1

برادرزاده رییس اداره نظارت⇔فیلمبردار فعال فیلم اولی‌ها+عکس

سینماژورنال: حبیب ایل‌بیگی پیش از ورود به دایره مدیریتی در سازمان سینمایی دولت یازدهم بیشتر به عنوان مدیر روابط عمومی شناخته می شد.

به گزارش سینماژورنال وی که تجربه مدیریت روابط عمومی جشنواره‌هایی مانند فجر، کودک و فیلم کوتاه را داشت بعد از مدیریت روابط عمومی حوزه هنری در دولت قبل، با آمدن حجت ا.. ایوبی در سازمان سینمایی به مدیریت انجمن سینمای جوان رسید و حدودا یک سالی هم در این پست ماند اما با رفتن محمد احسانی مدیر پیشین اداره نظارت به صداوسیما، ایل‌بیگی به عنوان جانشین وی در اداره نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی مشغول به کار شد.

تا همین چند وقت پیش تنها “ایل‌بیگی” حاضر در سینما جناب حبیب ایل بیگی بود اما مدتی بعد از پذیرش مسئولیت ایشان در اداره نظارت، یک سینماگر دیگر با نام خانوادگی “ایل بیگی” هم در فهرست عوامل فیلمها دیده شد.

فیلمبرداری که در یک سال اخیر فعال شده

این سینماگر مهدی ایل‌بیگی نام دارد که هرچند فهرست دقیقی از فعالیتهای قبلی ایشان در دسترس نیست اما در همین چند ماه گذشته به عنوان فیلمبردار چندین فیلم اولی مشغول به کار شده است.

تازه ترین فیلم اولی که نام مهدی ایل‌بیگی به عنوان مدیر فیلمبرداری آمده “انزوا” نام دارد به کارگردان مرتضی‌علی عباس‌میرزایی و تهیه‌کنندگی پیمان جعفری؛ فیلمی که به تازگی گروه بازیگران آن قطعی شده و عنقریب کلید خواهد خورد.

در یک سال گذشته نیز نام ایشان به عنوان فیلمبردار دو فیلم اولی دیگر با نامهای “آپاندیس” و “جاودانگی” به چشم خورده است. “آپاندیس” را کارگردانی به نام حسین نمازی ساخته به تهیه کنندگی مقصود جباری و “جاودانگی” هم فیلمی است از مهدی فردقادری به تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی.

جستجوی نام مهدی ایل‌بیگی در اینترنت دامنه گسترده‌ای را پیش‌روی مخاطب نمی‌گذارد و به غیر از یک فیلم کوتاه به نام “آسانسور” و دو تله‌فیلم گمنام با عناوین “گلاب” و “قویها سوار بر بادند” سوابق کاری دیگری از وی در دسترس نیست. آیا همین رزومه خلوت سبب ساز پرکاری ایشان شده است آن هم درست بعد از ورود حبیب ایل بیگی به اداره نظارت؟

مهدی ایل بیگی(نفر سوم از راست) در کنار امیرعلی دانایی و حسین نمازی در پشت صحنه "آپاندیس"
مهدی ایل بیگی(نفر سوم از راست) در کنار امیرعلی دانایی و حسین نمازی(کارگردان) در پشت صحنه “آپاندیس”



درگذشت تهیه‌کننده‌ اولین جوابیه سینمایی به “آرگو” و “گلاب”+عکس

سینماژورنال: هادی مشکات تهیه کننده قدیمی و پیشکسوت سینمای ایران که سالها پیش و در ابتدای دهه 60 فیلم سینمایی “میرزا کوچک خان” به کارگردانی امیر قویدل را تهیه کرده بود درگذشت.

به گزارش سینماژورنال مشکات که متولد 1304 کرمان بود از مدتی قبل در بیمارستان لبافی نژاد بستری بود.

مشکات به دلیل مشکلات کلیوی و تنفسی در بیمارستان بستری بود و از یک هفته قبل از طریق دستگاه تنفس می کرد.

وی صبح امروز جمعه ۲۲ آبان ماه بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت.

همکاری های مفید با امیر قویدل

هادی مشکات از رفقای نزدیک زنده یاد امیر قویدل بود و با همکاری وی آثاری چون “سردار جنگل” و “ترن” را هم تولید کرد.

مشکات صاحب دو فرزند به نامهای کوپال و کسری بود که در این بین کوپال نیز به تهیه کنندگی پدر کارگردانی آثاری چون “پیراک”، “لانه عقابها” و “فرمان” را انجام داد.

مشکات در طی فعالیتش در سینمای ایران علاقه زیادی به ژانر حادثه ای نشان داد و با همراهی جمشید حیدری نیز دو فیلم پرحادثه “کرکسها می میرند” و “مرز” را تولید کرد.

تولید فیلمی در مذمت “آرگو” و “گلاب”

به گزارش سینماژورنال آخرین فعالیت تهیه کنندگی مشکات درگیری در تولید فیلمی به نام “فیلسوفهای احمق” بوده است؛ فیلمی که به گفته کارگردان آن سعید چاری اولین جوابیه رسمی به فیلم‌های ضد ایرانی هالبوود است و با مضمونی سیاسی و برای انتقاد از سیاستهای دولتمردان آمریکا در قبال ایران ساخته شده است.

این فیلم که البته هنوز تولیدش به انتها نرسیده، با زبانی طنز به انتقاد از آثار ضدابرانی هالیوود از حمله “آرگو” و “گلاب” پرداخته است.

بازیگران مختلف سینما و تلویزیون ایران در این فیلم با گریم‌های بسیار خاص در نقش‌های متفاوتی از جرج بوش، آریل شارون، نتانیاهو، اسامه بن لادن، راکفلر، کیسینجر و تری جونز کشیش تا خشایار شاه، محمدرضا شاه، مایکل مور،جان استیوارت و بن افلک بازی داشته اند!

هادی مشکات
هادی مشکات
فیلسوفهای احمق
نمایی از “فیلسوفهای احمق” آخرین تجربه تهیه کنندگی هادی مشکات




مأمور امنیتی “گلاب” اسپری آمریکایی می‌زند!+عکس

مجری کمدینی که یک‌شبه سودای فیلمسازی گرفته، چنان ناآگاه بوده است که تفاوت عطر گلاب را از دیگر عصاره‌های خوشبوکننده نمی‌داند و بازجویی را که به واسطه رایحه گلاب از سوی بهاری به این نام در زندان شناخته می‌شده در حال استفاده از اسپری خوشبوکننده نشان می‌دهد!

سینماژورنال: “گلاب” یکی از تازه ترین محصولات ضدایرانی ساخته شده در ایالات متحده است.

فیلمی که قصد دارد تصویرسازی ابلهانه و غیرواقعی را از حوادث بعد از انتخابات 88 ارائه کند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از گزارشی که مرتضی اسماعیل‌دوست در ‘”وطن امروز” ارائه داده فیلم “گلاب” اقتباسی است از داستان خاطره‌نگارانه «بعد آنها به سراغ من آمدند: داستان یک خانواده از عشق، اسارت و بقا» نوشته مازیار بهاری، روزنامه‌نگار دورگه ایرانی- کانادایی که به جرم جاسوسی در اغتشاشات سال 88 در ایران دستگیر شد و پس از تحمل بیش از 100 روز زندان با قرار وثیقه آزاد شده و سپس به‌طور غیرقانونی از کشور خارج شد.

فقر بن‌مایه داستانی

جان استوارت در اولین ساخته خود در مقام کارگردان سعی کرد هر چه بیشتر فضایی مستندگونه از اتفاقات مطرح‌شده توسط مازیار بهاری بسازد و در این راه با تلفیقی از تصاویر مستند مانند مناظره انتخاباتی، صندوق‌های رای و سخنرانی با داستانی ملودرام سعی کرد هر چه بیشتر در ذهن بیننده خواسته‌های برنامه‌ریزی شده صاحبان کارخانه هالیوود را به اجرا درآورد که این پندار با توجه به فقر بن‌مایه داستانی، عدم پرداخت شخصیت‌ها و مهندسی نکردن داده‌های موجود نتوانست به سرانجام مطلوبی دست یابد.

نماهای آماتورگونه استوارت

نماهای آماتورگونه استوارت نشان از بی‌تجربه بودن وی در کارگردانی می‌دهد و رنگ فیلتر نیز به اصلاح مناسب نرسیده است. تنها آنچه می‌تواند موجب همراهی مخاطب از پیگیری زمان فیلم شود، سرانجام وضعیت مازیار به‌عنوان شخصیت اصلی است که «گائل گارسیا برنال» آن را بازی می‌کند، هنرپیشه‌ای که از او فیلم‌های مطرحی چون «بابل» ساخته گونزالس ایناریتو، «خاطرات موتوسیکلت» ساخته والتر سالاس و «کوری» به کارگردانی فرناندو میره لس را به یاد داریم.

اثری مخدوش و به هم ریخته

فیلم “گلاب” اثری مخدوش و به هم ریخته به لحاظ ساخت روایت است، به نحوی که ضرباهنگ اثر براساس همین اجرای نامناسب و تدوین ناکارآمد به سازه‌ای کسل‌کننده بدل شده است. آنچه در این فیلم به عینه می‌توان دریافت، تلاش برای تصویرسازی بیانیه‌ای سیاسی است و فیلمساز بدون هیچ قریحه خلاقانه‌ای، سکانس‌هایی را به‌طور متوالی قرار داده و در این بین توجه‌ای به شاکله‌مندی فیلم و رسیدن به هسته‌ای واحد در به سرانجام رسیدن روایت نمی‌کند.

گلاب
گلاب

بسته‌ای پست‌شده از مرکزی سفارشی در آمریکا

فیلم همچون بسته‌ای پست‌شده از مرکزی سفارشی در آمریکا به قلب واقعه‌ای در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران رسیده و همه تلاش از آن زاویه دارد که نگره‌های اسلامخواهی، عدالت‌جویی و حق‌مداری حاکمیت ایران را به زیر سوال برده و با ارائه نماهایی احساس‌برانگیز از شکنجه و آزار روحی مازیار توسط ماموران امنیتی به خواسته‌های سیاسی خود جامه عمل بپوشاند. در این میان ادعاهای بسیاری توسط فیلمساز و با مدد گرفتن از نوشته‌های بهاری در فیلم مطرح شده که همچون بنایی نامتقارن با کلیت رویداد سرهم‌بندی می‌شود.

رقص دیوانه‌وار مازیار در داخل سلول انفرادی

به گزارش سینماژورنال همچنین وجود صحنه‌هایی کمیک با کمترین نگره پرداخت، نه‌تنها برخلاف تصور کارگردان از تلخی داستان نکاسته بلکه فیلم را به سمت اجرایی در تاک‌شو کشانده است و از طرفی سکانس‌هایی همچون رقص دیوانه‌وار مازیار در داخل سلول انفرادی با پخش آهنگ نیز، نماهایی کلیپ‌واره را صورت می‌دهد. جان استوارت برای رفع نقیصه فضاسازی در برخی سکانس‌های خارجی، زاویه دوربین را به سمتی هدایت کرده تا از عدم تناسب لوکیشن فیلم با محیط واقعه جلوگیری کند. لوکیشنی که در اردن دایر شده و با همه تلاش صورت یافته از سوی گروه ساخت که عمدتا عرب بودند، باز هم کوچه‌های تهران، هم‌قرینگی با بافت زمان رخداد ندارد و از سویی موسیقی به کار رفته در متن فیلم و در زمان اعتراضات نیز تم موسیقی و قالبی از ریتم عربی گرفته است.

سرکشی مازیار به حومه شهر

در خلال روایت «بهاری» از روزهای زندان با سکانس‌هایی غریبه با این پیرنگ اصلی مواجه‌ایم و نمایش انهدام ماهواره‌ها از پشت‌بام خانه‌ها هیچ تناسبی با سیر روایت ندارد. در این فیلم، تصاویر آرشیوی از تظاهرات در کنار داستان‌سرایی کارگردان از واقعه به کمک دوربینی سیال، حسی واقعی به فیلم می‌دهد و البته در میان آن، اشاراتی صریح به دیکتاتور بودن رئیس‌جمهور وقت و شرایط نابسامان از انتخاب وی صورت می‌گیرد که اوج آن در سکانس سرکشی مازیار به حومه شهر و سوال از جوانان بیکار رقم می‌خورد که همه خود را طرفدار جنبش سبز نشان داده و با طعنه از پول یارانه به‌عنوان منبعی در جهت تامین مواد سخن می‌گویند!

تفاوت عطر گلاب را از دیگر عصاره‌های خوشبوکننده نمی‌داند
در «گلاب» نمایش تصویری دروغین در داخل زندان توسط سازنده متوهم ادامه می‌یابد تا مامور امنیتی و بازجوی بهاری را افرادی ابله و فاسد معرفی کند که از نگاه آنها، چخوف داستان‌نویس، جاسوس قلمداد شده و از شنیدن حرف‌های جنسی مازیار، روحیه می‌یابند! در این میان مجری کمدینی که یک‌شبه سودای فیلمسازی گرفته، چنان ناآگاه بوده است که تفاوت عطر گلاب را از دیگر عصاره‌های خوشبوکننده نمی‌داند و بازجویی را که به واسطه رایحه گلاب از سوی بهاری به این نام در زندان شناخته می‌شده در حال استفاده از اسپری خوشبوکننده نشان می‌دهد! تا خود به زبانی ناخواسته بیان کند که این گلاب نه از ترنم دامن افشان ایران بلکه از ماده توهم‌زای غرب به پا خاسته است و چه نکته‌ای عیان‌تر از اینکه سازندگان فیلم نیز در پشت پرده سودازده سیاست هستند.

تهیه‌کننده بانفوذ یهودی

سازنده گلاب را کمپانی «اود لوت اینترتینمنت» متعلق به خانواده ثروتمند و بانفوذ «پرتیزکر» در برگرفته که تبلیغات مالی اوباما در زمان انتخابات را عهده‌دار بوده و همچنین «اسکات رودین» یکی از تهیه‌کنندگان بانفوذ یهودی نیز در ساخت این فیلم مشارکت داشته است تا با ذهنی به هم ریخته از قدرت جهانی امروز ایران و نفوذ کلام اسلام در چهارگوشه دنیا به سمت فراموشی حقیقت با ساخته‌ای دروغین و خیال‌پردازانه روند.