت سفر به کشور سوریه به “دفاع پرس” اظهار داشت: مدت‌ها بود به دنبال فرصتی بودم به سوریه بروم، اما خیلی دیر این اتفاق برای من رقم خورد. روح من برای این سفر در تلاطم بود و با رفتن به سوریه آرامش پیدا کردم.
وی درباره شایعه فیلم ساختن در سوریه بیان کرد: سفر به سوریه با هدف فیلم‌سازی نبود؛ من هم اکنون ده‌ها گزینه و پیشنهاد فیلم‌سازی دارم و در انتخاب هر کدام از آنها مختارم، اما فعلا درباره هیچ‌کدام از موضوعات مطرح شده به نتیجه قطعی نرسیده‌ام.
سازنده فیلم «بادیگارد» در ادامه گفت: از سفر به سوریه و دیدن مناطق و جریان مقاومت خوشحالم و حالم خوب است و به دنبال تکرار این سفر هستم؛ ممکن است در آینده نزدیک دوباره به سوریه بروم. حضورم در سوریه به دلیل ساخت فیلم نیست و فقط به اعتقاداتم مرتبط است.
حاتمی‌کیا درباره پیشنهاد سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس برای ساخت فیلم سینمایی «آن بیست و سه نفر» گفت: پیشنهاد سرلشکر سلیمانی یک مسئله خصوصی بود، اما من نمی‌دانم چه کسی این پیشنهاد را رسانه‌ای کرد. من بشخصه درباره این پیشنهاد توضیحات لازم را به سرلشکر سلیمانی ارایه داده‌ام.



تنها سینماگر حاضر در مراسم شب اربعین هاشمی رفسنجانی که بود؟+عکس

سینماروزان: مراسم شب اربعین عصر دیروز با حضور علی اکبر هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار شد.

به گزارش سینماروزان علاوه بر برخی چهره های سیاسی اصلاح طلب نظیر غلامحسین کرباسچی و محمدرضا تابش یک سینماگر هم در این مراسم حضور داشت.

این سینماگر علی قائم‌مقامی مدیر تولید باسابقه آثاری نظیر “آژانس شیشه ای”، “به رنگ ارغوان”، “شب یلدا”، “چ” و “رستاخیز” بود.

در تصاویر منتشر شده از مراسم اربعین مجمع تشخیص مصلحت، قائم مقامی که نوروز امسال “کفشهایم کو” را نیز به عنوان تهیه‌کننده روی پرده داشت به هنگام اقامت نماز مغرب و عشاء به امامت رفسنجانی، در ردیف اول پشت سر وی دیده می شود.

قائم مقامی پیشتر و به هنگام حضور دست اندرکاران تولید “رستاخیز” نزد هاشمی و همچنین رونمایی از کتاب خاطرات هاشمی نیز در زمره مهمانان ویژه مراسم بود.

مشخص نیست این حضور مداوم در مراسم رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام آغازی است برای همکاری های سینمایی با این نهاد یا صرفا در جهت ادای دین این سینماگر است به سیاستمدار محبوبش؟!

اقامت نماز مغرب اربعین به امامت هاشمی رفسنجانی
اقامت نماز مغرب اربعین به امامت هاشمی رفسنجانی(قائم مقامی در سمت راست تصویر)



اظهارنظر آهنگساز “شب دهم” درباره شیوع موسیقی “اوپس اوپس” در عزاداری محرم

سینماروزان: عزاداری سید و سالار شهیدان همان قدر که می تواند مجالی باشد برای زنده نگه داشتن آرمانهایی که امام سوم شیعیان به خاطر آن خود را فدا کرد در سالهای اخیر و به دلیل بی اطلاعی برخی از نوحه خوانان سبب ساز ورود نوعی ملودی های ریتمیک بی ربط به عزاداری به فضای سوگواری شده است.

به گزارش سینماروزان فردین خلعتبری آهنگساز توانای ایرانی که در کارنامه اش ساخت موسیقی سریال عاشورایی “شب دهم” را دارد و البته آهنگساز آثاری نظیر “اتوبوس شب”، “به رنگ ارغوان”، “کیفر” و “چ” بوده است در گفتگویی با “اعتماد” درباره شیوع این نوع موسیقی ریتمیک که در اصطلاح عوام “اوپس اوپس” خوانده می شود به عزاداری محرم اظهارنظر کرده است.

متن کامل صحبتهای خلعتبری درباره این ماجرا را بخوانید:

مهمترین بخش این موسیقی ریتم است

در موسیقی اوپس اوپس یا عوامانه مهم‌ترین بخش ریتم می‌شود یعنی عنصر ریتم مهم‌تر از خود موسیقی است. تمام موسیقی‌های عامیانه جهان را وقتی نگاه کنید عنصر اصلی عنصر ریتم می‌شود درصورتی‌که در تمام موسیقی‌های کلاسیک ماجرا، ماجرای پلی فونی و رفتار ریتم-پلی فونی است. چرا؟ چون‌که موسیقی‌های پاپ، گرایش مستقیمی به چیزی مثل رقص دارند و این گرایش در ریتم می‌آید و ریتم محور می‌شود.

بخشهای موسیقی سوگواری

 مثلا در آثاری که برای موسیقی تعزیه و مراثی است دو بخش‌داریم. یک بخش آوازی که با مفاهیم اولیه به‌صورت آواز خوانده می‌شود و بخش دیگر که بخش نوحه است. یعنی در سینه‌زنی که با ریتم‌های تکرارشونده نوحه خوانده می‌شود و کمی از بخش روضه که در آن آواز خوانده می‌شود سبک‌تر است. در قدیم اگر به بخش‌های آوازی که به‌صورت آوازی توسط نوازنده‌های ردیف نواخته می‌شد نگاه کنید می‌بینید که بخش‌های آوازی که در جریان مستقیم ریتم‌های تکرارشونده نیست خیلی از قطعات ریتمیک و رنگی بیشتر است. این یعنی قطعات رنگی و ریتمیک کمتر در موسیقی ایرانی بوده است. حتی خیلی از نوازنده‌های ماهر و به درجه استادی رسیده یا آوازخوانانی که استاد بودند تصنیف نمی‌خواندند و تصنیف را می‌دادند به کسی بخواند که به لحاظ وزن، توانایی کمتری دارد. یعنی آنهایی که ردیف‌خوانی می‌کردند تصنیف را می‌دادند به آدم‌های دیگری که بخوانند. به همین ترتیب، روضه‌خوان‌ها، وقتی‌که روضه‌شان تمام می‌شد (که روضه نسبت نزدیک‌تری با مفهوم داشت، مفهومی که داشتند راجع به آن روضه‌خوانی و صحبت می‌کردند مثلا راجع به روضه سیدالشهدا، علی‌اکبر و…)، مستدل‌تر راجع به موضوع تاریخی صحبت می‌کردند و بعد وقتی‌که تمام می‌شد، می‌خواستند یک شوری در جمعیت ایجاد کنند و کسی می‌آمد و نوحه می‌خواند. الان این نوحه اصل شده است و روضه در درجه بعد قرارگرفته است.

فردین خلعتبری
فردین خلعتبری

مردم هم بیشتر به نوحه می پردازند

شما همین الان هم که نگاه می‌کنید می‌بینید آن چیزی که بیشتر مردم به آن می‌پردازند نوحه است و نه روضه. آن روضه‌ها در ردیف خوانده می‌شد. بسیاری از روحانیان ردیف را می‌شناختند و این مساله در یک سلسله‌ای بود که آن بخش مداحی بخش سبک‌تر و کمتر وزین بود. اما الان به دلیل اینکه مردم دوست دارند که شور و شعف‌شان را در جریان ریتمیک بیشتر پی بگیرند، بخش نوحه و سینه‌زنی ریتمیک که متاثر از موسیقی پاپ دوران ما است به همان موسیقی اوپس اوپسی که شما می‌گویید رسیده است. یعنی این ظرفیت را داشته که عنصر ریتمیک آن این حالت را پیدا کند.

هر چه عنصر موسیقی سنگین تر باشد احترام برانگیزی بیشتر می شود

وقتی نوحه‌های منطقه کربلا را نگاه می‌کنید و می‌خوانید متوجه می‌شوید که به ادوار نزدیک است؛ بحث دور و ایقاعات و ادوار است. قدیم‌تر این اتفاقاتی که در زمینه ریتم می‌افتاد به ادوار و ایقاعات و دور و به شعرهای پیچیده‌تر و وزن‌های سنگین مربوط بود و هرکسی شعر می‌گفت وزن‌های سنگین‌تر را به کار می‌برد. به همان نسبت وقتی این سنگین‌تر شود و عنصر موسیقی سنگین‌تر و ثقیل‌تر باشد با توجه به اینکه خود معنای اصلی ماجرا، خیلی فرهنگی و ریشه‌دار است سعی می‌شد تا به سنگین‌ترین و وزین‌ترین شکل ممکن شعر گفته شود و شعر و کلمات وزینی داشته باشد و احترام‌برانگیز باشد.

ادبیاتی مانند “جونم” از کجا آمده؟

اما الان شما شعرها را هم که نگاه کنید می‌بینید که شعر و ریتم و ملودی همگی دارای شکل ساده‌تر و بی‌نهایت سهل‌انگارانه‌تر شده است. اشکالی ندارد ساده باشد اما سهل‌انگاری بد است. به همان ترتیب در کلمات هم این وضعیت به وجود می‌آید. یعنی به ادبیات محاوره نزدیک‌تر می‌شود و کلمات بعضا سخیف به کار برده می‌شود و از اولیاي دین به سهل‌انگارانه‌ترین شکل ممکن یاد می‌شود. مثلا کلمه «جونم» به‌کاربرده می‌شود.من نمی‌دانم که اینها چگونه با اولیاي دین این‌گونه خودمانی شده‌اند که جونم به کار می‌برند. این خودمانی شدن بیش‌ازحد از کجا آمده است؟

هر چه آدمی موقرتر باشد ادبیاتش هم سنگین تر است

 آدم موقر و آدمی که سنگین است وقتی می‌خواهد به عواطف خودش پاسخ دهد با همان سنگینی پاسخ می‌دهد، یعنی به این فکر می‌کند که اگر عاطفه‌ای را در سطح اعلای روابط عاطفی خودش می‌خواهد بروز بدهد و به سطح عالیان برسد از وزین‌ترین حالت ممکن و کلمات اعلای موجود استفاده کند. برای ابراز عشق و علاقه و محبت سنگین‌ترین را انتخاب می‌کند. اشعار حافظ، سعدی و مولوی را نگاه کنید، اینها وقتی به عزیزترین چیز زندگی‌شان می‌پردازند با وزین‌ترین و سنگین‌ترین کلمات آن را ابراز می‌کنند. یک سری هم هستند که از این منصبت برخوردار نیستند و کلمات و جمله‌بندی‌های‌شان در ابراز احساس و عشق و علاقه‌شان سطحی است. آنجایی اتفاق بد می‌افتد که این سطحی‌نگری به جامعه تعمیم داده می‌شود.برای همین می‌بینید که معرفت عمومی نسبت به همه‌چیز کم می‌شود. حتی کتاب‌های مربوط به چیزی را که دارند راجع به آن سوگواری می‌کنند مطالعه نمی‌کنند. کتاب‌هایی که نویسندگان آن آدم‌های اندیشمند بودند و به موضع از روی اندیشه نگاه کرده‌اند را کاری ندارند و به سطحی‌ترین نوع کتاب‌ها شاید می‌پردازند.

چند نفر “حماسه حسینی” شهید مطهری را خوانده اند؟

مثلا آقای مطهری کتابی به نام “حماسه حسینی” دارند و می‌توان یک محاسبه آماری کرد و دید از کسانی که به هیات‌ها می‌روند چند نفر این کتاب را خوانده‌اند.کتاب آقای مطهری یعنی کسی که آن زمان تئوریسین بوده را مطالعه نمی‌کنند و احادیث نه‌چندان سره را مطرح می‌کنند. تعبیری که از یک ماجرای دینی در سالیان دور در پشت آن بوده و به معرفت تعبیر می‌شده است چرا به لحاظ رفتاری، یا به لحاظ منش و حتی لحاظ علمی و ادبی؛ تبدیل به یک‌چیز سطحی می‌شود. بیاییم از خودمان سوال کنیم که چرا به این تبدیل می‌شود؟ ریشه‌های آن را باید بررسی کرد. من از موسیقی به اینجا رسیدم و بقیه چه فیلسوف و مردم‌شناس و چه جامعه‌شناس و بیشتر از همه فلاسفه باید این معضل را بررسی کنند که چه دلیلی دارد.




رونمایی از مابه‌ازای واقعی کاراکتر ماندگار بابک حمیدیان+عکس

سینماژورنال: بابک حمیدیان در درام جنگی-تاریخی “چ” ایفاگر کاراکتری بود به نام اصغر وصالی؛ شخصیتی که در درام ابراهیم حاتمی کیا تنه به تنه شهید مصطفی چمران جلو می رفت و کار را به جایی رساند که بسیاری از مخاطبان “چ” را فیلم اصغر وصالی بدانند و نه فیلم چمران.

به گزارش سینماژورنال حالا شبکه مستند در قسمت جدید مجموعه «تاریخ شفاهی ایران» تصاویری کمتر دیده شده از مصاحبه شهید اصغر وصالی و دیگر پاسداران مدافع شهر پاوه پخش میکند.

این قسمت از این مجموعه مستند به پاسدارانی مربوط است که در مریوان کردستان مستقر بوده‌اند و با بالا گرفتن تحرکات ضدانقلاب در اطراف شهر پاوه به فرماندهی شهید اصغر وصالی برای دفاع از این شهر وارد می شوند.
شهید وصالی و چند تن از پاسداران مدافع شهر پاوه در این قسمت از «تاریخ شفاهی ایران» که مربوط به مرداد ماه سال 1358 است، بعد از برقراری آرامش در پاوه، در گفتگو با گزارشگر تلویزیون، درباره اتفاقات پیش آمده و خاطرات مربوط به آن دوره سخت سخن می گویند.
وصالی همچنین از دلاوری های شهید چمران در مصاحبه اش حرف می زند و از نحوه ایستادگی او در مقابل ضدانقلاب میگوید. در این قسمت از این مجموعه همچنین با پخش این تصاویر جزئیات جالبی از سوی پاسداران مدافع شهر پاوه درباره اقداماتشان مطرح می شود.
«تاریخ شفاهی ایران» به تهیه کنندگی سیدمهدی مویدی یکشنبه 24 مرداد ماه ساعت 18:30 از شبکه مستند سیما روی آنتن می رود و دوشنبه 24 مرداد ساعت 13:30 بازپخش می شود.
اصغر وصالی در "تاریخ شفاهی ایران"
اصغر وصالی در “تاریخ شفاهی ایران”
اصغر وصالی در "تاریخ شفاهی ایران"
اصغر وصالی در “تاریخ شفاهی ایران”



مجري طرح “باديگارد”: ديگر در هيچ فيلمي نخواهم بود+عکس

سینماژورنال: پژمان لشکری‌پور که در سالهای اخیر و در تولید “چ” و “بادیگارد” به عنوان همکار در گروه تولید ابراهیم حاتمی کیا حضور داشت به تازگی از این خبر داده که به دلیل ابتلا به یک بیماری مجبور شده از سینما خداحافظی کند.

به گزارش سینماژورنال پژمان لشکری پور که مجری طرح “بادیگارد” بود به نسیم گفته است: مدت ها است دچار بیماری شده ام و پزشکان انجام کارهای استرس زا را برایم منع کرده اند، به همین دلیل از عرصه سینما و تولید فیلم خداحافظی می کنم.

وی ادامه داد: پیش از ساخت «بادیگارد» نیز دچار بیماری بوده ام ولی حدودا یک ماه است که دیگر اجازه فعالیت های استرس زا را از سوی دکترها ندارم.

مجری طرح «بادیگارد» خاطر نشان کرد: قطعا «بادیگارد» آخرین فیلمی خواهد بود که در مقام تولید آن حضور داشتم و دیگر هیچ فیلمی نخواهم ساخت.

البته لشکری پور خداحافظی اش را فقط محدود به امور تولید سینما دانسته است و به همین دلیل انتظار می رود در پستهای مدیریتی سینمایی حضور داشته باشد.

پژمان لشکری پور
پژمان لشکری پور



تمام روسای جمهوری که حاتمی‌کیا به آنها رأی داده⇐از بنی‌صدر تا …

سینماژورنال: در آستانه اکران “بادیگارد” تازه ترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا، دوز گفتگوهای رسانه ای این کارگردان و نویسنده سینما هم بالاتر رفته است.

به گزارش سینماژورنال جالب است که حاتمی کیا در انتخاب رسانه برای گفتگو هم وسواس چندانی به خرج نمی دهد و با تمامی رسانه ها از چپ گرفته تا راست صحبت می کند و همین امر است که این ظن را که این گفتگوها برای کمک به دیده شدن فیلم است را بیشتر می کند.

در میان این گفتگوها اینکه واقعا بتوانی بخشهایی غیرتکراری که برای مخاطب جذابیت و تازگی داشته باشد پیدا کنی کار سختی است. به هر حال وقتی زیاد حرف بزنید احتمال به تکرار افتادن هم زیاد است.

تازه ترین گفتگوی حاتمی کیا که در “اعتماد” منتشر شده است نیز از این قاعده مستثنی نیست و به سختی بتوان نکته تازه ای که حاتمی کیا پیشتر به آن اشاره نکرده باشد را در آن یافت.

شاید جالب ترین بخش این گفتگو جایی باشد که حاتمی کیا در میان گفتگو با اشاره به اینکه در انتخابهای سیاسی بر مدار عقل حرکت می کند و در عالم هنر براساس دل، به تمامی روسای جمهوری اشاره می کند که در دوره های مختلف به آنها رأی داده است.

وی می گوید: من به جز بني صدر كه بر اساس احساسات نوجواني‌ام راي دادم، بقيه راي‌هايم بر اساس جمع‌بندي عقلاني‌ام بوده است. راي دادن به آقاي رفسنجاني يا موسوي در مقابل احمدي‌نژاد يا روحاني همه استدلال‌هاي عقلي داشت. اما در حوزه هنر عقل جايگاه اول را برايم ندارد. آنجا ميدان خونين و ازلي جنگ عقل و دل است و من همه فيلم‌هايم تكرار همين احساس است.




خاطره‌نگاری یک منتقد از موضع‌گیری حاتمی‌کیا نسبت به دو انتخابات ۸۸ و ۹۲!

سینماژورنال: هفته گذشته ابراهیم حاتمی‌کیا گفتگویی با روزنامه اصلاح طلب “شرق” داشت و در این گفتگو سعی کرد بی پرده درباره سیاستهای فرهنگی دولتهای مختلف از دولت اصلاحات تا دولت کارگزاران، دولت احمدی نژاد و دولت فعلی سخن گوید.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال این گفتگو در فضای رسانه‌ای بازتاب فراوانی داشت و حالا احمد طالبی نژاد منتقد قدیمی هم در همان روزنامه “شرق” نامه ای به حاتمی کیا نوشته و به انتقاد از برخی موضع گیریهای وی در سالهای اخیر که چه در گفتگوهایش و چه در فیلمهایش بازتاب داشته پرداخته است.

سینماژورنال دو فراز جالب از نامه طالبی نژاد را مرور می کند:

فراز اول. خاطره نگاری از انتخابات 88

طالبی نژاد نوشته است: یادتان هست در کوران حوادث سال‌های گذشته فضای رسانه‌ای پر شد از این سؤال که چرا در قبال اتفاق‌هایی که داشت می‌افتاد، موضع نمی‌گیرید؟

و یادتان هست در مراسم جشن خانه سینما و بزرگداشت یار دیرینتان زنده‌یاد سیف‌الله داد که در محوطه موزه سینما برگزار می‌شد، کنار هم نشسته بودیم و شما از همکاران رسانه بنده گله می‌کردید که چرا او را مواخذه می‌کنند و بنده هم همین پرسش را مطرح کردم و پاسخ شما این بود که من به حرف‌های مردمی که اعتراض دارند باور ندارم و هنگامی که دلیلش را پرسیدم، گفتید که «چرا فلان کاندیدا، خودش شخصا به شما تلفن نزده که دعوتتان کند در ستادش فعالیت کنید و درعوض فلانی را انتخاب کرده که باز به گفته خودتان، فیلم‌هایش نسبت به مسائل اجتماعی خنثی هستند و هیچ بادی به بیرقش نمی‌وزد» (نقل به مضمون). و بعد هم به نکته‌ای اشاره کردید که مصلحت نمی‌دانم و البته جرئتش را هم ندارم بازگویش کنم.

فراز دوم. خاطره نگاری از انتخابات 92

طالبی نژاد نوشته است: بعد از انتخاب رئیس‌جمهور فعلی هم در مکالمه‌ای تلفنی بی‌مقدمه و البته پیروزمندانه به نکته‌ای اشاره کردید که باعث حیرت من شد. این‌که به قول شما رئیس‌جمهور از مردم درخواست کرده بود داوطلبانه از دریافت یارانه خودداری کنند و جز یکی دو‌میلیون‌نفر به این درخواست پاسخ مثبتی ندادند، شما با لحنی که ازتان توقع نمی‌رفت، این عدم همراهی را…  به دولت و رئیسش قلمداد کردید.

و نمی‌دانم چرا؟ مگر این آقای روحانی از کره‌ای دیگر آمده و میزان تعبدش نسبت به دین و مذهب کمتر از جنابعالی است. بنده البته طرفدار هیچ جناحی نیستم و اصلا سیاست‌باز نیستم. ولی موضع شما که با سیاست وارد عرصه هنر شده‌اید، برایم جالب است.

 




افشاگري رسانه مبتوع یک عضو هیأت انتخاب⇐امتناع حاتمی‌کیا از دریافت سیمرغ نگاه ملی، این جايزه را ناگزير به “نفس” رساند

سینماژورنال: در حالی که عدم توجه هیأت داوران جشنواره سی و چهارم فیلم فجر به “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا به شدت با ناراحتی طیف نزدیک به وی مواجه شده حالا رسانه متبوع فریدون جیرانی به یک افشاگری درباره جوایز اختتامیه دست زده است.

به گزارش سینماژورنال روزنامه “سینما” که به سردبیری فریدون جیرانی منتشر می شود از طریق کانال رسمی خود فاش کرده که ظاهرا سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی به “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا رسیده بود اما نپذیرفتن حاتمی کیا این سیمرغ را به “نفس” رساند.

سیمرغ نگاه ملی ربطی به هیأت داوران جشنواره فیلم فجر ندارد و جایزه ای مدیریتی است که مستقیما از سوی وزیر ارشاد به یکی از فیلمهای جشنواره که  ناظر بر نگاه ملی و مفاهیم مرتبط با ارزشهای ملی باشد اهدا می شود.

طبق ادعای رسانه جیرانی که امسال عضو هیأت انتخاب جشنواره فجر بوده گزینه اول وزیر ارشاد برای اهدای سیمرغ ملی “بادیگارد” بوده که به علت آگاهي از امتناع حاتمي كيا از پذيرش این جايزه، سیمرغ اين بخش را بر شانه های محصولی نه چندان خوش اقبال به نام “نفس” نشانده است.

حاتمی کیا دو سال قبل و در جشنواره سی و دو فیلم فجر هم با فیلم “چ” برنده سیمرغ نگاه ملی شده بود اما نارضایتی اش از نحوه داوری و اینکه نامش در فهرست بهترین فیلم یا بهترین کارگردانی جشنواره نیست باعث شد در اختتامیه جشنواره حاضر نشود و برای گرفتن سیمرغ ملی روی سن نرود.




هیچ کس پرکارترین سینماگر جشنواره را ندید!/آیا این مصداق بارز بی‌توجهی به فعالان بخش خصوصی نیست؟+عکس

سینماژورنال: در روزهای پیش از برگزاری جشنواره فیلم فجر عموما آمار کمّی بازیگران زن و مرد حاضر در جشنواره است که از سوی رسانه ها مورد توجه قرار می گیرد و حتی حین جشنواره نیز سعی می شود آثار مختلفی که یک بازیگر خاص در جشنواره دارد مورد ارزیابی قرار گیرد.

به گزارش سینماژورنال البته که متأثر از چنین نگاهی هیأت داوران جشنواره فیلم فجر هم همواره نگاهی متفاوت به بازیگران فعال حاضر در جشنواره داشته اند.

با این حال اما دست اندرکاران فعال پشت صحنه سینمای ایران چنان که باید به لحاظ کمی و بعدتر کیفی مورد توجه قرار نمی گیرند.

جشنواره امسال یک چهره کاملا فعال پشت صحنه داشت؛ چهره ای به نام علیرضا علویان صداگذار جوان و در عین حال باتجربه سینمای ایران که دقیقا 9 فیلم در جشنواره داشت و به این لحاظ می تواند پرکارترین سینماگر حاضر در جشنواره باشد اما نه رسانه ها و نه هیأت داوران به این فعالیتی که در کنار کمیت، وجه کیفی قابل قبولی داشت توجهی نشان ندادند.

یکی از دلایل این امر شاید محجوب بودن ذاتی علویان است که باعث می شود بدون  حاشیه هاي  محفلي و گعده‌ای موجود در سینما کار خود را به بهترين شكل  انجام دهد و به جایش برخی از آنها که در این به قول خودشان گعده ها حضور فعال دارند تقدیر شوند.

علیرضا علویان امسال فیلمهای زیر را در جشنواره داشت:

—بادیگارد(ابراهیم حاتمی کیا)

—نیمه شب اتفاق افتاد ( تینا پاکروان)

—من ( سهیل بیرقی)

—ابد و یک روز (سعید روستایی)

—عادت نمی‌کنیم ( ابراهیم ابراهیمیان)

—بارکد (مصطفی کیایی)

—دلبری(سیدجلال دهقانی اشکذری)

—زاپاس (برزو نیک‌نژاد)

—چهارشنبه(سروش محمدزاده)

در این بین هشت فیلم اول در بخش مسابقه جشنواره حاضر بودند و فیلم آخر به دلیل نداشتن پروانه سینمایی علیرغم شایستگی چاره ای نداشت جز بسنده کردن به هنروتجربه. اين يعني  صداگذاري بيش از يك سوم بخش سوداي سيمرغ!

اگر به بررسی کیفیت کاری این صدابردار در این آثار که دامنه متفاوتی از فضاها را دربرمی گیرد دقت کنیم می بینیم فارغ از نتیجه نهایی محصول که بیشتر به متن و کارگردانی ربط دارد به لحاظ کیفیت صدا و استفاده درست از آمبیانسي كه او ميسازد و ميكس باظرافت افكت و موزيك و گفتار ، علویان کار خود را کاملا هماهنگ با تصوير و بدون آنكه بخواهد ناهمگنانه كار خود و عنصر صدا را به رخ بكشد، انجام داده ؛

از نماهای اکشن “بادیگارد” گرفته تا طبیعت بیرونی “زاپاس” و از فضای بسته و دخمه چرک “ابد و یک روز” گرفته تا ظاهر زیباي باغ “نیمه شب اتفاق افتاد” و بالاخره محیط پرسوء تفاهم بیرونی که در “چهارشنبه” می بینیم همواره صدا به عنوان عنصری مکمل تصویر به کار آمده است.

علویان طی اين سالها در عين پركار بودن بي توجه به كيفيت و خلاقيت در كارهايش نبوده و شاید یک دلیل اینکه در کارنامه اش دو سیمرغ برای “آناهیتا” و “چ” به چشم می خورد همین دقت فراوان است.

بی توجهی به یک فعال بخش خصوصی
علویان امسال به عنوان صداگذاری که علیرغم انجام 9 صداگذاری ذره ای از استانداردهایش پایین نیامده می توانست مورد توجه هیأت داوران قرار گیرد  و  گزینه ای باشد برای دریافت جايزه ويژه  هيأت داوران یا سيمرغ ويژه اي كه وزير از اختيارات خود مي تواند با نگاه ملي اهدا كند به او؛ البته به او نه به عنوان يك صداگذار صرف كه به عنوان يك فعال بخش خصوصي كه بدون دريافت ميلياردها تومان بودجه دولتي و تنها با اتكا به توان خود بخشي از بار هنري يك سوم فيلم هاي اصلي اين جشنواره را به دوش كشيده بود.

 اما دريغ كه اينجا اغلب نگاه ها سياسي است  و پركاري باكيفيت در بخش خصوصي حتي ميتواند مورد غضب هم واقع شود چرا كه شاید این توجه به یک فعال بخش خصوصی آمارها و بيلان هاي بخش هاي دولتي و شبه دولتي را به خطر مي اندازد.

علیرضا علویان
علیرضا علویان



می‌گویند این فیلم جشنواره سی‌وچهارم اشک حاتمی‌کیا را درآورده!/آیا اتفاق “شیار۱۴۳” برای این فیلم رخ خواهد داد؟+عکس

سینماژورنال: در آستانه جشنواره فیلم فجر قرار داریم و بازار نمایشهای خصوصی آثار برای اهالی رسانه و سینما داغ است.

به گزارش سینماژورنال در این نمایشهای خصوصی نیز هم اهالی رسانه و هم اهالی سینما سعی می کنند نظرات صریح خود نسبت به آثار جشنواره را در اختیار فیلمسازان قرار دهند.

از جمله آثاری که در روزهای اخیر برای فیلمسازان نمایش خصوصی داشته اولین فیلم سینمایی بلند محمدحسین مهدویان با عنوان “ایستاده در غبار” است.

“فیلم نت” گزارش داده که این فیلم پس از گذراندن تدوین از سوی فیلمسازانی چون ابراهیم حاتمی کیا، مجید مجیدی و بهروز افخمی دیده شده و هر یک نکاتی را در خصوص این فیلم به کارگردان گفته اند.

گویا ابراهیم حاتمی کیا که در جشنواره سی و دوم تحت تاثیر شدید فیلم دوم نرگس آبیار با عنوان «شیار 143» قرار گرفته بود، پس از تماشای فیلم «ایستاده در غبار» به شدت متاثر شده و اشک از چشمانش جاری شده است.

آیا اتفاق “شیار143” برای “ایستاده در غبار” می افتد؟

حالا باید منتظر ماند و دید که آیا اتفاقی که برای فیلم آبیار در جشنواره سی و دوم رخ داد و حمایت حاتمی‌کیا باعث توجهات به آن شد برای “ایستاده در غبار” هم خواهد افتاد؟

جالب است در جشنواره سی و یکم حاتمی کیا خودش هم با “چ” حضور داشت اما به طرز حيرت آوري  از  “شیار143”  داد سخن راند و در حمايت از فيلم ضمن نقد شديد هیأت انتخاب كه فيلم را كنار گذاشته بود به طور تلويحي به هيأت داوران رهنمودهای لازم را داد.

پیشتر از جشنواره سی و دوم فجر هم حاتمي كيا همواره با فيلمهاي مهمي از سينماي دفاع مقدس رقابت داشت اما هرگز در ميانه جشنواره به دفاع تمام قد از رقيب هرچند ارزشي برنخاسته بود.

حالا بايد ديد امسال هم كه خود با “بادیگارد” حضور دارد، ستاره هايش را در سبد رقيبي به نام”ایستاده در غبار” خواهد ريخت؟!

ایستاده در غبار
ایستاده در غبار



ابراز تاسف بازیگر ارزشی سینما از توقیف “خانه دختر”+عکس

سینماژورنال: مریلا زارعی بازیگری که در سالهای اخیر بیشتر در آثار ارزشی چون “چ” و “شیار143” حضور داشته اخیرا یک فیلم ارزشی به نام  “ماهی سیاه کوچولو” را روی پرده داشت که این فیلم شکست سنگینی را در اکران تجربه کرد.

به گزارش سینماژورنال زارعی یک فیلم ارزشی دیگر به نام “بادیگارد” از محصولات سازمان هنری-رسانه‌ای اوج را در جشنواره امسال دارد.

به تازگی و بعد از انتشار خبر توقیف فیلم “خانه دختر”  صفحه اجتماعی منسوب به این بازیگر زن سینما از توقیف این فیلم ابراز تأسف کرده است.

این صفحه با قرار دادن تصویری از پوستر  “خانه دختر” در صفحه اجتماعیش نوشته است: سلام دوستان متاسفانه این فیلم توقیف شد.

ابراز تأسف صفحه منسوب به زارعی از توقیف “خانه دختر” در شرایطی رخ داده که بسیاری از رسانه هایی که آثاری چون “چ” و “شیار143” با بازی زارعی را تحسین کرده بودند جزو مخالفان اکران “خانه دختر” بوده اند.

زارعی اخیرا درگیر بازی در فیلم “دختر” هم بوده است؛ فیلمی که داستان سفر یک دختر نوجوان به تهران برای شرکت در یک پارتی را روایت می‌کند. در این فیلم به جز زارعی، فرهاد اصلانی و ماهور الوند فرزند سیروس الوند کارگردان سینمای ایران هم ایفای نقش کرده‌اند.

به گزارش سینماژورنال “خانه دختر” بنا بود از چهارشنبه دوم دی ماه روی پرده برود اما گویا با دستور مقامات بالای ارشاد جلوی اکران فیلم گرفته شد. این فیلم داستانی ملتهب درباره مرگ ناگهانی دختری جوان و در آستانه ازدواج را بیان می کند.(اینجا را بخوانید)

مطلب مریلا زارعی درباره "خانه دختر"

مطلب اجتماعی منسوب به مریلا زارعی درباره “خانه دختر”