1

نزدیکی نویسنده «تو خداداد عزیزی هستی» با فوتبال باعث اقبال مخاطبان شده/احسان محمدی روزنامه‌نگار مطرح کرد

سینماروزان: احسان محمدی روزنامه‌نگار، کارشناس رسانه و نویسنده کتاب‌های «گنجینه پنهان»، «شیوه دلبری و متروآشوبی»، «جنگ بود» و «مارکز در تاکسی» در رونمایی از کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» که به زندگی شخصی و حرفه‌ای این ورزشکار پرداخته است به مساله جسارت ستاره‌ها در ورود به حیطه بیوگرافی‌نویسی اشاره کرده بود و گفته بود: خداداد شجاعت به خرج داده که اجازه داده زندگی شخصی و ورزشی‌اش مکتوب شود و کاش همه ورزشکاران چنین روحیه‌ای می‌داشتند.

روزنامه قدس در خصوص توجه به ژانر بیوگرافی‌نگاری و چالش‌هایی که پیش‌روی این گونه ادبی قرار دارد با این نویسنده و روزنامه‌نگار صحبت کرده است.

در مراسم رونمایی از کتاب «تو خداداد عزیزی هستی»، شما بر شجاعت خداداد عزیزی تاکید کرده بودید که او اجازه داده زندگی شخصی و ورزشی‌اش مکتوب شود. با شناختی که از این فوتبالیست در این سال‌ها داشته‌اید درباره این روحیه خداداد، صحبت کنید.

** خداداد عزیزی در این چند سال  کارهای رسانه‌ای کرده است. به عنوان کارشناس و مجری در تلویزیون حضور پیدا کرده و ارتباط خوبی با رسانه ها دارد. به همین خاطر نوع نگاهش با بسیاری از فوتبالیست‌های دیگر متفاوت است. او ارزش کتاب را متوجه شده و می‌داند این مساله هم به اندازه گل‌های زیبایش در ذهن‌ها می‌ماند و چه بسا ماندگارتر باشد. این که یک فوتبالیست بیاید و زندگی گذشته‌اش را روایت و مکتوب کند و کتاب را در در اختیار دیگران قرار دهد بسیار قابل تحسین است.

* غیر از جسارت و شجاعت ورزشکاران، چه شرایط دیگری لازم است تا مساله بیوگرافی نگاری در حوزه‌های مختلف ورزشی و هنری بیشتر مورد توجه قرار بگیرد ؟

** در کنار شجاعت و جسارت، حقیقت گویی و پرهیز از خاطره‌سازی یا دست‌کاری کردن اتفاقات به نفع خود، اهمیت زیادی دارد. بسیاری از این اتفاقات به گذشته تعلق دارد و ما به خاطر روحیه ایرانی با رویکرد نقد، کم‌تر درباره گذشته حرف می‌زنیم. عموما می‌گوییم فلان مساله به گذشته تعلق دارد و اگر بگوییم دردسر می‌شود و یا ممکن است کسی ناراحت شود.

از این جهت اگر کسی بخواهد، در این وادی بنویسد باید به آن اتفاق وفادار باشد نه اینکه آن‌ها را روتوش کند و یا اتفاق را به زبان امروز و بر اساس اتفاق های امروز دستکاری کند. هم‌بازی آن روزها ممکن است امروز یک مدیر ارشد شده باشد و بعضی نگران هستند که ممکن است حالا این مدیر ناراحت شود یا به او بربخورد. به هرحال باید بپذیریم وقتی  می‌خواهیم در مورد گذشته آدم‌ها بنویسیم ممکن است بعضی از این اتفاق‌ها، خاطره‌ها و رویاها خیلی به کام آن‌ها نباشد و از این لحاظ اصل بیوگرافی‌نویسی، وفاداری به اتفاقات، صداقت داشتن و راستگویی راوی است.

* برای خلق بیوگرافی‌نگاری چهره‌های ورزشی، فقط خبرنگاران ورزشی باید سراغ این سوژه‌ها بروند؟

**  من معتقد نیستم فقط خبرنگاران باید دنبال این موضوع بروند. به نظرم بازیکن‌ها و مربی‌ها باید به سمت ستاره‌ها بروند چون این یک ری‌برند است و دوباره آن‌ها را به میدان می‌آورد و احیا می‌کند. چون 90 درصد فوتبالیست‌ها وقتی فوتبال آن‌ها تمام می‌شود از یاد می‌روند و از صحنه خارج می‌شوند و دوست دارند دیده شوند. بعضی‌شان به خاطر احیا شدن و برگشتن به سرتیتر خبرها در شبکه‌های اجتماعی حرف‌های درشت می‌زنند و ادعاهای غلط می‌کنند در حالی‌که نوشتن یک کتاب می‌تواند تصویر خوبی از آن‌ها ایجاد کند. اتفاقا خودشان باید این تقاضا را داشته باشند و این استقبال را با روی گشاده ایجاد کنند تا خبرنگارها و نویسندگان سراغ آن‌ها برود.

* با توجه به اینکه نسل امروز فوتبالیست‌ها نسلی است که تجربه‌های بیشتری از حضور در میادین جهانی دارد. آیا این تجارب زیستی، نگاه آن‌ها را به مساله بیوگرافی‌نویسی تغییر نداده است یا همین نسل هم همچنان درگیر حفظ چهارچوب‌ها است و حریم شخصی‌اش بر عبور از زندگی پنهان، غلبه دارد؟

** نسل جدید بیشتر، کتابهای فوتبالیست‌های هم‌نسل و نسل قبل از خودش را دیده است. ما کتاب‌های کمی درباره فوتبالیست‌های قدیمی داریم ولی الان کتاب های زیادی از بازیکن های شاغل داریم مثل مودریچ و زلاتان که کتاب‌های آن‌ها زمانی به بازار کتاب آمد که بازی هم می‌کردند و این مساله خیلی ارزشمند است. نسل جدید خودافشاگری‌های بیشتری دارد و کم‌تر پنهان‌کاری می کند و به صورت جسته و گریخته خاطرات و اتفاقات جذاب و تجربیات را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارد ولی باید بداند کتاب تفاوت دارد و ماندگارتر است.  یک شبکه اجتماعی ممکن است با یک فیلتر و دو تا کلیک حذف شود و از دسترس خارج شود اما کتاب ماندگاری و دیرپایی دارد که خیلی ارزشمند است.

به عنوان کسی که تحصیلات شما در زمینه مطالعات اجتماعی، فرهنگ و ارتباطات است، چه پیشنهادی دارید که مساله بیوگرافی نویسی در ایران از سوی سلبریتی‌های هنری و ورزشی جدی گرفته شود؟

** من معتقدم نشرهای برجسته باید به سمت ادبیات ورزشی بروند و حمایت کنند. الان فقط چند نشر این کار را می کنند و عموما در حوزه ترجمه هستند اما تالیف خیلی مهم است. بیش از خلق کتاب، مساله معرفی کتاب، اهمیت دارد. در نگاه بعضی از اهل کتاب؛ کتابخوان‌ها، ناشران و ویراستاران، روزنامه‌نگار ورزشی و فوتبال درطبقه زرد و عامه پسند، طبقه‌بندی می شود که اینطور نیست. بعضی کتابهای فوتبالی در جهان شاهکار و شبیه رمان هستند چون زندگی ِسوژه، در این آثار خوب روایت شده است.

معتقدم انتشارات برجسته باید این ژانر را جدی بگیرند و آن‌را به مخاطبان جدی، کتاب‌خوان‌ها و مخصوصا نسل جدید معرفی کنند. مخصوصا اگر قرار است برای نوجوان ها الگو سازی شود باید کتاب‌هایی تولید شود که بچه ها بدانند قهرمان شدن، افسانه‌ و دور از دسترس نیست و همه ستاره‌ها و قهرمان‌هایی که روی قله موفقیت ایستاده‌اند، زمانی مثل آن‌ها نوپا بوده‌اند، گریه کرده‌اند و شکست خوردند اما بالاخره از جایشان بلند شدند.

برای خلق یک بیوگرافی نگاری ورزشی با توجه به نوع مخاطب این آثار، چه نکاتی باید مورد توجه نویسنده قرار بگیرد تا اثری جذاب و پرکشش خلق کند و مخاطب ورزش‌دوست را با خود همراه کند؟

** برای کتاب‌های اتوبیوگرافی، باید از نوشتن زندگی‌نامه‌نویسی که می‌گوید وی در خانواده‌ای مثلا متوسط به دنیا آمد و این نوع ادبیات پرهیز کنیم. الان کتاب‌های جُستاری مورد توجه است؛ روایت‌های برش‌برش از زندگی حرفه‌ای ورزشکار از شکست‌ها، پیروزی‌ها. مثلا  فصل‌هایی از کتاب الکس فرگوسن درمورد آدم‌هاست. یا کتاب «رهبری با آرامش» نوشته کارلو آنچلوتی، رویکرد مدیریتی دارد که به تشریح شیوه‌های مدیریتی پرداخته آن‌هم نه فقط مربیان فوتبال. خلاصه اینکه باید نویسنده در این نوع کتاب‌ها، خلاقیت به خرج دهد تا خواندن آن برای مخاطب ملال‌آور نباشد. نوع نوشتن کتاب، حلقه دام بلایی است که می‌تواند، خواننده را در خود گرفتار و شیفته کند و این مهم‌ترین نکته بیوگرافی‌نویسی ‌است.

کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» چقدر توانسته چهارچوب‌های این ژانر را رعایت کند و با ذائقه مخاطب پیش برود.

** یکی از چیزهایی که این کتاب را جذاب کرده، مجموعه عکس‌های انتهای کتاب بود چون بعضی از این عکس‌ها اصلا دیده نشده بود.

نکته مهم دیگر، نزدیکی و آشنایی کامل نویسنده به فضای فوتبال بود. نویسنده، خودش در هوای خراسان نفس کشیده و همین مساله به او کمک کرده، روایتی مصنوعی نداشته باشد و از این جهت کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» ارزشمند است که باید این قدم بزرگ را تحسین کرد.

* و در پایان بگویید این کتاب چقدر توانسته مسیر بیوگرافی‌نگاری چهره‌های ماندگار ورزشی را هموار کند؟

** من قبلا کتاب‌هایی را دیدم درباره علی دایی یا فرشاد پیوس که بیشتر شبیه ویکی‌پدیای مفصل بود؛ یعنی یک سری اطلاعات توسط یک نفر به هم وصل شده بود و شده بود کتاب. اما اینکه از کودکی، زندگی فوتبالی یک بازیکن، روایت شود تا حالا ندیدم و برای همین فکر می کنم کاری که خداداد کرده، می‌تواند به مربی‌ها و بازیگران بازنشسته و حاضر الان، این شجاعت را بدهد که آن ها هم مسیر زندگی‌ ورزشی و شخصی‌شان را روایت کنند. متاسفانه تاریخ فوتبال ایران بسیار شفاهی است و مستندات اندکی در این حوزه داریم و از این زاویه، «تو خداداد عزیزی هستی»، می‌تواند نوعی تاریخ نگاری باشد.




تقدیر انجمن نویسندگان و عکاسان ورزشی از کتاب «توخداداد عزیزی هستی»/اهمیت ورود خبرنگاران ورزشی به عرصه کتاب

سینماروزان/محمد شاکری: کتاب «توخداداد عزیزی هستی » نوشته جواد رستم زاده که به زندگی نامه عزال تیزپای آسیا، پرداخته از سوی انجمن نویسندگان و عکاسان ورزشی ایران به عنوان کتاب برگزیده، مورد تقدیر و تحسین قرار گرفت. این مراسم در سالن همایش‌های ایوان شمس تهران با حضور مسئولان کمیته ملی المپیک، سازمان لیگ برتر فوتبال و جمعی از اهالی رسانه، عکاسان و پیشکسوتان نویسنده ورزشی برگزار شد.

در این نشست، دکتر عبدالحمید احمدی؛ رئیس انجمن نویسندگان و عکاسان ورزشی ایران ضمن رونمایی و معرفی کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» به اهمیت ورود خبرنگاران ورزشی به عرصه کتاب اشاره کرد و گفت: انتشار این‌ آثار، بستر خوبی برای فعالیت نویسنده‌ها در بیوگرافی‌نگاری چهره‌های ماندگار ورزش کشور خواهد بود.
دکتر احمدی با تقدیر از جواد رستم زاده؛ نویسنده کتاب، نسخه امضا شده «تو خداداد عزیزی هستی» را به نمایندگی از اهالی رسانه به جعفر تبریزی یکی از قدیمی ترین عکاسان ورزشی ایران تقدیم کرد.

در ادامه، رستم زاده که لوح تقدیر خود را از علی کاوه، عکاس مشهور ورزش ایران دریافت می‌کرد، ضمن قدردانی از انجمن نویسندگان و عکاسان ورزشی به بیان پروسه نوشته شدن این کتاب و همراهی خداداد عزیزی، برای انتشار زندگی‌نامه‌اش پرداخت. او همچنین گفت: این کتاب نقشه راه مناسبی برای نسلی است که آرزوهای بزرگی در سر دارد.

در بخش دیگری از این نشست، احسان محمدی، روزنامه‌نگار، نویسنده و مترجم که اجرای این برنامه را بر عهده داشت در خصوص اهمیت انتشار کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» گفت: امیدوارم ورزشکاران ما مانند آقای عزیزی به حدی از شجاعت برسند که اجازه دهند، مسیر زندگی شخصی و ورزشی آن‌ها مکتوب شود و همچون ستاره‌های مشهور دنیای ورزش، زندگی‌نامه‌شان خوانده شود.




خدادادی که عزیز شد/تحلیل خدیجه زمانیان بر کتاب #تو_خداداد_عزیزی_هستی!

سینماروزان/محمد شاکری:  خدیجه زمانیان، روزنامه‌نگار و پژوهشگر ادبی یادداشتی را درباره کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» به قلم جواد رستم‌زاده، نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.

متن تحلیل خدیجه زمانیان را بخوانید:

به‌تازگی کتابی براساس زندگی خداداد عزیزی، مهاجم سابق تیم ملی به نام «تو خداداد عزیزی هستی» منتشر شده به قلم جواد رستم‌زاده؛ خبرنگار و دبیر سرویس ورزش روزنامه قدس. این اثر توسط نشر «برید» به بازار کتاب آمده و در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است.

توصیه استاد
رستم‌زاده؛ نویسنده این کتاب که در اواخر دهه 80 در روزنامه «جهان فوتبال» شاگرد مرحوم دکتر حمیدرضا صدر بوده و با این کارشناس، منتقد و تحلیگر، حشر و نشر داشته است به توصیه استادش شروع می‌کند به نوشتن زندگی خداداد عزیزی.

دکتر صدر معتقد بوده «زندگی خداداد جان می‌دهد برای نوشتن. چون او از آن دسته آدم‌های کمیاب این روزگار است که از کف دره به قله رسیده و شاید تا صدسال بعد، این کشور، خداداد دیگری به خود نبیند پس باید زندگی او نوشته شود تا به یادگار بماند!»

خداداد عزیزی در زمانه‌ای فوتبال بازی می‌کرده که دوران طلایی فوتبال ایران لقب گرفته است. تیم ملی فوتبال ایران بعد از 20 سال با ترکیبی که خداداد در آن بوده به جام‌جهانی می‌رود با حضورخداداد، حماسه ملبورن را خلق می‌کند و با خداداد هم آمریکا را مغلوب می‌کند.

هرکسی زندگی خداداد را می‌نوشته انگار «ابومسلم» را نوشته و تاریخی از سیر فوتبال ایران در دورن طلایی اش، ثبت می‌کرده است.

جواد رستم‌زاده که به واسطه سابقه خبرنگاری در سرویس‌های ورزش رسانه‌های متعدد، دوستی و رفاقتی هم با خداداد داشته، حرف استاد را به گوش جان می‌‌سپرد و شروع می‌کند به جمع‌آوری اطلاعات درباره غزال تیزپا!

خداداد چندباری مقابل نوشتن زندگی‌نامه‌اش، مقاومت می‌کند و زیر بار نمی‌رود اما وقتی عطای مربی‌گری را به لقایش بخشیده و ستاره و مجری چندین تاک‌شو و برنامه اینترنتی شده و در قامت تحلیل‌گر و مصاحبه‌گر وارد دنیای مدیا شده، دید رسانه‌ای‌اش هم تغییر می‌کند و بالاخره اصرار بر مکتوب شدن زندگی‌اش را می‌پذیرد و دوشادوش نویسنده برای کتاب کم نمی‌گذارد. عکس ها را در اختیار نویسنده قرار می‌دهد و با وسواس به سوالات و ابهام‌ها پاسخ می‌دهد و هرجا به خاطره یا ماجرایی می‌رسیده که در خاطرش کمرنگ بوده، افرادی را معرفی می‌کرده تا جزییات بیشتری در اختیار مصاحبه‌گر قراردهد.

کتاب یک پروژه دو ساله برای جمع آوری اطلاعات و خاطرات ستاره سابق فوتبال مشهد را پشت سر گذاشته است. نویسنده برای نوشتن این اثر حدود 30 ساعت فیلم از حضور خداداد در بازی‌ها و مراسم‌های خاص را تماشا کرده و بالغ بر 20 ساعت با مربیان و هم‌بازی‌های او در دوره‌های مختلف مصاحبه کرده است.

مقدمه «والدیر ویرا» سرمربی برزیلی سابق فوتبال ایران در کنار تصاویری خاص از زندگی شخصی و ورزشی ستاره سابق فوتبال ایران که برای اولین بار توسط تکنولوژی هوش مصنوعی بازسازی شده، صفحات جذابی را در این کتاب به نمایش گذاشته است؛ تصاویر درج شده در کتاب از باشگاه‌هایی که این بازیکن در آن بازی ‌کرده، خریداری شده و در اختیار مخاطب قرار گرفته است.

از رضاییه تا ملبورن
زندگی خداداد از محله رضاییه مشهد روایت می‌شود؛ جایی که عزیزی‌ها در آن‌جا زندگی می‌کردند، محله‌ای که نوجوانان و جوانان‌اش به عشق فوتبال  تمام روز گل کوچک بازی می‌کردند. با خداداد غربت عصرهای جمعه برای آن بچه‌ها معنا نداشت چون جمعه‌ها بچه‌های محله به کنار زمین خاکی می‌آمدند، روی جدول می‌نشستند تا بازیِ پسرِ چشم‌بادامی ریزجثه را ببیند، از دیدن دریبل‌‌هایش کیف کنند و برای جادویش با توپ‌های دو لایه، کف و هورا بکشند.

رستم‌زاده، خداداد را همان‌جا دیده و شیفته بازی او شده بعدترها بازی او را دنبال کرده تا اینکه خداداد در ابومسلم چهره شده و در تیم امید، تیم ملی، اروپا و آمریکا خوش درخشیده. اما او اولین بار در کسوت یک خبرنگار با خداداد مواجه می‌شود، خدادادی که کل دنیا را چرخیده و حالا در قامت مدیر فنی باشگاه ابومسلم و سرمربی این تیم است. مصاحبه انجام می‌شود و از همان گفت‌وگوی اول یک رفاقت 17 ساله بین این دو شکل می‌گیرد که به یک نتیجه خوش منتهی می‌شود؛ نوشتنِ کتاب «تو خداداد عزیزی هستی».

تحلیل خدیجه زمانیان بر کتاب خدادادی که عزیز شد
تحلیل خدیجه زمانیان بر کتاب خدادادی که عزیز شد

جزییات دیده نشده از پیروزی‌ها و شکست‌ها
کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» تنها بیوگرافی ساده زندگی این ستاره فوتبال نیست بلکه تجارب نوشتن و روزنامه‌نگاری توامان با هم، روایت تازه‌ای از چهره خداداد ترسیم کرده است. مخاطب وقتی کتاب او را می‌خواند علاوه بر همراهی با فراز و نشیب‌های زندگی فوتبالیست، مربی، ستاره، کارشناس و مجری برنامه‌های تلویزیونی و اینترنتی با رویدادهای اجتماعی و سیاسی و دوران پرفراز و نشیب فوتبال ملی و باشگاهی دورانی که فوتبال طلایی ایران لقب گرفته و همچنین جزییات دقیق بازیهای مهمی که خداداد در آن حضور داشته است،  آشنا می‌شود. آنچه نویسنده بر آن تاکید داشته خانواده دوستی، وطن‌پرستی و جزییات دیده نشده از پیروزی‌ها و شکست‌های خداداد بوده و تاکید بر سختی‌ها و تلاش‌هایی که او به عنوان ستاره‌ای از دل محرومیت، متحمل شده و پاپس نکشیده است.

جواد رستم‌زاده به عنوان نویسنده این کتاب، کوشیده است کتابی متفاوت از نظر ادبیات و نگارش با آنچه در مورد سایر فوتبالیست‌ها منتشر شده، ارائه دهد. او در این کتاب از گفت‌وگوی صرف، فاصله گرفته و با انتخاب زاویه دید دوم شخص وارد دنیای روایت‌گری شده و در عین وفاداری به رخدادهای زندگی خداداد، واقعیت را با تخیل درآمیخته و اثری ارایه داده که توانسته با آن به استاد بزرگوارش ادای دین کند و آن‌ را با خاطری آسوده به دکتر حمیدرضا صدر تقدیم کند.

ته‌تغاری«مامان معصومه»
کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» با شرح دوران کودکی خداداد آغاز می‌شود. خواندن این دوران برای مخاطبی که از خداداد چیزی بیشتر از حماسه‌ساز ملبورن و غزال تیزپا نشنیده‌‌، بسیار خواندنی خواهد بود.

خداداد خیلی زود مادرش را به دلیل سرطان و نبود هزینه درمان از دست می‌دهد، فقدان مادر بر همه دوران زندگی این ستاره سایه می‌اندازد، طوری‌ که در مسیر حرفه‌ای‌اش و در هر موفقیتی چه در زمین چمن و چه خارج از آن، پس از هر کامیابی اول روی به سوی آسمان، خدا را شکر می‌کند و سپس به دلش نگاه می‌کند؛ جایی که مادرش آن جا نشسته و برای عزیز کرده‌اش دعا می‌کند!

برای آشنایی بیشتر با کتاب بخشی از فصل ابتدایی آن را که به دوران کودکی خداداد اختصاص دارد، مرور می کنیم:
«مامان معصومه» که حالا در روستا نیست، علاوه بر کارهای خانه و بزرگ کردن بچّه‌های قدّونیم‌ّقد، با آن دستانِ هنرمندِ پرمهرش، کلاه و شالگردن می‌بافد. کلاه‌هایی گرم و رنگ‌به‌رنگ که اتّفاقا مشتری زیاد دارد. گاهی آن‌ها را به بازار می‌آوری و دور فلکه‌ی آب(مشهدی‌های قدیم به میادین فلکه می‌گویند!) روبه‌روی گلدسته‌های حرم، بساط می‌کنی و به رهگذرانی که از سرمایِ استخوان‌خُردکن مشهد در خود مچاله شده‌اند، می‌فروشی. آن دست‌بافته‌های فرشته‌ی زندگی‌ات، آن‌قدر زیبا و گرم بودند که گاهی دل‌ات نمی‌آمد به غریبه‌ها بفروشی‌شان. گاهی همان‌طور که کنار خیابان نشسته‌ای تا مشتری بیاید، به کلاه‌ها و شالگردن‌ها و دست‌کِش‌ها خیره می‌شوی که با هنر ِ «مامان معصومه» چطور بافته شده‌اند؟! و تو چقدر دوست داشتی گرمای دستان مادر را که همیشه مقابل مخالفت‌های پدر، برای بازی‌ها و شیطنت‌هایت، حامی تو بود. تو ته‌تغاری مادر بودی و به گواه دوستان‌ات رابطه عمیق تو و مادرت فراتر از آنچه بود که در ذهن بگنجد. او به تو راه و رسم زندگی و صبوری را می‌آموخت و تو می‌دیدی که با تمام آن مشقت‌های نداری چطور خانه را برای پدرت و بچه‌ها به محلی برای انس و مهر تبدیل می‌کند و چگونه پابه‌پای پدر برای به دست آوردن لقمه‌ای نان با کار در مزرعه و دامداری و استفاده از هنرِدستانش با روزگار می‌جنگد و خم به ابرو نمی‌آورد. از او در همان روزها یاد می‌گیری با زندگی بجنگی و سهم‌ات را از آن طلب کنی.»