1

پرسش سینماژورنال از عموها و خاله‌های رانده شده از رسانه ملی: چرا به بازار آزاد رقابت نسبی رسانه‌هایی چون “شبکه خانگی” وارد نمی‌شوید؟

سینماژورنال/حامد مظفری: لایه ظاهری اتفاقات پیش آمده در ماجرای توقیف برنامه هایی مانند “فتیله” اعتراضات به تمسخر گویش یا قومیت خاص است.
به گزارش سینماژورنال همین لایه ظاهریست که باعث میشود ناگهان صفحات اجتماعی حتی چهره هایی که از جزییات گافهای منتج به توقیف خبر ندارند نیز پر شود از مرثیه سرایی بر آنها که محصول دیداری شان توقیف شده است.
اما این فقط لایه بیرونی و پرسپکتیوی است که از این اتفاقات می بینیم.

یک دهه فعالیت بی چشمداشت؟؟

به عمق که بزنیم و وارد جزییات شویم قطعا داده های بیشتر و جامعتری نصیبمان می شود. در موردی مانند “فتیله” مرثیه سرایان از این می گویند که نباید یک دهه فعالیت مستمر و بی چشمداشت(!) برای کودکان این مرز و بوم در سایه یک گاف قرار گیرد.
درست هم هست؛ یک دهه فعالیت حرفه ای و خلاقانه و به روز نباید هم به این راحتی تحت الشعاع یک گاف قرار گیرد اما شمایی که در قامتی فرهیخته مرثیه می سرایی مگر همان نیستی که در موعدی دیگر از نبود خلاقیت در برنامه سازی رسانه ملی برای کودکان و سپردن همه ظرفیتها به عموها و خاله هایی سخن می گفتی که همه هنرشان بالا و پایین پریدن و دعوت مخاطبان به کف زدن است؟!
حالا چه شده که فقط یکی از مسببان خلق دایره ای بسته و محدود در برنامه سازی کودکان این طور مورد حمایت تان واقع شده اند؟

مشکل فقدان خلاقیت است و نه فقط یک گاف

اینکه چند ماه قبل یکی از دو نخبه تولید برنامه های پرمخاطب برای کودکان دهه شصت که اتفاقا در سالهای اخیر نیز موفقیت خود را تکرار کرده اند، آینده سپردن فاقد منطق و بی دورنمای آنتن کودکان به عمو و خاله های فاقد خلاقیت را بسیار خطرناک توصیف می کرد جدی گرفته نشد اما آن نخبه درست می گفت و بدجوری هم درست می گفت.
مشکل اخیری که برای یکی از این عموها پیش آمد نه فقط ناشی از شوخی با یک گویش که ناشی از فقدان خلاقیت و نبوغ در تولید محتوا برای کودکان است.
اینکه یک جوک دست چندم و البته تاریخ مصرف گذشته زمینه ای می شود برای خلق آیتمی آموزشی(!) در برنامه ای کودکانه معنایی ندارد جز آن که برنامه سازان کودک ما حتی استانداردهای زمانی تولید متن را هم درک نمی کنند زیرا فارغ از گویش متاثر از منبع خلق(!!!) آیتم، مگر امکان دارد کودک روزگار ما فرق فرچه و مسواک را نداند؟؟
پس قبول کنید که یا خلاقیت این عموها ته گرفته و یا اینکه از شدت تکرار مکررات وقتی برای تامل بر خوراکی که به کودکان می دهند ندارند.

اتاق فکرتان کجاست؟

اگر در جاهای دیگر دنیا می بینید که یک برنامه سالها و در فصول مختلف تولید شده و البته پرمخاطب می ماند به اتاق فکر تولید محتوا برای برنامه برمیگردد که مرتب چهره ها و مغزهای تازه به آن وارد می شوند اما در اینجا همین که تهیه کننده اسپانسرخورش ملس باشد و بتواند فقط بخشی از بودجه را به پروژه تزریق کند کافیست تا سالها آنتن زنده در اختیارش باشد و البته بر مدار تکرار مکررات حرکت کند.

واقعا بدون رانتهای برآمده از انحصار رسانه ای امکان حیات تان وجود دارد؟

اینها همه دلیلی بر آن نیست که برای حذفهای یک شبه و بخشنامه ای توجیه بتراشیم.
نه! فقط می خواهیم بگوییم شمایی که به واسطه یک دهه برنامه سازی برای کودک، در انظار خود را محق می دانی که به واسطه یک اشتباه، اخراج نشوی با خودت خلوت که می کنی فقط به این بیندیشی که در این یک دهه فقط چند کلمه به دایره واژگانی مخاطبانت افزوده ای و البته چقدر مخاطب خاص داری و نه مخاطب سرگردانی که باید میان سبد تکراری رسانه ملی یکی را بالاجبار انتخاب کند.
اگر خروجی ات مثبت بوده و در این همه سال برندسازی لازم را داشته ای که نباید نگران خارج شدن موقت یا دایم از دایره رسانه ملی باشی چون با تنوع رسانه ای موجود باز هم فرصت تولید محتوا را در رسانه های دیگر خواهی داشت.
اما اگر ته دلت امیدی نداری که بتوانی در بازار آزاد رقابت نسبی رسانه های غیررانتی مانند شبکه خانگی و همین فضای سایبری به حیات ادامه دهی و امتداد حضورت گره خورده به انحصار رسانه ملی که حتما باید به خیریت فراوان اتفاق اخیر در توقفی که برایت ایجاد کرده، بیندیشی و بنشینی ساعتها فکر کنی بر اینکه چه کنی تا در حضور دوباره در عرصه برنامه سازی برای کودک، به جای پر کردن آنتن، خلاقیتی را چاشنی کار کنی که در مدیومهای دیگر هم خریدار داشته باشد.

پرسشی از شما که از تهدید به حذفت دلخوری
حتی اگر حال و حوصله تعمق بر این موضوع را نداری جوابی برای این سوال پیدا کن که چرا نسخه تکراری محصولی به نام “کلاه قرمزی” که با احتساب تکرار در شبکه های مختلف، هر قسمتش لااقل پنج باری روی آنتن رفته به هنگام عرضه در شبکه خانگی هم با اقبال مخاطبان مواجه می شود و البته همه ساله سازندگانش، تهدید به حضور در شبکه خانگی بجای تلویزیون را مجالی می کنند برای دریافت بودجه بیشتر اما شما یک شبه و با یک امضاء، همه داشته و نداشته تان زیر سوال می رود.

پی نوشت: چند سال قبل آرش معیریان که در همه سالهای اخیر بخاطر تولید آثاری از سینمای بدنه و نمونه های متاخری مانند “کالسکه” و “شانس عشق تصادف” می شناسیمش با استفاده از همین عموهایی که گافشان خبرساز شده فیلمی کودکانه ساخت به نام “فیتیله و ماه پیشونی”؛ فیلمی که البته نیوشا ضیغمی را هم به عنوان بازیگر داشت.
“فیتیله و ماه پیشونی” در سال 91 روی پرده رفت و بعد از 47 روز نمایش عایدی اش به 150 میلیون تومان هم نرسید! آن هم در شرایطی که صدرنشین جدول فروش این سال “کلاه قرمزی و بچه ننه” بود با فروشی نزدیک به 3 میلیارد و نیم!!!
مقایسه رقم فروش همین دو محصول که ریشه شکل گیری هر دو رسانه ملی بوده، می تواند اله مانی باشد برای سنجش محبوبیت عموها و خاله های امروزی در فضای غیرانحصاری عرضه محصولات فرهنگی.