1

پنج روز بعد از ادعای این رسانه مبنی بر تعویض حیدریان با یک «مدیر صوری»⇐«کیهان» از فشارها برای حضور یک عنصر نزدیک به فتنه۸۸ در رأس سازمان سینمایی خبر داد

سینماروزان: پنج روز قبل بود که روزنامه اصولگرای «کیهان» با مرور برخی از گزینه‌هایی که به عنوان جانشین محمدمهدی حیدریان در سازمان سینمایی طرح می‌شوند از تعویض حیدریان با یک «مدیر صوری» خبر داده بود؛ مدیری که در ظاهر مدیر است اما در باطن «مدیر در سایه» است که امور را پیش خواهد برد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان حالا اما «کیهان» خبر از تلاشها برای حضور یک وابسته سیاسی در سازمان سینمایی خبر داده است.

«کیهان» نوشته است: با قطعی شدن کنار رفتن رئیس‌سازمان سینمایی، فشار برای قرار گرفتن یک عنصر نزدیک به ضلعی از فتنه 88 در رأس سازمان سینمایی در جریان است.

آیا مقصود «کیهان» خواهرزاده رییس دولت اصلاحات است؟؟؟ که هم اکنون در بنیاد فارابی مشغول مدیریت است؟؟؟ یا آن که خبر «کیهان» ناظر به فردی خارج از مجموعه مدیریت فعلی سینماست که به واسطه ارتباطات خاص سیاسی بناست به ناگاه سروکله اش در سازمان سینمایی پیدا شود؟




در روزهایی که از رمضانعلی حیدری خلیلی و محمد احسانی تا محمود اربابی و علیرضا تابش به‌عنوان گزینه احتمالی جانشینی حیدریان مطرح شده‌اند⇐کیهان مدعی شد: یک «مدیر صوری» سرپرستی سازمان سینمایی را برعهده خواهد گرفت!

سینماروزان: زمزمه‌های تغییر در صدر سازمان سینمایی به دلیل بازنشستگی محمدمهدی حیدریان موجبات آن را فراهم آورده است که گزینه‌های فراوانی به عنوان جانشین وی معرفی شوند؛ گزینه‌هایی که از رمضانعلی حیدری خلیلی و محمد احسانی تا محمود اربابی، علیرضا تابش و حتی مصطفی ابطحی را دربرمیگیرد!

اینکه در نهایت چه کسی سرپرست سازمان سینمایی خواهد شد مشخص نیست اما اینکه در این اوضاع روزنامه «کیهان» مدعی شده یک «مدیر صوری» سرپرستی سازمان را برعهده خواهد گرفت، پرسش برانگیز است!!!

روزنامه «کیهان» مدعی شده است: مدیریت سازمان سینمایی به احتمال زیاد برعهده فردی قرار خواهد گرفت که نقش «مدیر سایه» را در این سازمان ایفا خواهد کرد. با قطعی شدن رفتن حیدریان از سازمان سینمایی، گمانه‌زنی‌ها درباره رئیس ‌آینده این سازمان آغاز شده است.

این روزنامه ادامه داده است: یکی از مشمولان اجرای مصوبه مجلس درباره لزوم کناره‌گیری نیروهای بازنشسته در نهادهای دولتی، محمدمهدی حیدریان، رئیس ‌سازمان سینمایی است. به احتمال بسیار زیاد، تا چند روز دیگر رئیس ‌جدید سازمان سینمایی منصوب خواهد شد. در این میان، اسامی افرادی چون علیرضا رضاداد، ابراهیم داروغه‌زاده، محمود اربابی، سید مصطفی ابطحی و… به عنوان جانشینان احتمالی حیدریان شنیده می‌شود.

«کیهان» افزوده است: هر چند که شاید رئیس ‌بعدی سازمان سینمایی، فردی غیر از این اسامی باشد. به ویژه اینکه اتاق‌های فکر و تصمیم‌گیری در دولت علاقه‌مند به انتصاب فردی کم‌توان و مطیع برای ریاست سازمان سینمایی هستند. فردی که در اصل، نقش «مدیر صوری» را در این سازمان ایفا خواهد کرد. به این معنی که مدیر منصوب شده در سمت ریاست سازمان سینمایی به احتمال بسیار زیاد، اجرا‌کننده فرمایشات مدیران پشت صحنه و افراد ذی‌نفوذ در بخش‌های فرهنگی دولت خواهد بود. وقتی چنین گمانه‌ای پررنگ و محتمل به نظر می‌رسد که طی پنج سال گذشته، شاهد اعمال نگاه برخی از پدرخوانده‌ها و خودنمایی برخی از چهره‌های دولتی در فضای سینمایی کشور بوده‌ایم. از ژن خوب‌هایی که وارد این عرصه شدند تا حضور چند باره حسین فریدون (برادر رئیس‌جمهور…) در مراسم افتتاحیه و اختتامیه جشنواره‌ها.




دلایل «کیهان» در چرایی «سانسورچی»بودن اغلب سلبریتی‌های فعال در فضای مجازی⇐برای سگها و گربه‌های خود جای گرم و نرم فراهم می‌کنند اما حواسشان به انبوه نوزدان گرسنه و فقیر نیست/فرزندان خود را در آمریکا و اروپا به دنیا می‌آورند و بعد خود را سینه چاک ایران می‌خوانند و از کوروش و داریوش می‌گویند/در انتخابات برای افراد بی‌لیاقت هشتگ میزنند و مدتی بعد از اینها برائت می‌جویند/از بی‌عدالتی اجتماعی سخن می‌گویند ولی جرأت شفاف‌سازی دستمزدهایشان را ندارند/علیه حقوق‌های نجومی پست می‌گذارند اما درباره عایدی کلان‌شان از پروژه‌های خاص حرفی نمی‌زنند/به انتقاد از صداوسیما می‌پردازند ولی پیشنهادات سودآور تلویزیونی را روی هوا می‌زنند

سینماروزان: موضع گیریهای فراوان برخی از چهره های سرشناس موسوم به سلبریتی در اتفاقات مختلف سیاسی-اجتماعی و تناقضاتی که بعضا در این موضع گیریها دیده میشود با انتقاد روزنامه اصولگرای «کیهان» مواجه شده است.

این روزنامه با اشاره به کمپین اخیری که با عنوان «من و سانسورچی» در فضای مجازی راه افتاده با مرور شماری از تناقضات رفتاری سلبریتی ها آنان را در شمار بزرگترین سانسورچیان قرار داده است.

گزارش «کیهان» را بخوانید:

در روزهای اخیر چالشی در فضای مجازی با عنوان «من و سانسورچی» توسط برخی از بازیگران و نویسندگان صورت گرفت که تقریباً به پایان راه خود رسیده است؛
فارغ از اینکه ادعاهای مطرح شده توسط آنان، قابل دفاع است یا خیر و یا اینکه قصد تخریب حجاب و عفاف وجود دارد یا نه و امثال آن، ما نیز به عنوان عضوی از جامعه، خاطراتی از سانسورهای صورت گرفته توسط دوستان و احیاناً خود آنان را برای پایان دادن به این دورهمی مجازی، یادآوری می‌کنیم تا کمی در این موارد هم تأمل کنیم؛
سلبریتی‌های سطحی نگر، همان کسانی هستند که در کار‌های هنری و نیز در جشنواره‌های داخلی و خارجی، حجاب و عفت کلامی و رفتاری زن در برابر مرد را به سخره می‌گیرند، اما آیا در تاریخ  نخوانده‌اند که زن ایرانی حتی قبل از اسلام نیز حجاب داشته است و حتی زنان غربی نیز در طول تاریخ مانند امروز بی‌حیا نبودند؟ آنان تاریخ را فقط در قرن بیستم و بیست و یکم می‌بینند و قبل آن را سانسور می‌کنند؛
 سگ را که حیوان نجسی است، پاک می‌دانند؛ برای سگ و گربه‌های خود جای گرم و نرم فراهم می‌کنند و با آنها عکس می‌گیرند و به‌اشتراک می‌گذارند اما نوزادان و کودکان بی‌پناه و فقیر یمنی و فلسطینی را که انسان‌اند و زیر موشک‌ها دست و پا می‌زنند ، سانسور می‌کنند؛ 
سلبریتی‌های خرامیده در آغوش غرب، فرزندان خود را در آمریکا و کشورهای دیگر به دنیا می‌آورند و بعد سانسور شخصیتی می‌کنند و خود را سینه چاک وطن می‌خوانند؛
 حرف از ایران باستان و کوروش می‌زنند اما خودشان از نوک انگشتان پا تا فرق سر، در منجلاب ناهنجاری‌های غرب و مدرنیسم دست و پا می‌زنند؛
سلبریتی‌های کم سواد سیاسی آنهایی هستند که فریب وعده‌های جریان‌های غرب گرا را می‌خورند و در انتخابات هشتگ و مربع می‌زنند و جاده صاف کن افراد بی‌لیاقت برای اداره امور کشور می‌شوند؛ وسیله‌ای برای سانسور کردن خیانت‌های جریان غرب‌گرا شده و خودشان هم حقیقت این جریان را سانسور می‌کنند؛ بنابراین متحمّل سانسور در سانسور می‌شوند؛
سلبریتی‌های کم سواد اجتماعی و فرهنگی، در برابر افراد ضعیف احساس ترحم و دلسوزی می‌کنند، از بی‌عدالتی اجتماعی سخن می‌گویند، اما دستمزدهای میلیونی و میلیاردی ماهانه و سالانه خود را برای مردم سانسور می‌کنند؛ 
حقوق سالانه کارگر و پارکبان و معدن‌کار را جمع بزنیم، از دستمزد یک فیلم برخی از بازیگران به مراتب پایین‌تر است؛ این نابرابری‌ها را سانسور می‌کنند و به جای آن در فضای مجازی و واقعی از حقوق‌های نجومی و اختلاس و مانند آن حرف می‌زنند و از گرانی و مشکلات گله‌مندند؛ برای دوغ و ماست و لباس و…حاضرند از شخصیت خود هزینه کنند تا پولی به دست آورند اما حاضر نیستند از به خاک و خون کشیده شدن انسان‌های مظلوم در سایر کشورها حرفی بزنند؛
سلبریتی‌های شهرت طلب، همان‌هایی هستند که حاضرند دین خود را بفروشند اما دیده شوند؛ حاضرند در جشنواره‌های خارجی، دین و مملکت خودرا زیر پا بگذارند تا خرس و مجسمه طلایی و نقره‌ای را بالای دست بگیرند؛ این‌ها حاضرند از جمهوری اسلامی در برابر رسانه‌های خارجی انتقاد کنند اما در برابر آمریکا و غرب خفه شده‌اند و جنایات غرب بر بشر امروز و دیروز را سانسور می‌کنند؛
به گونه‌ای سوار بر دریای احساسات و هیجان‌های کاذب مردم می‌شوند که عقل را سانسور و به جای آن وهم و خیال را برای اجتماع به ارمغان آورده‌اند؛ عقل و شخصیت آنها را در نوع لباس پوشیدنشان و حرص دیده شدن می‌توان به دست آورد؛
برخی از آنان، بعد از به دست آوردن افتخارات گوناگون،زحمت‌های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در معرفی کردن آنها به جامعه را سانسور می‌کنند و خود را شخصیت‌های خاص می‌دانند؛
ماله‌کشان فرهنگی همان‌هایی هستند که فرهنگ و هنر را در سینما و موسیقی عامیانه و مبتذل خلاصه می‌کنند تا فرهنگ و هنر واقعی و اصیل برای نسل جوان سانسور شود؛
نام اصلی این عده سلبریتی است اما بسیاری از اوقات می‌بینیم که نامشان را سانسور کرده و در ردیف هنرمندان حقیقت‌گرا و آزاده، جای می‌دهند؛
بنابراین سلبریتی‌ها با توجه به جایگاهی که نزد مردم دارند و اظهار نظرهای سطحی که در مورد مسائل مختلف دارند، یکی از بی‌رحم‌ترین سانسورچی‌ها محسوب می‌گردند.




«کیهان» ممنوع‌الفعالیت شدن سعید کنگرانی را «ادعایی دروغ» خواند!!!⇔در حالی که به این پرنس سینمای روشنفکرانه پیش از انقلاب، حتی اجازه بازی در «فرزند صبح» داده نشد!!

سینماروزان: سعید کنگرانی بعد از آن که در اواسط دهه شصت ممنوع الفعالیت شد به آمریکا رفت و دو دهه بعد وقتی برای سر زدن به مادر محتضرش به ایران بازگشت فقط توانست در سایه تلاشهای علی معلم در یک کمدی با نام «ازدواج به سبک ایرانی» بازی کند و بعد از آن هرچه تلاش کرد نتوانست مجوز بازی در فیلمی دیگر را دریافت کند و در نهایت هم مرحوم شد در حالی که اواخر عمر به دلیل نداری به تدریس زبان روی آورده بود.

سعید کنگرانی کاندیدای ایفای نقش یکی از شخصیتهای مکمل درام تاریخی «فرزند صبح» بهروز افخمی هم بود اما در نهایت مجوز بازی در این فیلم هم برایش صادر نشد تا تنها فیلم بعد از بازگشت از آمریکای این پرنس سینمای روشنفکرانه پیش از انقلاب همان «ازدواج به سبک ایرانی» باشد و تمام.

روزنامه «کیهان» اما ممنوعیت کاری کنگرانی را ادعایی دروغ خوانده و نوشته است: باز هم درگذشت یک هنرمند، سیلی از شایعات و اخبار نادرست را در پی داشت. معمولا موقع درگذشت هر هنرمندی، برخی از فرصت استفاده می‌کنند تا از عدم حضور فرد متوفی استفاده‌ای کنند چون دیگر حضور ندارد تا دروغ‌هایی که به وی نسبت می‌دهند را تکذیب کند. این اتفاق درباره سعید کنگرانی، بازیگری که روز جمعه از دنیا رفت هم تکرار شد. بلافاصله پس از انتشار خبر درگذشت وی، عده‌ای در فضای مجازی شایعه کردند که این بازیگر ممنوع از کار بود! درحالی که وی قرار بود در یک فیلم سینمایی حضور یابد اما فرصت نکرد و از دنیا رفت، وی در سال‌ها پیش نیز در یک فیلم سینمایی بازی کرده بود. نکته قابل تأمل این است که سعید کنگرانی توسط همکارانش در سینما نادیده گرفته شده بود و به همین دلیل هم طی این سال‌ها کمتر فرصت حضور در صحنه بازیگری را داشت. حالا همان‌هایی که در این سال‌ها مانع از بازیگری کنگرانی شده بودند، شایعه ممنوع الفعالیتی وی را در رسانه‌ها و فضای مجازی گسترش می‌دهند.




در حالی که میلیاردها تومان از بودجه ارگانهای ارزشی صرف حمایت از کارگردانان دوتابعیتی شده و در دورانی که ۸میلیارد صرف محفل موسوم به جشنواره جهانی شده و ۶میلیارد صرف برگزاری جشنواره کودک کنار زاینده‌رود خشک⇐«کیهان» خبر داده از تعطیلی جشنواره مقاومت به‌خاطر نبود بودجه!!

سینماروزان: در حالی که  در سالهای اخیر یک سازمان ارزشی متمول بجای سرمایه گزاری بر روی جوانان مستعد، بریزوبپاشهای فراوانی را صرف تولید فیلم و سریال توسط شکست خوردگان سینما کرده و یکی از همین آثار ارگانی که توسط یک کارگردان دوتابعیتی ساخته شده این روزها روی پرده است، اینکه «کیهان» خبری منتشر کند درباره تعطیلی جشنواره مقاومت بیش از حد عجیب است.

در دورانی که بیش از 8میلیارد صرف محفلی موسوم به جشنواره جهانی فجر میشود که اصلیترین افتخار آن که آوردن الیور استون به ایران باشد توسط نادر طالب زاده از چهره های متعلق به جریان موسوم به ارزشی کسب میشود، اینکه مهمترین جشنواره طیف ارزشیون بودجه برای برگزاری نداشته باشد خیلی غریب است بخصوص که اگر بدانیم در خشکسالی حاکم بر کشور و خشک شدن زاینده رود همچنان نزدیک به 6میلیارد صرف جشنواره کودک میشود.

روزنامه «کیهان» با اشاره به تعطیلی جشنواره مقاومت نوشته است: درحالی که بسیاری از جشنواره‌های کم خاصیت هیچ مشکلی در فعالیت خود ندارند، جشنواره مقاومت در آستانه تعطیلی قرار دارد! بسیاری از جشنواره‌های سینمایی در ایران بیش از تأثیرگذاری فرهنگی، محملی برای کاسبی دست‌اندرکاران آنها یا پر کردن کارنامه مدیران است. این جشنواره‌های ریز و درشت با صرف هزینه‌های سنگینی، عمدتا از بیت‌المال برگزار می‌شوند اما تأثیرگذاری آنها بسیار پایین است.

این روزنامه ادامه داد: با این حال شنیده شده که جشنواره فیلم مقاومت، که تأثیرگذارترین رویداد بین‌المللی سینمای ایران محسوب می‌شود، به خاطر تنگنای مالی احتمالا برگزار نخواهد شد. این جشنواره که هر دو سال یک بار برگزار می‌شود، قرار است که پانزدهمین دوره آن همزمان با هفته بسیج برگزار شود. جشنواره‌ای که محلی برای حضور آثار و هنرمندانی از سراسر جهان با دیدگاه‌هایی انقلابی و ضداستعماری است. قاعدتا چنین جشنواره‌ای به خاطر پی گیری مولفه‌های آرمانی انقلاب اسلامی در سینمای داخل و خارج از کشور باید با حمایت بیشتری از سوی مسئولان و دولت همراه شود. اما گویا مسئولان فرهنگی ما جشنواره‌های خنثی و بی‌تأثیر را به رویدادهای انقلابی ترجیح می‌دهند.  تعطیلی و حتی محدود شدن جشنواره فیلم مقاومت، قطعا یکی از نشانه‌های اختلال در مدیریت فرهنگی و سینمایی خواهد بود.




حمایت «کیهان» از سریالی که مشاور دانشگاه آزاد تولیدش کرده⇐در ابتذال عجیب و بی‌سابقه «هزارپا» و «تگزاس»، سریال «پدر» وضع امیدوارکننده‌ای دارد!!!

سینماروزان: از جمله سریالهای بحث برانگیز هفته های اخیر رسانه ملی سریال «پدر» است که همچنان به واسطه تخیل نگاری در متن اش با انتقادات مختلف روبرو است. این سریال را حامد عنقا مشاور امور هنری رئیس هیأت موسس و هیأت امنای دانشگاه آزاد، نوشته و تولید کرده و به غیر از برخی رسانه های ارگانی مانند مجله ارگانی شهرداری یا رسانه منسوب به دانشگاه آزاد، بیشتر انتقاد است که روانه سریال شده است.

در این اوضاع حالا روزنامه «کیهان» که کمتر پیش می آید از محصولی تعریف کند به حمایت از سریال پرداخته و آن را نسبت به «هزارپا» و «تگزاس» محصولی امیدوارکننده دانسته است!

«کیهان» در بخشی از تحلیل خود بر «پدر» آورده است: در اوضاع نابسامان سینمای ایران و در ابتذال‌های عجیب و بی‌سابقه در فیلم‌های سینمایی نظیر «هزارپا» و «تگزاس» این سریال وضع امیدوارکننده‌تری دارد، زیرا کلیت داستان فیلم جذاب است و مخاطب را جذب می‌کند ولی اگر کمی روی فیلمنامه بیشتر تحقیق و بررسی می‌شد (با توجه به جذابیت‌ها و علاقه مردم ایران) این سریال به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و پرمخاطب‌ترین سریال‌های امسال صدا و سیما قلمداد می‌شد.

اینکه چرا «کیهان» برای سنجش عیار کیفی سریالی ملودرام در مدیوم تلویزیون به مقایسه آن با دو فیلم کمدی پرداخته، مشخص نیست. فارغ از تفاوت مدیوم و تولید سریال در مدیومی متصل به منابع عمومی اینکه برای حمایت از این سریال از ابتدال دو فیلم کمدی روی پرده که اتفاقا فروش بالایی هم داشته اند سخن گفته شده جای سوال دارد.

عجیب است که «هزارپا» و «تگزاس» هر دو مبتذل هستند ولی مخاطبان برای تماشای آنها علاقه زیادی نشان میدهند و اسباب امتداد فعالیت سرمایه گزاران آنها و تولید «دینامیت» و طراحی امتداد تولید «هزارپا» را شکل میدهند اما سریالهایی مانند «پدر» آن قدر از منظر مخاطبان نقد میخورند که مدام باید برای آنها رپورتاژ خبری مفرح(!) در شبکه های اشتراکی تولید شود بلکه در زمان پخش سر زبانها باشند.




گزارش «کیهان» از اجرای مشترک همسر سابق کیمیایی و خواننده لس‌آنجلسی

سینماروزان: فائقه آتشین همسر سابق مسعود کیمیایی به تازگی قطعه ای با نام «چهل سال» را با همراهی سیاوش قمیشی خواننده لس‌آنجلسی اجرا کرده است.
روزنامه اصولگرای «کیهان» در گزارشی پیرامون این قطعه به مرور سوابق خوانندگان و ترانه سرای آن پرداخته است.
متن گزارش “کیهان” را بخوانید:
رها اعتماد(ی) مجری شبکه بهایی – صهیونیستی «من و تو» که مدت‌ها پیش به جرم کودک آزاری در لندن تحت تعقیب پلیس بود و سابقه ترانه‌دزدی دارد، ترانه‌ای را علیه انقلاب مردم ایران ساخته که توسط دو خواننده فراری اجرا شده است.
فائقه آتشین که سوابق سیاه غیراخلاقی در دوران طاغوت دارد یکی از این خوانندگان است. این خواننده در زمان رژیم ستم‌شاهی و در حمایت از محمدرضا پهلوی و کودتای آمریکایی 28 مرداد نیز برنامه اجرا می‌کرد.
سیاوش قمیشی دیگر خواننده این ترانه نیز از طرف یکی از خوانندگان مبتذل خارج‌نشین متقلب نامیده شده است چرا که اخیراً فاش شد وی به جای اجرای زنده در کنسرت‌هایش به لب‌خوانی می‌پردازد.




تحلیل پارادوکسیکال «کیهان» درباره برنامه «۲۰۱۸»عادل فردوسی‌پور⇐چرا مجری برنامه، کلام بزرگان کشور را هدف سخریه گرفته و به تبلیغ رسمی کشورهای اروپایی می‌پردازد؟/البته اطمینان داریم که مدیر «انقلابی» شبکه سوم نقشی در فضاحت این برنامه نداشته!

سینماروزان: برنامه ویژه جام جهانی عادل فردوسی پور با عنوان «2018» به دلیل نقش پررنگ تبلیغات مختلف و از جمله تبلیغات موسوم به «ستاره چیز مربع» در آن به شدت با انتقاد مخاطبان مواجه شد و کار به جایی رسید که وقتی مهدی مهدوی کیا به عنوان کارشناس در این برنامه حاضر شد نیز به صراحت به پر کردن بخش عمده زمان بحثهای کارشناسی با تبلیغات اعتراض کرد.
روزنامه اصولگرای «کیهان» اما به جز این از عدم سانسور اتفاقات بازی فینال جام جهانی توسط این برنامه انتقاد کرده و این عدم سانسور را نمادی از ابتدالی دانسته که باید نهادهای ذیصلاح برای حل آن وارد کار شوند! «کیهان» در عین حال در روندی تناقض آمیز ادعا کرده که مدیر تازه منصوب شبکه سوم یعنی علی فروغی کمترین نقشی در مشکلات این برنامه نداشته!!!
متن گزارش «کیهان» را بخوانید:
با گذشت چند روز از پایان برنامه 2018 شبکه سوم سیما، این پرسش وجود دارد که آیا در این فرصت، نهادهای ذیصلاح به موضوع ترویج ابتذال توسط این برنامه می‌پردازند یا نه؟

روزنامه کیهان اولین روزنامه‌ای بود که به کجروی‌ها و ابتذال کاملا آگاهانه و برنامه‌ریزی شده برنامه 2018 شبکه سوم سیما پرداخت.
برای اولین بار در تاریخ صدا و سیما بود که در یک برنامه، مجری برنامه به خود جرأت داد و صراحتا کلام یکی از بزرگان کشور را هدف سخریه گرفت! همین مجری و در واقع گزارشگر، در برنامه خود و در قالب مستندی، به تبلیغ رسمی کشورهای غربی پرداخت و از کشورهای استعماری تصویری رویایی ارائه کرد.
اما دعوت از یک بازیکن اسپانیایی – پویول – به 2018 خود تبدیل به ماجرایی تلخ علیه آبروی رسانه ملی شد. مجری و تهیه‌کننده 2018 در دروغی آشکار رسانه ملی را متهم کرد که بدلیل بلندی مو، بازیکن اروپایی به صدا و سیما راه داده نشده است.این مجری که قبلا عنادش را با ارزش‌های انقلابی و دینی به انحاء گوناگون نشان داده است، باز هم در روزی دیگر، گستاخانه دروغ خود را تکرار کرد تا به همه بفهماند او نه تنها عرقی به رسانه ملی ندارد بلکه حاضر است برای منافع خود آبروی رسانه ملی را به مسلخ ببرد.
اما اوج قانون‌گریزی و ابتذال‌گرایی مجری در برنامه آخر مجموعه 2018 عیان شد؛ آن هنگام که پس از پخش تصاویر چندش مبتذل و غیراخلاقی از رئیس‌جمهور کروواسی در ورزشگاه – که با انتقاد رسانه‌های کروواسی و صربستان- روبرو شد؛ مجری برنامه، با تشکر از مجوز پخش تصاویر مبتذل، شادی خود را با گفتن اینکه با پخش این تصاویر هیچ اتفاق بدی روی نداد، به اوج رساند!
2018 نشان داد که متاسفانه برخی افراد بی‌صلاحیت از نظر برخی مسئولین سیما و به خصوص معاون سیما به حدی بزرگ هستند که جرأت مخالفت با نظر این مجریان را ندارند. مجریانی که ثابت کرده‌اند نه تنها عرق ملی و انقلابی ندارند بلکه هر جا بتوانند نیش زهرآگین خود را به انقلاب و رسانه ملی می‌زنند.حالا باید دید با مجری یا همان گزارشگری که به رغم نداشتن بایستگی‌های اجرا، مجری خوانده می‌شود، چه برخورد قانونی صورت می‌گیرد.باید دید از نظر متولیان رسانه ملی، پیشگیری از تبلیغ کشورهای استعماری و دروغ‌زنی به رسانه ملی و … اهمیت دارد یا رضایت گزارشگر سطحی و مرعوبی که پخش تصاویر مبتذل را به عنوان دستاوردی بزرگ به نام خود زده است!
بخش ادب و هنر کیهان؛ البته اطمینان دارد که در این میان؛ مدیر انقلابی شبکه سوم نقشی در فضاحت برنامه 2018 نداشته است.




بعد از حمله رسانه‌های افراطی و بایکوت توسط حوزه و فارابی و بنیاد ۱۵خرداد⇐حالا حمله تند روزنامه «کیهان» به «جشن دلتنگی» که بی‌سانسور از شیوع اینستاگرام و تلگرام در دل جامعه ایران می‌گوید

سینماروزان: در روزهایی که همچنان فیلتر تلگرام یکی از مباحث روز مردمان است فیلمی به نام «جشن دلتنگی» روی پرده است که بی محابا زندگی یکی از غولهای اینستاگرام را محور داستان‌پردازی کرده است؛ این فیلم که از همان ابتدای اکران با محدودیت سالن روبرو بود در روزهای اخیر هم در پردیس آزادی که مهمترین پردیس حوزه است با محدودیت سانس روبرو شده و هم سینما فرهنگ فارابی فیلم را از برنامه نمایش حذف کرده است و حتی پردیس چارسو متعلق به بنیاد 15خرداد به سرپرستی حسن صانعی اخوی مرجع اصلاحات هم فیلم را نشان نمیدهد!!

این همه محدودیت پیرامون فیلمی که می کوشد تصویری واقعگرا از زندگی یک علاف اینستاگرامی ارائه دهد همراه شده با حمله برخی رسانه های اصولگرا به «جشن دلتنگی». در آغاز اکران این روزنامه اصولگرای «جوان» بود که به تندی به فیلم تاخت(اینجا را بخوانید) و در ادامه اکران هم رسانه های منسوب به این جریان فیلم را بایکوت خبری کردند.

حالا روزنامه «کیهان» هم در تحلیلی انتقادی حملات تند و تیزی را نثار «جشن دلتنگی» کرده است و آن را با عباراتی نظیر «چندپاره»، «کشدار» و «بی طعم» نواخته است.

متن تحلیل «کیهان» را بخوانید:

فیلم «جشن دلتنگی»- با این نام و عنوان زمخت و دافعه برانگیزش- اساسا بر مبنای یک سوء تفاهم شکل گرفته است. سوء تفاهمی همه‌جانبه و یکپارچه از همه چیز. تصور ابتر و غلط و سستی از تکنولوژی، انسان، دوران، تنهایی، ارتباط، ابتذال، هویت،عشق، ترحم، دوست داشتن، و خلاصه هر چیز دیگری که این فیلم ادعایش را دارد و در خود ندارد.
یک فیلم چندپاره کشدار بی‌طعم بی‌وزن غلط اندر غلط که حتی یک سکانس درست سینمایی و یا یک دیالوگ قابل اعتنا ندارد و جز‌اشتباهات فاحش ساختاری و ریتم غلط و بازی‌های زمخت و بد در خود ندارد.
خب؛ داستان «جشن دلتنگی» چیست و ما به چه دنیایی روبروییم؟ بد نیست در ابتدا نگاهی فشرده داشته باشیم به خلاصه فیلم، شخصیت‌ها و دنیای آنها و ببینیم بناست در چه منظومه‌ای به تماشای روایت فیلمساز از جهان مدرن امروزی و عمق باور فلسفی و تبعات و الزامات و نتایج و تبعاتش بنشینیم:
داستان این فیلم درباره چند شخصیت متمایز با داستان‌هایی متفاوت است که برای ادامه‌ دل‌خوشی‌های خود در زندگی تنگ و تاریک و افسرده‌ای که دارند، به فضای مجازی و به خصوص اینستاگرام روی می‌آورند. یکی از این شخصیت‌ها، «جهان» است که به گفته‌ خودش سه و نیم میلیون دنبال‌کننده دارد و برای رفتن از ایران به دنبال دریافت وجوهی برای تبلیغ در صفحه‌ خود است. او در عین حال بعد از همه‌ تلاش‌هایی که برای جمع کردن این میزان از «توجه» انجام داده، در آخرین خبر اعلام کرده که خودکشی کرده است. معضلی که در فیلم به صورتی نامفهوم و نامعلوم رها می‌شود و ادامه پیدا نمی‌کند تا یکی از ایرادات مهم داستان را شکل بدهد. جهان، به دنبال مهاجرت به کشور ایتالیا برای پیگیری رابطه‌ عاشقانه‌ خود است که سال‌ها پیش رها شده. در عین حال او در اولین صحنه‌های فیلم در حال بررسی پروفایل شخصیت مهم دیگری است. «سارا» یک والیبالیست است که در صفحه‌ مجازی خود تصویری را ارائه می‌دهد که دلش می‌خواهد! تصویری دور از واقعیت.
فیلم‌ساز مشکل اصلی سارا را به صورت قطره‌چکانی به مخاطب نشان می‌دهد. فیلم باز هم به تشریح مرز واقعیت و تصویر مجازی زندگی آدم‌ها دست می‌زند. مرزی که خیلی زود به کلیشه‌ اصلی فیلم تبدیل می‌شود و البته نمی‌تواند تاثیرگذار واقع شود چون به عمد و به دفعات نشان داده می‌شود و به همین ترتیب از شدت حساسیت‌زایی آن کاسته می‌شود.
دیگر شخصیت ماجرا «افسانه» است و خانواده‌ او که مشخصا متوسط‌ترین پرداخت‌های فیلم را دارند. این بخش از داستان فیلم در کنار پرداختن به ماجرای دست‌پخت اینستاگرامی «افسانه بانو» و کشمکش‌های او با همسرش (که در خلال آن‌ یک خرده‌داستان روابط پدر و دختر هم تعریف می‌شود) به عشق از دست رفته‌ مرد قصه هم می‌پردازد. مردی که با وجود بازی قابل قبول و متفاوت از «بهنام تشکر» در نهایت به تصویری تار و رنگ و رو رفته از شخصیت تبدیل می‌شود و نه تنها نمی‌تواند عقده‌های نوستالژی و درگیری با تکنولوژی او را درست و به جا ترسیم کند، که او را به نمایندگی از مرد سنتی در دنیایی مدرن‌زده تبدیل می‌کند که با ژست مهندس، ماشین گران قیمت و تحصیلات در تناقض است. رفتاری که از او سر می‌زند متمایز از دیگر شخصیت‌ها متعلق به دهه‌ای که در آن زندگی می‌کند نیست، اما فیلم‌ساز باور دارد که این شخصیت، سفیدترین شخصیت قصه‌اش است و به همین خاطر در مورد او قضاوت نمی‌کند، داستانش را بی‌سرانجام می‌گذارد و به همین ترتیب از تبدیل شدن او به یک شخصیت کامل و درست سینمایی جلوگیری می‌کند.
دو شخصیت دیگر یعنی «لاله» که حامله است و شوهرش (با بازی بابک حمیدیان) که در ماه 20 روز دور از خانه کار می‌کند، شاید می‌توانست بهترین موقعیت داستانی و آدم‌های اصلی فیلم را تصویر کند که نکرده!
مهم‌ترین نکته‌ داستان این دو شخصیت در فیلم جشن دلتنگی تحولی است که برای این خانواده رخ می‌دهد. زمانی که زن و شوهر قول می‌دهند از گوشی خود استفاده نکنند.
اما فیلم مدعی است روایتی از تنهایی انسان معاصر را به همراه دارد. شخصیت جهان، مردی 32 ساله که سودای شهرت دارد. افسانه و رضا که در میانسالی مشکلات تازه‌ای را تجربه می‌کنند. کاوه و لاله که در انتظار تولد اولین فرزندشان هستند و بالاخره سارا، دختر جوانی که تصمیم دارد با هویت جدیدی به زندگی خود ادامه دهد.
شاید بتوان یکی از جدی‌ترین حفره‌های اصلی فیلم «جشن دلتنگی» را فقدان فراز و فرودهای دراماتیک دانست. خلأ ویژگی‌های یک درام بلند سینمایی که ماهیت ناقص یک اثر کوتاه یا حتی مستند را در ظرف فیلم بلند سینمایی باقی گذارد و در نهایت به هیچ توفیقی در جذب و جلب مخاطب نرسد.و همه اینها در اتمسفری با نمایه‌های فضای مجازی و اینستاگرام و تأثیراتش بر زندگی آدم‌های جامعه مدرن شهری.
و باز هم البته فقدان خط داستانی مشخص که مثل خیلی از عناصر سینمایی دیگر، جای خالیش در آن حس می‌شود و البته این خلأ با تعددِ بی‌مبنا و بی‌جهت شخصیت‌ها و انبوه روایت‌های مجزا و ابتر و وامانده آدم‌های ناشناس فیلم که حتی تیپ هم نیستند چه برسد به شخصیت، پر شده است! همه این عوامل دست به دست هم داده و باعث شده است که با اثری شلخته و در هم و برهم و بدون اندکی یکدستی دراماتیک روبرو باشیم و به لحاظ روایی اساسا دچار سردرگمی و دافعه و بلبشوی روایی شویم. اینکه در فیلم نوع نگاه به مقوله تکنولوژی تا چه حد ابتدایی و فاقد ارزش‌های نگاه فلسفی و موشکافی‌های جذاب اندیشگی است حکایت دیگری است مزید بر علت‌های درماندگی و ناکارآمدگی فیلم.
به نظر می‌رسد تنها کارکرد و ترفند فیلمساز این بوده که با تعداد زیادی شخصیت و داستان‌های فرعی هر کدام از حفره‌های فیلمنامه‌اش را پر کند و در نتیجه تنها به این دستاورد نایل شده که در سراب این داستانک‌ها و عدم تمرکز بر وجوه خاص شخصیتی کاراکترها در رفت و آمدی بی‌فایده و عبث مشغول باشد و نه تنها داستانِ اصلی‌ای در مجموعه درام و روایت به چشم نیاید بلکه همه چیز در ابتدایی‌ترین و سطحی‌ترین رویکرد ساده انگارانه انتقال پیام و محتوای مثلا تربیتی و آموزشی به تماشاگری باقی بماند که خودش خیلی جلوتر از فیلم است. جلوتر، آگاه‌تر و دقیق تر.
گویا قرار بر این بوده که مضمون فیلم، تنهایی انسان‌های دنیای معاصر بر اثر گرایش شدید به فضای مجازی باشد و در عین حال فیلمساز چه بسا تنها به این راضی بوده که پیامکی نحیف و ابتر و نارسانا به مخاطب خود را برساند در حالی که هیچ یک از پیش نیازها و زمینه‌های رسانایی این محتوای خیالی را تأمین و تدارک نکرده است.شاید اگر فیلمساز با تمرکز بر تنها یکی از داستانک‌ها-  اپیزودها- رویکرد عمیق‌تری در روایت‌گری و شخصیت‌پردازی را پی می‌گرفت به نتیجه قابل قبول‌تری می‌رسید و چنین در سراب فیلمی بی‌سر و شکل گرفتار نمی‌آمد.در حالت فعلی فیلم همه داستان‌ها، آدم‌ها و روایت‌ها به نحوی ناتمام و ابتر و ابتدایی باقی مانده‌اند و نه شروع و نه انجام و فرجام چندان جدی و درستی هم ندارند. و طبیعی است که در چنین حالتی رویکرد حل و فصل این روایت‌ها هم به شکلی دم دستی صورت می‌گیرد.
به قول منتقدی مشکلات بسیار بزرگ و اساسی آدم‌های این روایت‌ها به ساده‌ترین شکل ممکن حل می‌شود و آنها هر یک به نحوی از پیله تنهایی خود بیرون می‌آیند. فیلمساز و فیلمنامه‌نویس تمهیداتی دم دستی را برای این گره گشایی‌ها و راه‌حل دادن به دست کاراکترهای خود داده‌اند. مثلاً در رابطه با کاراکتر رضا (با بازی بهنام تشکر) و دیدار دوباره‌اش با رؤیا، زنی که 30 سال قبل دوست داشته و زن سالها خارج از ایران زندگی کرده است (با بازی پریوش نظریه) در شرایطی که دختر و همسر مرد به او پشت کرده‌اند شاید به لحاظ نمایشی و ارائه وجوه رمانتیک خوشایند باشد اما منطقاً به دور از منطق است و کار را به سمت و سوی ملودرامی عاشقانه سوق می‌دهد بی‌آنکه بستر کافی برای این سبک در کار مهیا شده باشد.
ضمن آنکه معمولاً در این دسته از فیلم‌ها باید روایت‌ها در نقطه‌ای مشترک به یکدیگر برسند اما این اتفاق رخ نمی‌دهد. داستان آدم‌های فیلم اصلاً شروع نمی‌شود و در نقطه پایانی نیز تقاطعی میان آنها وجود ندارد جز آنکه مثلاً رضا، لاله و همسرش (مینا ساداتی و بابک حمیدیان) را در خیابان می‌بیند بی‌آنکه دیالوگی میان آنها برقرار شود!
درست است که شاید «جشن دلتنگی» از جهت «موضوع» انتخاب مهم و درخوری را در حوزه معضلات روز اجتماعی به نمایش گذارده اما این انتخاب هرگز نتوانسته در رگه‌های سینمایی و زمینه‌های هنرورزی بصری و در تلفیق با عناصر تصویری و به خصوص نحوه دراماتیزه کردن این «پیام و مضمون و محتوا» به توفیق رسد و متأسفانه در حد یک طرح اولیه خام و بی‌شکل باقی مانده است.
فیلمی با بازی‌های بد و زخمت که گرچه فهرست بازیگرانش، مخاطب را به تماشای آن وسوسه می‌کند اما هیچ بازی درخشانی از هیچ کدام آنها قابل رویت نیست و البته شاید به این دلیل که نقش‌ها آن قدر کوتاه و نادرست و غیر عمیقند که نه فرصتی برای پرداخت به آنها در دست بازیگر قرار می‌گیرد و اصلا فیلمنامه چنین قابلیتی را برای هیچ یک از عناصر فیلم باقی نمی‌گذارد.




بعد از «تکراری» خوانده شدن توسط منتقد «ورایتی»⇐حالا انتقاد همزمان «کیهان» و «شرق» از کیفیت پایین «همه میدانند»اصغر فرهادی که «پدرو آلمادوار» قبل از پیش‌تولید قید شراکت در آن را زد

سینماروزان: «همه میدانند» فیلم تازه اصغر فرهادی که در اسپانیا و با بازیگران اسپانیایی ساخته شده است در ابتدا بنا بود با حضور «پدرو آلمادوار» به عنوان تهیه کننده تولید شود اما آلمادوار از این کار انصراف داد و برادرش هم از عدم درک به عنوان مهمترین سدّراه همکاری حرف زد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان «همه میدانند» با حضور کمپانی فرانسوی ممنتوفیلمز و یک کمپانی گمنام اسپانیایی به نام «مورنافیلمز» تولید شده و در افتتاحیه جشنواره کن روی پرده رفته و از سوی رسانه‌هایی مانند «ورایتی» با عبارت «تکراری» و «ضعیف‌ترین فیلم کارنامه سازنده‌اش» نواخته شده است.

در داخل نیز دو رسانه به لحاظ سیاسی در نقطه مقابل هم یعنی «شرق» و «اعتماد» نیز به شدت به انتقاد از ریتم کند، زمان طولانی و قصه هزاران بار تکرار شده آن پرداخته اند.

ابتدا متن «شرق» درباره «همه میدانند» را بخوانید:

اکثر فیلم‌سازان شهیر ایرانی که در خارج از کشور مشغول به کار فیلم‌سازی شدند، نتوانستند‌ از آثاری که در ایران ساختند پیشی بگیرند. هنوز زمانی که بزرگداشتی برای آثار نادری، کیارستمی یا سهراب شهیدثالث برگزار می‌شود، کسی نمی‌تواند زیبایی فیلم «سازدهنی» را با «منهتن از روی شماره» یا تأثیرگذاری فیلم «کلوزآپ» را با «کپی برابر اصل» مقایسه کند. شاید در این میان «شهیدثالث» یک استثنا باشد، چون فیلم‌ «در غربت» او‌ دست‌کمی از «طبیعت بیجان» ندارد، زیرا او حداقل تسلط خوبی بر زبان آلمانی داشت و همچنین «ادبیات و فرهنگ آلمانی» را به‌خوبی می‌شناخت!

فیلم «همه می‌دانند» فرهادی با ریتمی کند، زمانی طولانی و فیلم‌نامه‌ای سردرگم به درد همان فیلم‌های افتتاحیه جشنواره‌ها می‌خورد که معمولا نظر کسی را جلب نمی‌کنند! طبیعتا هیچ جشنواره‌‌ای نمی‌خواهد که از همان شب اول افتتاحیه بهترین فیلم و برگ برنده خود را رو کند، زیرا سطح توقع مخاطب بالا خواهد رفت.

به همین‌ خاطر اکثر فیلم‌های افتتاحیه خارج از مسابقه نمایش داده می‌شوند که البته در مورد این فیلم چنین اتفاقی نمی‌افتد. «همه می‌دانند» حتی نسبت به تجربه دیگر فرهادی؛ یعنی فیلم «گذشته» که در فرانسه کار شده بود، کار ضعیف‌تری از آب درآمده است. در «گذشته» علی مصفا پیوند فرهادی را با «فرهنگ و خلق‌و‌خوی ایرانی» به‌خوبی نشان می‌داد ‌‌و هسته مرکزی داستان با «مفهوم و تضاد شرق و غرب» پیوند نسبتا خوبی برقرار کرده بود، اما در «همه می‌دانند» فیلم‌ساز به تجربه‌ای نو دست زده که مشخص است توان بالابردن این وزنه سنگین را نداشته است، زیرا تسلط روی یک فرهنگ بیگانه با نوشتن یک فیلم‌نامه و مشاهده عکسی در یک گروگان‌گیری در اسپانیا، کشف فوق‌العاده و نویی به حساب نمی‌آید.

درست است که هنر سینما مرزی ندارد، اما به‌سادگی نیز نمی‌توان «ردیف‌های سه‌تار میرزاعبدالله» را با «گیتار اسپانیایی» درهم آمیخت‌ تا به یک تجربه مشترک فرهنگی رسید. زمانی این امر میسر می‌شود که هر دو زبان و فرهنگ به‌خوبی شناخته شوند. درواقع «همه می‌دانند» فرهادی حکم‌ فیلم «آرایشگر سیبری» میخالکوف را پیدا کرده است. «نیکیتا میخالکوف» هم بعد از گرفتن اسکار دست به تجربه مشترک با بازیگران وقت هالیوود؛ «جولیا اورموند» و «ریچارد هریس»، می‌زند و زمانی که با فیلم «آرایشگر سیبری» در افتتاحیه جشنواره کن ۱۹۹۹ شرکت می‌کند، با اینکه فیلم خوش‌ساختی از آب درآمده بود، اما نقدهای زیادی به فیلم شد که «مشخص نیست کارگردان روی کدام صندلی نشسته است! «آمریکا یا روسیه؟». اما نقطه‌ قوت آن فیلم این بود که حداقل ۹۰ درصد داستان در روسیه می‌گذشت! اما فرهادی با اعتمادبه‌نفس بالایی سراغ وزنه‌ای می‌رود که نمی‌تواند از پس آن به‌خوبی بر‌آید یا اینکه نظام فکری خود را نتوانسته زنده و ‌‌پویا سازماندهی کند تا جوهره درام انتقال یابد و به همین خاطر مخاطب قادر نیست که با چشم و گوش شخصیت‌ها به این درام خیره شود. حضور زوج «پنه‌لوپه کروز» و «خاویر باردم» طبیعتا طرفداران زیادی را به سالن سینما می‌کشاند و ممکن است فیلم فروش بدی نیز نداشته باشد، اما این فیلم در کارنامه فرهادی کار قابل‌تأملی به‌شمار نمی‌آید!

تصویر‌سازی و رنگ‌ولعاب فیلم خیلی خوب است، سکانس افتتاحیه فیلم را «هایده صفی‌یاری»، تدوینگر ثابت کارهای او، با توانایی‌های خوبی در مونتاژ نشان داده است. سکانس معرفی ساعتی در کلیسا که می‌بینیم در روند فیلم «پرنده‌ها» از شکاف ریز آن به بیرون می‌گریزند از تأثیرگذاری خوبی برخوردار است، همچنین سکانس عروسی با پلان‌های بسته و عکس‌العمل خوب آدم‌ها به موقعیت‌ها ریتم خوبی در کار پیدا کرده است. پایان فیلم و شست‌وشوی خیابان و مجسمه‌ای در میدان شهر پیوند خوبی در تدوین با مفهوم افشای حقیقت برقرار کرده، ولی فرهادی در کارگردانی و انتقال داستان به کالبد شخصیت‌ها خوب عمل نکرده، زیرا عمل برانگیزنده درام که عروسی را به عزا تبدیل می‌کند در این فیلم باورپذیر نشده و ستیز شخصیت‌ها حول محوری ثابت شکل نمی‌گیرد و تغییر ناگهانی شخصیت‌ها با بحران جدیدی که «چه کسی پدر واقعی این دختر است» باعث شده پیوند درام با مخاطب به مسیر دیگری برود و در انتها موضوع و ژانر فیلم که آدم‌ربایی است به فراموشی سپرده شود! زیرا ریتم حاصله از تمپوی درونی هیجان‌برانگیزی برخوردار نیست تا مخاطب را با خود درگیر کند و فیلم با توجه به فیلم‌برداری و فضا‌سازی خوب آن فیلم‌نامه خوبی ندارد و این در حالی است که در کارهای قبلی فرهادی به‌ندرت چنین مشکلاتی در کارگردانی دیده می‌شود و او حداقل در روایت داستان همیشه خوب عمل کرده است. به نظر می‌رسد که ادامه فیلم‌سازی برای کارگردانان شهیر ما در ایران همیشه تجربه بهتری را برای آنها رقم زده است، مگر آنکه اسباب سفر مهیا باشد.

⇓⇓⇓

حالا متن «کیهان» درباره «همه میدانند» را بخوانید:

فیلم «همه می‌دانند»، آخرین ساخته اصغر فرهادی در مراسم افتتاحیه هفتاد و یکمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد ولی به دلیل مسائل حاشیه‌ای شب افتتاح همچون سخنرانی ترامپ و اعلام خروج از برجام و همین‌طور ضعف ساختار و کشش خود فیلم چندان هدف استقبال قرار نگرفت!
چنان‌که برای برخی از منتقدان اروپایی این سوال پیش آمده بود که چرا با چنین فیلم ضعیفی، برنامه افتتاحیه جشنواره شکل گرفته، در حالی که سال‌های قبل همواره سعی می‌شد جشنواره با یک فیلم قوی و پر سر و صدا افتتاح شود ولو اغلب آنها در بخش مسابقه اصلی شرکت نداشته و خارج از مسابقه به نمایش درمی‌آمدند. اما فیلم «همه می‌دانند» از محصولات سفارشی شورای اروپا (وابسته به اتحادیه اروپا) و بخش سینمایی آن به نام «یورو ایمیج» بوده که براساس اعلام وب سایت رسمی خود، 20 فیلم دیگر در بخش‌های مختلف این جشنواره شرکت داده و به دلیل اینکه از حامیان اصلی جشنواره کن نیز به شمار می‌آید، علاوه بر اختصاص برنامه افتتاحیه به یکی از محصولاتش، پیشاپیش برخی از جوایز این دوره از جشنواره کن را نیز برای خود و تولیداتش تضمین نموده است.
ماجرای فیلم «همه می‌دانند»، قصه هزاران بار تکرار شده عشقی قدیمی و آدم دزدی و باج‌گیری است که این بار با شکل و شمایلی ضد مذهبی نیز ترکیب شده و مثل فیلم قبلی فرهادی، آش درهم جوشی به‌وجود آورده که یک سوم اولش یک ساز می‌زند و دو سوم بقیه‌اش سازی دیگر که اصلا ربطی به آن یک سوم ابتدایی ندارد و فرهادی همچنان در کشاکش سفارشی‌سازی، گیج و گنگ در میان سینمای تعلیق و شوک و ته‌مانده‌های تصورات به اصطلاح هنری از سینما دست و پا زده است!



«کیهان» خطاب به کارگردان کم‌فروشترین فیلم نوروزی⇐همان زمان که «موسرخه» را نوشتی پرچم آمریکا را برافراشتی!

سینماروزان: نامه عجیب و غریب علیرضا داوودنژاد کارگردان «فراری» کم‌فروشترین فیلم نوروزی به دونالد ترامپ و طرح ادعاهایی درباره نصب پرچم آمریکا در میدان آزادی(اینجا را بخوانید) با واکنش روزنامه اصولگرای «کیهان» مواجه شد.

روزنامه «کیهان» با مرور کارنامه سینمایی داوودنژاد در سالهای پیش از انقلاب به وی متذکر شده همان زمان که فیلمنامه آثاری همچون «موسرخه» و «شاهرگ» را نوشته پرچم آمریکا را برافرشته!

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

علیرضا داوودنژاد در مطلبی که به عنوان سالگرد تولدش در برخی پایگاه‌های خبری انتشار داده، نامه‌ای خطاب به ترامپ نوشته و ضمن تبلیغ‌ برای برخی از جلوه‌های فرهنگ آمریکایی مانند کالاهای تجاری و ورزشکاران و هنرپیشه‌های این کشور که به نظر ایشان در قلب و جان مردم دیگر کشورها هستند! به ترامپ قول داده که اگر وی «برای عاری ساختن جهان از تسلیحات هسته‌ای پیش قدم شود»، داوودنژاد هم «شخصا پرچم آمریکا را در میدان آزادی تهران به اهتزاز» در آورد!

این درحالی است که امثال داوود نژاد از همان سال‌های قبل از انقلاب و در سینمای شاهنشاهی، پرچم آمریکا و فرهنگ آمریکایی را برافراشته بودند، از همان زمانی که فیلمنامه مستهجن و پرده درانه فیلم «موسرخه» را نوشت تا فیلمفارسی‌هایی مانند «شاهرگ» و «نازنین».

انقلاب اسلامی اگرچه سعی کرد، حتی امثال داوود نژاد را به مردم و باورهای آنها نزدیک سازد و البته شاید فیلم‌های قابل تاملی مانند «نیاز» هم ثمره همین دوران تلاش بود، اما گویا او و امثال او همان گونه که به ترامپ نوشته، نتوانستند دل از گرو هنرپیشگان و کالاها و فرهنگ آمریکایی بازدارند و انعطاف و رحمت انقلاب اسلامی را برنتابیدند و بازهم به ساخت آثاری مشغول شدند که در نهایت، خودباختگی و ضعف و زبونی را در قبال فرهنگ غربی و شاهنشاهی نشان داد.




حمله «کیهان» به رشیدپور به‌خاطر زلزله‌زدگان سرپل‌ذهاب

سینماروزان: یکی از تازه ترین قسمتهای برنامه رضا رشیدپور با محوریت مرور احوال یک خانواده زلزله زده کرمانشاهی با انتقاد روزنامه «کیهان» مواجه شده که مدعی تحریف واقعیات در این گزارش است.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

ظاهرا حاشیه‌سازی‌های برنامه صبحگاهی رضا رشیدپور برای رسانه ملی تمامی ندارد و این برنامه یک بار دیگر دست به انتشار شایعه در افکار عمومی زده است.

ماجرا از آنجا آغاز شد که روز 26 فروردین در برنامه «حالا خورشید» مجری با یکی از هموطنان زلزله زده به گفت‌وگو نشست که مدعی بود از ساکنان ساختمان‌های مسکن مهر سر پل ذهاب است که پس از تخریب ساختمان علی‌رغم گذشت 5 ماه از زلزله همچنان در چادر زندگی می‌کند.

این خانم در قسمتی از اظهارات خود مدعی شد توزیع کانکس در مناطق زلزله‌زده تنها با روابط خاص و پارتی بازی میسر است. اما روز گذشته تصاویری منتشر شد که نشان می‌داد محل سکونت مهمان برنامه رشیدپور نه تنها تخریب و غیرقابل استفاده نشده بلکه نسبت به سایر مردم منطقه از امکانات خوبی برخوردار است. این برای چندمین بار است که برنامه «حالا خورشید» دست به شایعه سازی، جعل و تحریف اخبار و انتشار آن از طریق آنتن زنده رسانه ملی می‌زند.

پیش‌تر نیز مجری برنامه مطلب طنز یکی از طنزنویسان کشور را در قالبی جدی و با آب و تاب فراوان مطرح کرد و اطلاعات کاملا غلط به مخاطبانش ارائه داد که مجبور به عذرخواهی شد. رشیدپور مدتی بعد یکی از مدیران متخلف و نجومی بگیر را به این برنامه دعوت و او را به عنوان کارآفرین نمونه معرفی کرد. اقدامی که نمایندگان مجلس را هم به واکنش وا داشت تا جایی که هیئت نظارت بر صدا و سیما به موضوع ورود پیدا کرد و احسان قاضی‌زاده هاشمی یکی از اعضای این شورا خبر از تخلفات برنامه تلویزیونی «حالا خورشید» داد. اکنون یک بار دیگر این برنامه با ارائه اطلاعات مخدوش دست به تشویش افکار عمومی زده است و البته مجری این برنامه صبح دیروز یک بار دیگر مجبور شد تا از مخاطبان خود عذرخواهی کند.
سؤال اینجاست آیا تأثیر گسترده‌ای که اخبار مخدوش این برنامه تلویزیونی بر افکار عمومی می‌گذارد با یک عذرخواهی نصفه و نیمه مجری برنامه از بین می‌رود؟




پرسش «کیهان» متعاقب افشای ریزهزینه‌های میلیاردی خانه سینما⇐چرا خانه سینما بیش از ۵میلیارد از بودجه سالانه خود را صرف برگزاری جشنواره جهانی(؟) فجر کرده؟؟؟

 سینماروزان: انتشار ریزهزینه های میلیاردی سال 96 خانه سینما فارغ از آن که با شگفتی اعضای خانه سینما مواجه شده که مدام در پاسخ چرایی عدم تخصیص امکانات رفاهی، پاسخ «کمبود بودجه» را می شنوند با پرسشهای جدی رسانه‌ای هم مواجه شده است.(اینجا را بخوانید)
به تازگی روزنامه اصولگرای «کیهان» با زیر ذره بین بردن این ریزهزینه ها به انتقاد از بریز و بپاشها در خانه سینما پرداخته است و چندین پرسش را طرح کرده درباره ردیفهای هزینه ای خانه سینما و از جمله هزینه های هنگفتی که برای جشن خانه سینما، جشن کتاب و حق الجلسه مدیران صرف شده!
«کیهان» یک پرسش هم طرح کرده درباره چرایی ایجاد ردیف بودجه ای بیش از 5میلیاردی برای جشنواره جهانی فجر در ریزهزینه های خانه سینما!!
 متن گزارش «کیهان» را بخوانید:
جدولی با عنوان پرداخت‌های خانه سینما در سال 96 در رسانه‌ها منتشر شده که برخی از مبالغ آن سؤال برانگیز به نظر می‌رسد. با توجه به اینکه پیش از این در برخی از رسانه‌ها ادعا شده بود که بودجه‌ای که در سال 96 دراختیار خانه سینما قرار گرفته شده بوده، بیش از 10 میلیارد و 800 میلیون تومان بوده، هزینه‌های ثبت شده در پرداخت‌های این تشکیلات در سال گذشته محل ابهام و پرسش است.
طبق جدول هزینه‌های «خانه سینما»، 857 میلیون و 300 هزار تومان برای نوزدهمین دوره جشن سینما هزینه شده است. با توجه به اینکه این جشن، شهریور گذشته و طی یک شب آن هم با صندلی‌هایی که اغلبشان خالی بودند برگزار شد، جای سؤال است که این هزینه هنگفت صرف چه مسائلی شده است؟
طبق این جدول همچنین اعلام شده که خانه سینما 171 میلیون تومان برای جشن کتاب سینما هزینه کرده است. با توجه به اینکه این مراسم هم طی یک شب و در ابعادی بسیار محدود برگزار شد، هزینه ثبت شده برای آن کمی نامتعارف به نظر می‌رسد!
در جدول مذکور، رقم 430 میلیون تومان به عنوان حق‌الزحمه مدیران و کارکنان قراردادی ذکر شده است. اینکه در این جدول، حق الزحمه مدیران در کنار کارکنان قراردادی قرار گرفته سؤال‌برانگیز است، چون مشخص نیست از این مبلغ چه میزان به مدیران تعلق گرفته و چه مقداری به کارکنان. ضمن اینکه یک ردیف هزینه 347 میلیون تومانی هم به عنوان حقوق و مزایای کارکنان رسمی ثبت شده است.
در این جدول، هزینه حق‌الجلسات مدیران بیش از 20 میلیون تومان و هزینه حق الجلسات داوری بیش از 346 میلیون تومان ثبت شده است.
در این جدول همچنین رقم 542 میلیون تومان به عنوان خدمات صنفی ثبت شده است. «خدمات صنفی» هم یک اصطلاح مبهم است و باید توضیح داده شود که معنای آن چیست و این مبلغ هنگفت دقیقا صرف چه اموری شده است؟
اما مهم‌ترین پرسش درباره این هزینه‌ها، مبلغ پنج میلیارد و 800 هزار تومانی است که با عنوان «جشنواره جهانی» ثبت شده است. با توجه به اینکه مدیریت جشنواره فجر بر عهده سازمان سینمایی وزارت ارشاد است، جای سؤال است که چرا خانه سینما چنین هزینه هنگفتی را از محل بودجه‌ای که باید صرف حمایت صنفی از سینماگران شود را به یک جشنواره متفرقه پرداخته است؟
گفتنی است، برخی از رسانه‌ها مدعی ورود سازمان بازرسی کل کشور به ماجرای هزینه‌های خانه سینما شده‌اند که احتمالا بخشی از این موضوع، به هنگفت بودن مبالغ مذکور بر می‌گردد.



«پایتخت۵» صدای «کیهان» را هم درآورد⇐ای کاش سازمان ارزشی حامی تولید، نظارت بیشتری بر داستان و انتخاب عوامل داشت

سینماروزان: کیفیت پایین تصویرسازی نماهای بالن سواری سریال «پایتخت5» در کنار کشدار بودن ریتم داستانی سریال و از آن عجیبتر حضور یک بازیگر «سر باز» جم در سریال که قرار گرفت، انتقادات نسبت به این سریال که با بودجه هنگفت سازمان هنری-رسانه ای اوج تولید شده بود را به اوج رساند.

به گزارش سینماروزان حالا روزنامه اصولگرای «کیهان» که اغلب از حامیان محصولات این سازمان ارزشی بوده هم زبان به انتقاد گشوده و حسرت خود را درباره نظارت پایین بر این سریال بیان کرده است.

متن تحلیلی «کیهان» را بخوانید

سریال «پایتخت5» متهم به همکاری با عوامل فعال شبکه جم در ترکیه شده است. در این سریال همچنین از صدای یک خواننده مبتذل ترکیه‌ای نیز استفاده شد که این موضوعات با انتقاد بسیاری از مردم مواجه شده است.
به گزارش خبرنگار کیهان، سریال پایتخت، امسال هم با استقبال گسترده مردم مواجه شد. دلیل استقبال مردم از این سریال علاوه‌بر طنزآمیز بودن آن، توجه به فرهنگ بومی و ارزش‌های اخلاقی و مذهبی قسمت‌های گذشته این سریال بود. در این قسمت نیز به سفارش سازمان «اوج»، سریال «پایتخت» در قسمت‌های پایانی خود به مسائل منطقه و مقاومت در برابر داعش توجه کرده است. با این حال، این سریال به برخی از حواشی آلوده شده است؛ ازجمله حضور عوامل شبکه ماهواره‌ای جم که یکی از آنها به عنوان بازیگر در یکی از قسمت‌ها ایفای نقش کرد، استفاده از ترانه‌های ابراهیم تاتلیس خواننده ترکیه‌ای و همچنین تبلیغ آشکار جاذبه‌های توریستی کشور ترکیه. حاشیه‌هایی که طی روزهای اخیر با انتقاد شدید مردم و کاربران فضای مجازی مواجه شد.
برخی از عوامل سریال «پایتخت5» پیش از این از افراد و جریان‌های سیاسی آلوده و حتی اغتشاشات تحت حمایت حامیان داعش حمایت کرده بودند.
ای کاش سازمان انقلابی اوج نظارت بیشتری بر داستان و انتخاب عوامل سریال یاد شده می‌کرد.




«کیهان» خطاب به مدیرعامل فارابی⇐ آیا با هزینه شخصی به سفرهای خارجی می‌روید؟

سینماروزان: انتشار خبر و عکس از حضور برخی مدیران سینما در سفرهای اروپایی در روزگار ریاضت اقتصادی بدنه مستقل سینما، به شدت برخورنده است و شاید همین مسأله بوده که باعث شده روزنامه «کیهان» با طرح پرسشی از یکی از مدیران دولتی در این باره خواستار توضیح شود.

در متن «کیهان» آمده است: برخی سینماگران در تماس با کیهان مدعی سفر شخصی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی به کشور اتریش با حکم مأموریت شدند! جای سؤال است که آیا سفر اروپایی علیرضا تابش با حکم و هزینه مأموریت بوده یا با هزینه شخصی؟ اگر برای مأموریت است، با توجه به اینکه هیچ برنامه و جشنواره‌ای در کار نیست و سایت خبری این بنیاد نیز در این زمینه اطلاع‌رسانی نکرده، پس دلیل این سفر چیست؟  امید است که با توجه به شبهاتی که بین سینماگران ایجاد شده، مدیریت بنیاد فارابی برای تنویر افکار عمومی پاسخگوی این پرسش‌ها باشد.

سینماروزان آماده است پاسخ مدیرعامل فارابی به این گونه پرسشها را بی سانسور حتی یک واژه منتشر کند.




«کیهان» با انتقاد از داوری جشنواره فجر، خواستار ورود مجلس به ماجرا شد⇔پرسش: آیا بررسی مجلس، تعدد نامزدی و جوایز ارگانی‌ها و بی‌توجهی به سینمای مستقل را شامل خواهد شد؟

سینماروزان: روند داوری جشنواره سی و ششم فجر، اعلام نامزدها و به دنبال آن برگزاری اختتامیه در شرایطی که حجم عمده ای از نامزدیها و جوایز به محصولات ارگانی و فیلم منسوب به خواهرزاده یک عضو هیأت داوران رسیده است انتقادات رسانه‌های مستقل را موجب شد.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «کیهان» نیز با انتقاد از برگزاری جشنواره خواستار ورود مجلس برای بررسی کیفیت برگزاری شده است. «کیهان» به این نکته اشاره نکرده که آیا بررسی مجلس شامل تعدد نامزدی و جوایز ارگانی ها و بی توجهی به سینمای مستقل خواهد بود یا نه؟

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

پس از برگزاری فضاحت‌بار سی و ششمین دوره جشنواره تئاتر فجر، این دوره از جشنواره فیلم فجر هم به چنین وضعیتی دچار شد. با اعلام نامزدهای جشنواره فیلم فجر، انتقادات از جشنواره به اوج رسید. هر چند که امسال در جشنواره فیلم فجر، چند فیلم دفاع مقدسی و ارزشی خوب هم حضور داشت، اما اجرای غیرحرفه‌ای و دور از استاندارد جشنواره باعث شد تا حتی نقاط مثبت این رویداد نیز به محاق بروند.
بخش ادب و هنر روزنامه کیهان، قبل و در حین برگزاری جشنواره نسبت به سیاست‌های اجرایی غلط جشنواره هشدار داده بود. ازجمله درباره ترکیب ضعیف داوران جشنواره و اینکه برخلاف روال معمول در سایر جشنواره‌های معتبر جهانی که هنرمندانی صاحب موفقیت یا عناوین برتر را به عنوان داور منصوب می‌کنند، در این دوره از جشنواره فجر دقیقا افرادی به داوری گماشته شدند که سال‌هاست نه تنها هیچ موفقیتی کسب نکرده‌اند بلکه حتی فعالیت هنری قابل توجهی هم نداشته‌اند. همچنین قبلا نسبت به ساختار غیرمنطقی و نامتوازن بخش مسابقه انتقاد کرده بودیم؛ اینکه براساس کدام عقلانیتی فیلم‌های مستند و انیمیشن و کوتاه و سینمایی در یک بخش قرار گرفته‌اند؟
در نتیجه این مسائل، جمعه شب گذشته، بلافاصله پس از اعلام نامزدهای کسب عناوین برتر در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، غیرتخصصی بودن و سیاست‌زدگی قضاوت آثار در این گردهمایی بیش از پیش برملا شد. طوری که تقریبا همه اهالی سینما از هر جریان و با هر نگاه و سلیقه‌ای نسبت به نامزدهای اعلام شده شگفت‌زده شده‌اند. عدم حضور برخی فیلم‌ها و بازیگران که به زعم اکثریت دیدگاه‌ها، حداقل باید در جمع نامزدها می‌بودند و در مقابل، نامزدی برخی از آثار و افرادی که چندان شایسته به نظر نمی‌رسیدند، داوری این دوره از جشنواره فیلم فجر را زیر سؤال برد.
ازجمله اتفاقات شگفت‌انگیز این دوره از جشنواره فیلم فجر این است که از یک فیلم، دو بازیگر نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شده‌اند! این درحالی است که هر فیلم، فقط یک بازیگر نقش اول زن و مرد دارد! همچنین برای بسیاری جای سؤال است که چطور یک فوتبالیست که به عنوان نابازیگر شناخته می‌شود، نامزد بهترین بازیگر جشنواره شده است؟ جای انیمیشن «فیلشاه» با دستاوردهای فنی جدیدش در بین نامزدها کجاست؟ و… سؤالات بسیار دیگری که می‌توان مطرح کرد.
توجه بیش از حد انتظار به برخی از فیلمسازهایی که قبلا به ستایش از دولت و رئیس‌جمهور پرداخته بودند و همچنین کم‌توجهی به افرادی که در جبهه منتقدان دولت قرار می‌گیرند، شائبه اعمال نفوذ و سیاست‌زدگی در داوری جشنواره فیلم فجر را افزایش داده است.
در نتیجه به نظر می‌رسد که نهادهای نظارتی، به ویژه کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی باید ورودی جدی به آسیب‌شناسی جشنواره‌های فجر کند. چون این جشنواره‌ها به لحاظ اجرایی رو به زوال به نظر می‌رسند.




«کیهان» با تعریف و تمجید از «امپراطور جهنم» نوشت⇐ از یک دوم به بعد، فیلم نابود می‌شود!!!

سینماروزان: «امپراطور جهنم» از جمله آثار ارگانی حاضر در جشنواره سی و ششم فجر بود که دست اندرکاران تولید آن مدام بر سر کیفیت بالای این محصول استراتژیک تأکید می‌کردند اما عدم راهیابی این فیلم حتی به فهرست 10تایی ابتدایی آرای مردمی و از آن سو ضعف مشهود بار دراماتیک فیلم و تصنعی شدن طراحی صحنه ها به خصوص در نماهای مسجد کنار دریا، حکایت از شکستی دیگر در کارنامه سازندگان است.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «کیهان» در تحلیلی با تعریف و تمجید از تصاویر «امپراطور جهنم» و تأکید بر فیلمبرداری و تدوین آن، فیلم را از نیمه بعد نابودشده قلمداد کرد!!

متن تحلیل «کیهان» را بخوانید:

تازه‌ترین فیلم پرویز شیخ‌طادی که آثار خوش‌ساخت و مطرحی همچون «دفتری از آسمان»، «پشت پرده مه»، «شکارچی شنبه» و «روزهای زندگی» را در کارنامه خود دارد، قرار بود درباره شکل‌گیری داعش و پیرامون آن باشد. سال گذشته به دلیل عدم انتخاب فیلم برای بخش مسابقه از حضور در جشنواره فیلم فجر انصراف داد و امسال در بخش مسابقه پذیرفته شد. اما محمد خزاعی، تهیه‌کننده فیلم (که از تهیه‌کنندگان متعهد و با کارنامه قابل قبولی بوده و فیلم «به وقت شام» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا را نیز تهیه کرده) در کنفرانس مطبوعاتی فیلم ابراز داشت، حدود 40 دقیقه از فیلم به بهانه مغایرت با مسائل دیپلماتیک و مصلحت‌اندیشی سیاسی حذف شده است! خزاعی گفته که مسائلی در مورد اتحادیه اروپا، آینده عربستان، نسل‌کشی و… حذف شده و شیخ‌طادی هم به خصوص به بخش‌هایی از قسمت‌های حذف شده ‌اشاره کرد که درباره ارتباط داعش با عربستان بوده و سپس به مخاطب حق داد که بگوید فیلم از لحاظ روایی مشکل دارد.
به این ترتیب بدون در نظر گرفتن این اظهارنظرها، نقد نسخه فعلی فیلم «امپراتور جهنم» چندان منصفانه نیست اگرچه برخی معتقدند فیلم‌ها را بایستی تنها براساس آنچه موجود است و بدون حواشی و زمینه‌ها، نقد کرد اما در طول تاریخ سینما حتی درمورد آثار برجسته، معمولا عوامل فرامتنی برای نقد آن در نظر گرفته شده است. مثلا اینکه اورسن ولز معروف برای ضایع نشدن آن صحنه 3-4 دقیقه‌ای ابتدای فیلم «نشانی از شر» توسط تهیه‌کننده، کارش به دعوا با او رسید یا اینکه کرک داگلاس، بازیگر اصلی فیلم «اسپارتاکوس»، بیشتر آن را کارگردانی کرد تا استنلی کوبریک معروف که عنوان کارگردان آن را داشت و یا حدود 50 دقیقه از نسخه اصلی فیلم «در قلمرو بهشت» سانسور شد.
اما به هر حال از تصاویر اولیه فیلم «امپراتور جهنم» می‌توان به کارگردانی قوی، بازی‌های خوب، فیلمبرداری و تدوین متناسب، جلوه‌های ویژه چشمگیر و حتی حرکات متفاوت رزمی در درگیری‌های تن به تن پی برد. حجم بالای لوکیشن و تصاویر و بازسازی‌ها و طراحی صحنه (که خود شیخ‌طادی در آن حرفه‌ای است) نشان از تلاشی عظیم در تولید و تهیه فیلم «امپراتور جهنم» دارد. اما متاسفانه همچنان‌که کارگردان اثر هم اذعان کرد، از یک دوم فیلم به بعد ساختار روایی و سینمایی آن در واقع نابود می‌شود.




حمایت تمام‌قد «کیهان» از «لاتاری»⇐این رسانه در چرایی علاقه وافر مربی به پسرک موقارچی و بی‌غیرت نشان دادن پدر ایرانی چیزی نگفته!

سینماروزان: نمایش «لاتاری» در جشنواره فجر هرچند مواجه شده با پرسشهای بسیاری در سیر علت-معلولی فیلم و همین طور ساختار لرزان آن اما روزنامه «کیهان» به حمایت از این فیلم پرداخته است.

«کیهان» با انتقاد از رسانه‌های سیاسی که این فیلم را نقد کرده اند آن را یک درام مهیج درباره غیرت دانسته است(!!!) بدون اینکه به پرسشهای کلیدی مخاطبان درباره چرایی علاقه وافر یک مربی به نام «موسی» به پسرکی موقارچی و دلیل بی‌غیرت نشان دادن پدر ایرانی و تزریق غیرت به دوست‌پسر مورنگ کرده پاسخ دهد.

متن «کیهان» را بخوانید:

نمایندگان برخی از رسانه‌های زنجیره‌ای فیلمی که درباره مجازات قاچاقچی‌های انسان در دوبی ساخته شده است را «تهدید امنیت ملی» می‌دانند!
فیلم «لاتاری» ساخته جدید محمدحسین مهدویان به خاطر نمایش یک درام مهیج درباره غیرت، با استقبال و تحسین بسیاری از تماشاگران در جشنواره فیلم فجر مواجه شده است. این فیلم، روایت تعقیب یک قاچاقچی انسان در دوبی و مجازات وی است. با این حال پرداختن به چنین موضوعی باعث دلواپسی رسانه‌های اصلاح‌طلب شده است!
در نشست پرسش و پاسخ فیلم «لاتاری» که یکشنبه شب در پردیس سینمایی ملت برگزار شد، نمایندگان رسانه‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب، حملات تندی را علیه این فیلم مطرح کردند. برخی از خبرنگاران رسانه‌های زنجیره‌ای این فیلم را به خاطر طرح جنایاتی که علیه زنان و دختران در «دوبی» صورت می‌گیرد، «تهدید امنیت ملی» دانستند! برخی از آنها نیز، مجازات این افراد فاسد در فیلم را توجیه افراطی‌گری و تروریسم در خارج از مرزها توصیف کردند!
به نظر می‌رسد که همان اتفاقی که برای فیلم سینمایی قبلی مهدویان یعنی «ماجرای نیمروز» افتاد و به خاطر نمایش جنایت‌های گروهک تروریستی منافقین با تخطئه برخی جریان‌ها مواجه شد برای فیلم «لاتاری» نیز تکرار شود.



گزارش «کیهان» از تقاضای مخاطبان⇐در آینده، به‌جای رشیدپور از فردوسی‌پور برای گفتگو با روحانی استفاده کنید

سینماروزان: گفتگوی دوم بهمن ماه رضا رشیدپور با حسن روحانی به خاطر مقادیری محافظه کاری که در لحن رشیدپور نسبت به رییس جمهور وجود داشت با انتقاد رسانه های مختلف مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «کیهان» با مرور برخی از این انتقادات به انعکاس خواسته مخاطبان از رسانه ملی پرداخته؛ خواسته ای به نام استفاده از فردوسی پور برای گفتگوی آینده با حسن روحانی!!

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

انتخاب یک مجری که سابقه حمایت از حسن روحانی و حتی حضور در جلسات تبلیغاتی وی را داشت برای مصاحبه‌ای که همه انتظار چالش را از آن داشتند با انتقادات فراوانی مواجه شده است.
داریوش سجادی، از اصلاح‌طلب‌های مقیم آمریکا در این باره نوشت: مصاحبه تشریفاتی رشیدپور با رئیس‌جمهور بدون مجامله، توهین به شعور مخاطب بود. نخستین دلیل اهانت آمیز بودن آن بی‌صلاحیتی مجری برنامه بود که معلوم نیست چرا باید تریبون رسانه ملی برای مصاحبه با رئیس‌جمهور یک کشور در اختیار فردی قرار گیرد که: اولا با الفبای سیاست و اقتصاد ناآشنا است و کمترین تبحر یا تخصصی در این رشته ندارد. ثانیا فاقد تسلط و تفطن به الزامات ژورنالیسم سیاسی در مقابل دوربین است.اما مهم‌تر از بی‌صلاحیتی مجری، محتوای برنامه بود که ماحصل آن را به اعتبار «دلدادگی مجری به میهمان» به یک رپرتاژ آگهی خسته‌کننده مبدل کرده بود.
در پایان این یادداشت آمده است: اگر حرفی برای گفتن ندارید چه لزومی به «خودزنی» دارید تا با شرکت در این واریته‌های خسته‌کننده اعتبار متوقع از خود را با نازل‌ترین بها به چوب حراج ببندند!؟
محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب نیز نوشت: «مصاحبه رييس جمهور با كلی توقعی كه ايجاد شده بود پايان يافت. متاسفانه سؤالات آقای رشيدپور متفاوت نبود. حتي نگذاشت طعم سخنرانی‌های آزاد خود روحانی را داشته باشد.از سياست داخلی وخارجی و حتی اقتصاد حرف مهمی پرسيده نشد و جواب هم طبعا داده نشد. كشور غرق در نااميدی است. به مشكلات اخير‌اشاره نشد. كشور به مصاحبه ديگری احتياج داشت.»
همچنین دبیر سیاسی روزنامه شرق هم در فضای مجازی با‌اشاره به مصاحبه رشیدپور با حسن روحانی، از دست‌اندرکاران این روزنامه عذرخواهی کرد که آنها را به خاطر «هیچ» تا آن وقت شب معطل کرد.
برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی با توجه به اینکه رضا رشیدپور تخصصی در مسائل سیاسی و اقتصادی نداشت، از دفتر رئیس‌جمهور خواستند برای مصاحبه تلویزیونی آینده حسن روحانی، عادل فردوسی پور را انتخاب کند، چون او اگر در مسائل سیاسی بی‌بضاعت است حداقل در زمینه توپ و فوتبال بازی کردن، صرفاً اطلاعاتی دارد و شاید چند سؤال چالشی ورزشی از رئیس‌جمهور بپرسد!
تأکید مجری گفت‌وگو با رئیس‌جمهور بر خاص بودن گفت‌وگو و خود را نماینده جوانان و دانستن و بکارگیری چند باره «جسارتاً» پیش از هر سؤال، هدف اعتراض کاربران فضای مجازی قرار گرفت.




پرسش «کیهان» از عادل فردوسی‌پور⇐چرا درباره فاجعه پلاسکو ۴۰ دقیقه حرف زدی و در نهایت از لزوم «استعفا» گفتی اما درباره فاجعه سانچی به یک تسلیت ساده بسنده کردی؟

سینماروزان: واکنش عادل فردوسی‌پور به دو فاجعه یکی آتش سوزی پلاسکو و دیگری آتش سوزی نفتکش سانچی موضوعیست که در روزهای گذشته در فضای مجازی هدف مخاطبان قرار گرفته.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «کیهان» هم با کنار هم قرار گذاشتن این دو واکنش به طرح سوال در این باره پرداخته که چطور میشود عادل درباره فاجعه پلاسکو 40 دقیقه سخن گفته و در پایان هم از استعفای دسته جمعی مدیران کشورهای خارجی در بروز چنین فجایعی سخن می گوید اما درباره سانچی صرفا به یک تسلیت ساده بسنده می کند؟

متن تحلیل «کیهان» را بخوانید:

عادل فردوسی‌پور که در برنامه تخصصی 90 معمولاً برخلاف اصول حرفه‌ای رسانه از چارچوب برنامه خارج شده و به مسائل خارج از موضوع که تخصصی در آن ندارد می‌پردازد؛ این بار حتی در همین رفتار غیر حرفه‌ای خود عادلانه عمل نکرد و هدف انتقاد کاربران شبکه‌های مجازی قرار گرفت.
فردوسی‌پور که سال گذشته 40 دقیقه از وقت برنامه خود را به حادثه ساختمان پلاسکو اختصاص داده و نتیجه گرفته بود همه مسئولان مربوطه باید استعفا دهند، این بار و درباره حادثه سانچی فقط تسلیت گفت!

یک سال قبل در چنین روزهایی بود که برنامه «90» که یک برنامه مختص فوتبال است در واکنش به آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو، تبدیل به یک نمایشی سیاسی شد، تا آنجا که بیش از 40 دقیقه از وقت این برنامه به موضوعی بی‌ارتباط با برنامه اختصاص یافت و پس از صحبت‌های یک کارشناس، در نهایت عادل فردوسی پور گفت که هر جای دیگر دنیا چنین اتفاقی افتاده بود همه مسئولان مربوطه استعفا می‌دادند.

اما یک سال بعد، باز هم حادثه دردناک دیگری در ابعاد گسترده‌تری رخ داده است؛ 30 نفر از هموطنانمان طی هشت روز در جدال با آب و آتش سوختند. اما این بار فردوسی‌پور فقط یک تسلیت گفت، بدون اینکه حتی از مسئولان مربوطه انتقادی کند. آن هم در شرایطی که برخلاف سال گذشته، این بار مسئولان مربوطه، سکوت کرده‌اند و حتی پاسخ افکار عمومی را هم نمی‌دهند. این تناقض رفتاری باعث شد تا این سؤال در ذهن افکار عمومی شکل بگیرد که چرا مجری 90 برخلاف نامش ناعادلانه با هر دو واقعه برخورد کرده است؟
برخی از کاربران فضای مجازی به این سؤال پاسخ داده‌اند. ازجمله یکی از کاربران نوشته:«تعجب کردیم که فردوسی پور 40 دقیقه برنامه نود رو اختصاص به استعفای مسئولین مربوطه نداد و فقط همدردی کرد! حتما براش صرف نداشته…» کاربر دیگر هم نوشته: «عادل فردوسی‌پور امشب از فاجعه زنده سوختن ۳۰ هموطن در نفتکش سانچی گفت، اما خوشبختانه معلوم شد برخلاف پلاسکو در این فاجعه فقط باید با بازماندگان همدردی کنیم و اصلاً لازم نیست کسی استعفا بده.»
کاربر دیگری هم این گونه به فردوسی پور واکنش نشان داده: «فردوسی‌پور تو برنامه‌اش حادثه سانچی رو تسلیت گفت اما نگفت که اگه این اتفاق هر جای دنیا میفتاد چند تا مسئول استعفا میدادن!… کاش مثل اسمش عادل بود!» و…