1

در گفتگوی صریح مصطفی محمودی و حامد مظفری روی آنتن زنده رادیونمایش بیان شد⇐روسای سینما در تعارف با عوامل برگزارکننده جشنواره‌های بودجه‌خوار گیر کرده‌اند و نمیدانند این جشنواره‌ها را تعطیل کنند یا نه؟؟!/چرا به جای توسعه زیرساختهای سینما، بودجه‌ها باید صرف جشنواره‌هایی شود که مشتری اول و آخرش، برگزارکنندگان هستند؟؟/چرا دولت از افرادی که میخواهند به هر قیمت که شده و با بودجه میلیاردی دولت جشنواره کودک برگزار کنند نمی‌پرسد سهم برگزیدگان این جشنواره از گیشه سالانه سینماها چقدر بوده؟؟/ما هنوز یک پردیس سینمایی مختص کودکان نداریم ولی هر سال هزینه میلیاردی میکنیم برای جشنواره کودک!!/حداقل کاری که میشود کرد آن است که جشنواره کودک را یکی دو سال تعطیل کنند و بودجه اش را صرف ساخت چند سالن مختص کودکان کنند!/حسین انتظامی برای مقابله با «آفت جشنواره زدگی»، شورایی راه انداخته که اغلب اعضایش، مدیر یا کارمند جشنواره‌های بودجه‌خوار بوده‌اند! این، نقض غرض نیست؟؟؟/شاید هم انتظامی خواسته با راه‌اندازی این شورا از شرّ اعمال فشار برخی نیروهایی که مدعی مدیریت هستند ولی منصب خالی برایشان وجود ندارد رهایی پیدا کند!!؟

سینماروزان: آفت جشنواره‌زدگی که حسین انتظامی را واداشته شورایی هم برای مقابله با آن تشکیل دهد، مدتهاست در سینمای ایران وجود دارد و متأسفانه در گذر دوران به جای آن که برای حل آن چاره ای اندیشیده شود به طور مکرر بر دامنه آن افزوده شده و کار به جایی رسیده که یک سری مدیر-کارمند جشنواره ای تولید شده و از این جشنواره به جشنواره بعدی ترانسفر میشوند مبادا جیبشان خالی بماند!!

به گزارش سینماروزان برنامه اخیر «ارغوان هنر» در «رادیونمایش» تحلیلی ارائه داده بر این جشنواره زدگی و شورایی که انتظامی برای مقابله با آن فراهم کرد.

 مصطفی محمودی مجری-کارشناس برنامه با ارائه آماری کمّی از برگزاری بیش از چهل جشنواره در سال 97 و در عین حال تشکیل شورایی برای مقابله با آفت جشنواره زدگی از سوی حسین انتظامی، از حامد مظفری روزنامه نگار مستقل سینما خواست که درباره این تناقض تحلیلش را ارائه کند.

حامد مظفری با اشاره به آمار ارائه شده از سوی مصطفی محمودی گفت: در  سال 97 بیشتر از 40 جشنواره برگزار شده بود و بخش عمده اش هم تحت حمایت دولت بود؛ این معنایی ندارد جز آن که اگر دولت بخواهد می تواند جشنواره هایی که بی‌فایده هستند را تعطیل کند ولی چون دست اندرکاران این گونه جشنواره ها اغلب کارمندان مستقیم و غیرمستقیم دولت هستند پس روسای بخش دولتی سینما در تعارف با عوامل برگزارکننده این گونه جشنواره‌های بودجه‌خوار گیر کرده‌اند و نمیدانند جشنواره ها را تعطیل کنند یا نکنند؟!!

حامد مظفری ادامه داد: حسین انتظامی بلافاصله بعد از اینکه حکم ریاستشان زده شده است، شورایی را راه انداخته برای مقابله با آفت جشنواره‌زدگی تا لابد تعدیل جشنواره‌های بی خاصیت از طریق این شورا صورت پذیرد! اغلب افرادی که درسالهای اخیر به عنوان مدیر یا کارمند جشنواره‌های مختلف دولتی حضور داشته‌اند، الان آمده‌اند دراین شورا و گرد هم جمع شده اند که با جشنواره زدگی مقابله کنند!!! این خودش نقض غرض است. آدمهایی که سالهای طولانی به واسطه جشنواره‌های بودجه‌خوار ارتزاق کرده‌اند چگونه میتوانند جشنواره های بی فایده را تعطیل کنند؟ 

مصطفی محمودی با انتقاد از عدم پاسخگویی اعضای شورای جدیدی که انتظامی راه انداخته بیان داشت: تلاش کردیم با تعدادی از دوستان عضو همین شورایی که نام برده شد صحبت کنیم ولی متاسفانه تلاش هایمان ثمری نداد و هیچکدام از دوستان حاضر نشدند با برنامه گفتگو کنند! این خودش جای سوال است که چرا این دوستان از پاسخ به مهمترین تناقض پیرامون این شورا که گردهمایی آدمهایی متصل به جشنواره ها برای مقابله با آفت جشنواره زدگی است(!) سرباز زدند!!  تعدادی از دوستان حاضر در این شورا در سالهای اخیر مدام به عنوان دست اندرکار جشنواره هایی بوده‌اند که به اعتقاد کارشناسان، این جشنواره ها خروجی آنچنانی ندارد! سوال اینجاست که همین افراد حاضر در شورا آن قدر جسارت دارند که جشنواره های بی فایده ای را که خودشان از آن ارتزاق داشته اند تعطیل کنند؟؟

حامد مظفری روزنامه‌نگار و مدیرمسئول رسانه مستقل «سینماروزان» در پاسخ مصطفی محمودی اظهار داشت: اگر ترکیب شورا به گونه ای بود که در کنار آدمهایی که متصل هستند به بخش دولتی سینما ، یکی دو نفر چهره صنفی مستقل و صاحب تحلیل و صاحب منطق وجود داشت ممکن بود کفه به نفع همین دیدگاه مستقل پیش برود یعنی باعث می‌شد آن دو نفر آدم مستقل و در عین حال صنفی کمک کنند حداقل چند فقره از این جشنواره های بودجه خوار تعطیل شود. ولی وقتی می‌بینیم اغلب افرادی که در این شورا قرار گرفته اند، بخش عمده دستاوردهایشان از مسیر همین جشنواره های بودجه خوار بوده، یقینا نمیتوان چشم انتظار روشنی برای خروجی این شورا متصور بود!!

این روزنامه نگار ادامه داد: ترکیب شورا طوری است که فقط یک حدس را به ذهن متبادر میکند و آن هم صدور حکم برای افرادی که مدعی مدیریت هستند ولی حداقل در شرایط فعلی، منصبی خالی برایشان وجود ندارد!! به هر حال درگیری در برگزاری جشنواره در عین سودآوری مادی، مرتبط است با فصلی خاص و برای همین دست اندرکاران این جشنواره ها اگر به واسطه آن جشنواره خاص دو ماه تمام هم سرکار باشند ده ماه دیگر سال بیکارند! بیکاری نیروهایی که در حلقه قرار دارند عمدتا توأم است با اعمال فشارهای مستقیم یا غیرمستقیم برای دریافت منصبی تازه! بر این اساس میتوان این پرسش را طرح کرد که آیا این شورا راه افتاده که نیروهای متصل بجای دو ماه در تمام سال بواسطه این شورا هم که شده سرکار باشند؟؟ شاید انتظامی خواسته با راه‌اندازی این شورا از شرّ اعمال فشار نیروهایی که مدعی مدیریت هستند ولی منصب خالی برایشان وجود ندارد رهایی پیدا کند!!؟ یعنی انتظامی خواسته با پلتیکی یک سری نیروها را سرکار بگذارد و بعد از کاهش سطح فشار اینها، به امور جدیتر سینما که یکی اش وضعیت آشفته اکران است و دیگری راه اندازی صنف یکپارچه تهیه کنندگان رسیدگی کند.

مصطفی محمودی در ادامه بحث در «ارغوان هنر» با زیر سوال بردن کارکرد جشنواره های رنگارنگی که در ایران برگزار میشوند و علیرغم بریز و بپاش حداقل کارکرد را بر توسعه سینما داشته اند بیان کرد: واقعا خیلی از جشنواره های بزرگ ما هم که بودجه هنگفتی نصیبشان میشود کارکردشان را از دست داده اند. جشنواره های ریز و درشت موضوعی کوچک که دیگر جای خود دارد. بارها گزارشهایی منتشر شده درباره اینکه خیلی از مخاطبان حتی نام این جشنواره های موضوعی را هم نشنیده اند چه برسد به اینکه  در این جشنواره‌ها حاضر شده باشند. سوال این است که چرا به جای توسعه زیرساختهای سینما، بودجه‌ها باید صرف جشنواره‌هایی شود که مشتری اول و آخرش، برگزارکنندگانش هستند؟؟

حامد مظفری در پاسخ محمودی گفت: به غیر از جشنواره فجر که آن هم چند سالی است دوتکه شده تا به حاشیه برود ولی همچنان بخش ملی اش مخاطب دارد و همچنین جشنواره هایی مانند کوتاه و مستند که مسیر خود را پیدا کرده اند یک مشکل عمده در سایر جشنواره ها وجود دارد و آن هم نبود مخاطب در سالنهای نمایش فیلم است!!

این روزنامه نگار ادامه داد: برخلاف تصور عامه من فکر میکنم مدیری که حداقلی بهره هوشی داشته باشد قادر است خیلی راحت خودش را از شر این جشنواره های بودجه خوار نجات دهد. کافیست مدیر موردنظر بیاید و براساس مخاطبی که هر جشنواره دارد، جشنواره ها را درجه بندی کرده و جشنواره هایی که مخاطبشان زیر حد استاندارد است را تعطیل کند. رسیدن به آمار مخاطبان جشنواره را هم میشود از آمار بلیت فروشی دریافت.  در حال حاضر تنها جشنواره ای که از بلیط فروشی، عایدی دارد جشنواره اصلی فجر است که در بهمن ماه برگزار میشود و در سالهای اخیر بواسطه بلیت فروشی سالانه 1.5 تا 2میلیارد درآمد داشته! این جشنواره، حضورش منطق دارد چون مخاطب پشتش است. واقعا اگر هدف از برگزاری جشنواره، توجه به مخاطب است بیایند به ما بگویند این چهل و چند جشنواره ای که همه ساله برگزار میشود چقدر مخاطب علاقمند دارد و چقدر از بلیت فروشی، عایدی دارند!؟؟ اینکه جشنواره برگزار کنید و بعد مهمانان را با بهترین پرواز به فلان شهر توریستی ببرید و در بهترین هتل مستقر کنید و کلی هزینه خورد و خوراک و هدیه برای اینها کنید و بعد پز برگزاری جشنواره را دهید که نشد کار فرهنگی! جشنواره باید مخاطب را به سینما بیاورد و به واسطه حضور مخاطب بتواند به درآمدزایی برسد وگرنه صرف کرور کرور هزینه برای برگزاری جشنواره که از هر کسی برمیآید.

مصطفی محمودی با طرح مجدد این پرسش که آیا شورای مقابله با آفت جشنواره زدگی جرأت این را دارد که لااقل به تعطیلی جشنواره های ارگانی بپردازد گفت: نگاهی به کارنامه جشنواره ای در سه سال اخیر نشان میدهد که سازمان ها، ارگان ها، نهادها و وزارتخانه های دولتی نقش مهمی در حمایت از این جشنواره های پرتعداد دارند یعنی اگر حمایت مالی این سازمانها نباشد قطعا این جشنواره ها تعطیل خواهند شد. سوال این است که آیا شورای تازه ای که انتظامی راه انداخته جرأت دارد که با درجه بندی، این جشنواره ها را به سمت تعدیل ببرد؟

حامد مظفری درباره پیش بینی عملکرد این شورا بیان داشت: براساس چینش آدمهای حاضر در شورا به نظرم این شورا بیشتر به سمت توجیه برگزاری جشنواره های مختلف خواهد رفت تا اینکه جرأت کند و یک درجه بندی کیفی شفاف درباره این جشنواره ها براساس میزان مخاطبان آن ارائه دهد.

مظفری خاطرنشان ساخت: اینکه فلان نهاد و ارگان و وزارتخانه میخواهد کار فرهنگی کند ایرادی ندارد. ایراد آنجاست که وقتی سران فلان سازمان دولتی میخواهند جشنواره برگزار کنند یا به سراغ مدیران دولتی سینما میروند یا به سراغ رئوس خانه سینما. این مدیران دولتی-صنفی سینما هستند که باید به این ارگانها اطلاعات بدهند. مثلا باید به آن ارگانی که میخواهد بودجه تلف کند برای برگزاری یک جشنواره ورزشی بگوید حداقل قبلش در تولید پنج فیلم موثر ورزشی سرمایه گذاری کنند و بعد بروند به سمت برگزاری جشنواره!! یا همین افرادی که مدام اصرار دارند به هر قیمتی که شده جشنواره کودک را برگزار کنند وقتی بناست از دولت بودجه بگیرند دولت باید ازشان بپرسد که سهم اکران سالانه سینماها از فیلمهایی که در این جشنواره رونمایی شده چقدر است؟ چرا دولت از افرادی که میخواهند به هر قیمت که شده و با بودجه میلیاردی دولت جشنواره کودک برگزار کنند نمی‌پرسد سهم برگزیدگان این جشنواره از گیشه سالانه سینماها چقدر بوده؟؟ ما هنوز یک پردیس سینمایی مختص کودکان نداریم ولی هر سال هزینه میلیاردی میکنیم برای جشنواره کودک!! حداقل کاری که میشود کرد آن است که جشنواره کودک را یکی دو سال تعطیل کنند و بودجه اش را صرف ساخت چند سالن مختص کودکان کنند!




در حالی که خلأ ۱۲۰ ساله سینمای ایران، نداشتن بازار خارجی برای اکران است⇐راه‌اندازی سایت و خبرگزاری و vod در رئوس فعالیتهای «شورای عالی بین‌الملل» قرار گرفت!!!

سینماروزان/حامد مظفری: محمدمهدی حیدریان از همان آغاز حضورش در سازمان سینمایی علاقه زیادی به راه اندازی شورا در سازمان داشت؛ شوراهایی که از مقاومت تا معناگرا و سینمای اجتماعی را دربرمیگرفت و هرچند مشخص نشد خروجیشان چیست اما امتداد آن به راه اندازی شورایعالی بین الملل سینمای ایران رسید.

شورای تازه تأسیس بین‌الملل که رائد فریدزاده-برادرزاده مهدی فریدزاده و خواهرزاده حسن خجسته- دبیرش شده لابد برای آن که دوام خویش را تضمین کند(؟!) فهرستی 22بندی از فعالیتهای پیش‌رویش را منتشر کرده؛ فعالیتهایی که بنا به نام شورا هم که شده باید مرتبط با حوزه بین الملل و البته سینما باشد.

اما عجیب است که در میان رئوس فعالیتها، با راه اندازی یا حمایت از راه اندازی پایگاههای خبری، خبرگزاری سینمایی و سامانه‌های آپلود فیلم که میشود همان vod ها، برخورد میکنیم!!

آخر با کدام منطق راه‌اندازی رسانه سینمایی هم باید توسط شوراهای دولتی صورت گیرد؟ اعضای حاضر در شورای بین‌الملل کافی بود به سرنوشت قدیمی‌ترین رسانه‌های دولتی از روزنامه گرفته تا خبرگزاری نگاهی بیندازند و ورشکستگی مطلق آنها را در عین تزریق مدام بودجه های میلیاردی می دیدند تا هیچ گاه به ذهنشان هم خطور نمی‌کرد که به سراغ راه انداختن خبرگزاری و پایگاه خبری بروند.

از آن سو راه‌اندازی سامانه آپلود فیلم چرا باید در دستور کار شورایی کاملا دولتی قرار گیرد؟ وقتی ده ها سامانه vod و iptv فعال در کشور داریم که بسیاری از آنها هم از فقر محتوا رنج می برند چه مرضی است که دوباره سامانه ای تازه برای آپلود فیلم راه اندازی شود؟؟

برادران حاضر در شورایعالی بین الملل! پول و آن هم بیت المال، علف خرس نیست که بنا شود با موازی کاریهای این چنینی به باد رود.

فقط قدری تأمل کنید بر سرنوشت تراژیک و انتقادبرانگیز محافل دولتی تأسیس شده در همین سالهای اخیر-از آن گروه سینمایی کاملا ایزوله تا جشنواره‌ای موسوم به جهانی-تا دریابید قدم اول مفیدفایده شدن در روزگار ما، پرهیز از کمّیت‌گرایی، تمرکز بر تخصص‌گرایی و رفع کمبودهای مبتلابه است و نه فهرست کردن سیاهه‌ای از دستورکارهایی که هیچ ربطی به هدف گذاری اصلی شورایعالی بین الملل ندارد.

هم آن گروه ایزوله و هم آن جشنواره موسوم به جهانی تا توانستند خرج کردند بر تعریف دستورالعملهای بی‌ربط و راه اندازی زیرمجموعه های حقوق‌بگیر و تا توانستند سایت و کتابچه و بولتن درآوردند و تا توانستند هزینه کردند برای کارمندی اهالی رسانه اما خروجیشان چه شد جز انبوه انتقادات صنفی!؟؟

مهمترین کمبود سینمای ایران در حیطه بین الملل نداشتن بازار برای عرضه محصولات است و شورایعالی بین‌الملل فقط اگر بتواند زمینه ساز اکران محصولات استاندارد سینمای ایران نه در جهان بلکه در همین کشورهای همسایه باشد چنان تأثیری به جا خواهد گذاشت که ده ها سایت و رسانه و خبرگزاری بدون مزدوری از فواید آن خواهند گفت!

پس آقایان حاضر در شورایعالی بین‌الملل! اگر واقعا هدفتان خدمت به سینمای ایران است؛ بیخیال راه اندازی سایت و خبرگزاری و سامانه آپلود فیلم باشید و کمبودی را برطرف کنید که 120 سال است سینمای ایران از آن رنج می برد.

شورایعالی بین الملل سینمای ایران
شورایعالی بین الملل سینمای ایران



به همت مرکزی که بازیگران “اخراجیها” اساتید آن هستند⇐بیضایی هم جشنواره شد!!!

سینماروزان/حامد مظفری: در مملکت ما هر چه کم باشد جشنواره کم نیست. از در و دیوار جشنواره می بارد و بسیاری از این جشنواره ها هم مجالی هستند برای دریافت ردیف بودجه و احیانا اشتغالزایی برای برخی از پرسنل.

به گزارش سینماروزان بماند که در همین جریان اشتغالزایی هم مواردی مانند جشنواره خورشید پیش می آید که ماهها بعد از برگزاری همچنان برخی از دست اندرکاران درگیری های حقوقی بر سر دریافت حق الزحمه خود دارند.(اینجا و اینجا را بخوانید)

در این شرایط اینکه یک جشنواره جدید راه بیفتد چندان عجیب نیست آن هم جشنواره ای دانشگاهی که یکی از واحدهای دانشگاه جامع علمی-کاربردی آن را راه بیندازد اما اینکه برای نامگذاری این جشنواره از بهرام بیضایی مایه گذاشته شود عجیب است.

این اتفاق در یکی از مراکز دانشگاه علمی-کاربردی رخ داده است و جشنواره ای به نام بیضایی راه افتاده است؛ جشنواره ای که پسوند “ملی” را هم ضمیمه خود کرده است.

“جشنواره ملی تئاتر بیضایی” بناست 5 دی ماه همزمان با زادروز بهرام بیضایی برگزار شود آن هم در. مرکز 46 دانشگاه علمی-کاربردی.

اگر می خواهید با مرکز 46 دانشگاه علمی-کاربردی آشنا شوید باید قبلتر از هر چیز به سراغ اساتید آن برویم؛ اساتیدی که در میان آنها نام مجید قناد مجری و تهیه کننده برنامه هایی همچون “فتیله جمعه تعطیله” و “جمعه به جمعه خونه به خونه” و همچنین شهره لرستانی و عبدالرضا اکبری از بازیگران کمدی “اخراجیها” به چشم می خورد.

 طبق ادعای برگزارکنندگان این جشنواره، هدف از برگزاری “یادمانی از استاد بهرام بیضایی به پاس شش دهه فعالیت مستمر و درخشان در عرصه هنرهای نمایشی با شناسایی و معرفی ظرفیت درام در آثار وی به نسل امروز دانشگاهی و شناسایی استعدادها و تشویق هنرمندان جوان برای شکوفایی هرچه‌بیشتر آنان” است!!!

هدفی که در لفظ به شدت متعالی است اما اولا در عمل مشخص نیست چه حاصلی به دنبال داشته باشد و ثانیا معلوم نیست که چرا برای برآورده شدن این هدف تصمیم به راه اندازی جشنواره گرفته شده است؟ آیا بهترین روش برای شناساندن امثال بیضایی به جوانان برگزاری جشنواره است؟ آن هم جشنواره های دانشجویی؟

از اینها گذشته مشخص نیست که آیا بهرام بیضایی با برگزاری چنین جشنواره ای موافق است و آیا اصلا خبر دارد که یک واحد از دانشگاهی که قدمت آن به دهه هفتاد می رسد و از منظر سختگیری در جذب دانشجو چند پله پایین تر از دانشگاههای آزاد، دولتی و حتی پیام نور است بناست جشنواره ای به نام او برگزار کند؟

بهرام بیضایی
بهرام بیضایی



آقای ایوبی! آن “۱۲” نوش جان تان ولی چرا هنروتجربه را به حساب نیاوردید؟

سینماروزان/حامد مظفری: حجت ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی شنبه شب و در برنامه زنده “متن حاشیه” با موضوع بررسی سرنوشت بازیگران ایرانی پیوسته به شبکه جم، آماری از هنرمندان نادم از همکاری با این شبکه اعلام کرد.

به گزارش سینماروزان ایوبی گفت: تا امروز حدود ۱۲ نفر از افرادی که به این شبکه پیوسته بودند بازگشتند و اظهار ندامت کرده‌اند.

البته رییس سازمان سینمایی نگفتند که این عدد 12 را از کجا آورده اند و اصلا این 12 نفر چه کسانی هستند؟

کلی گویی هایی که ایشان به آن شهره اند اجازه آن را هم نمی دهد که بهشان بخاطر ذکر ادعایی بی سند خرده گرفت اما از آنجا که بر یک مدیر فرنگ رفته واجب است لااقل حق مولف را رعایت کند بد نبود ایشان صداقت داشت و می گفت این 12 از کجا آمده است.

سبنماروزان در روزهای گذشته دو گزارش از همکاران تعدیل وضعیت شده جم ارائه کرد؛ در گزارش اول نام 5 نفر بعنی سعید ابراهیمی فر و عباس مرادیان(کارگردان)، میثم لهاک و مهسا کرمی(بازیگران سریال “رولت”) و بهارک فرامرزی دستیار کارگردان آمده بود.(اینجا را بخوانید)
در گزارش دوم هم نام 7 نفر به نامهای هرمز سیرتی بازیگر سریال “شهر قشنگ”، ماریا کریمی بازیگر و دوبلور، محمدرضا کریمیان بازیگر، ادریس بهرامی بازیگر و دوبلور ، مجتبی شمس بازیگر و دوبلور ، ماهور بساکی بازیگر و  آتنا محمودی برنامه ریز و دستیار کارگردان آمده بود.(اینجا را بخوانید)

متن گزارش را کامل نخوانده اید

به همین سادگی جناب ایوبی متن گزارشهای سینماروزان را کنار هم گذاشته و با جمع کردن 5 و 7 به عدد 12 رسیده است.
فارغ از زیرپا رفتن حق مولف در این ماجرا جناب ایوبی یک گاف دیگر هم داده اند و آن هم اینکه متن گزارشها را کامل نخوانده اند چون هر دو گزارش فقط ناظر بر نام بردن از تعدادی از تعدیل شدگان بوده است و نه همه آنها و نعداد تبدیل وضعیت شدگان از قراردادی به پروژه ای بیشتر از 12 است!!!

فعال هنروتجربه را به حساب نیاورده اید!

جدا از این گرته برداری بی ذکر منبع، ایوبی در جایی از برنامه موردنظر گفته اند: تمام افرادی که رفتند عوامل و بازیگران شناخته شده ای در سینما نبودند بلکه در شبکه خانگی یا تلویزیون فعالیت داشتند.
جناب ایوبی انگار یادشان رفته سعید ابراهیمی فر محصول بارز سینمای گلخانه ای دهه 60 نیز در میان مهاجران به جم جای داشته است.
ایشان حتی اگر به دلیل کم تجربگی در مدیریت سینمایی از عقبه چهره ها اطلاع ندارند از اوضاع و احوال گروه دولتی هنروتجربه که مدام به آن بالیده اند که باید خبر داشته باشند. سعید ابراهیمی فر در مهمترین فیلم این گروه یعنی “ماهی و گربه” بازی داشت ضمن اینکه در فیلمی دیگر باز هم از محصولات این گروه به نام “جینگو” ایفای نقش کرده بود و البته فیلمی به کارگردانی او با نام “مواجهه” نیز در مسیر اکران هنروتجربه ایست و جالبتر اینکه ایرج تقی پور تهیه کننده این فیلم خود در شورای سیاستگذاری گروه دولتی هنروتجربه قرار دارد!
با این اوصاف آیا ابراهیمی فر باز هم عامل شناخته شده ای در سینما محسوب نمی شود؟؟؟

حجت ا.. ایوبی
حجت ا.. ایوبی



سست، بی‌تعلیق، خنده‌دار و دروغی به نام “ضدّغیرت بودن” که کمکی است به بالا رفتن فروش “فروشنده”!

سینماژورنال/حامد مظفری: آیا اصغر فرهادی می تواند زیربنای تولید یک کمدی بفروش باشد؟

سابقه ای که از او در “دایره زنگی” به خاطر داریم می‌گوید بله!
اما اگر ظرف زمانی که او در آن قرار گرفته را رصد کنیم باید بگوییم، خیر! فرهادی بعد از اسکاری که برای “جدایی…” گرفته محال است جرأت کند اله‌مانهای آشنای سینمای مینی مالیستی تلخ نمایانه خود را رها کرده و یک کمدی مفرح بسازد.
با این حساب “فروشنده” باید یک محصول جدی و البته تنش آلود باشد؟
خیر!
“فروشنده” برای مخاطبی آشنا با سینمای فرهادی، یک فیلم مفرح و البته خنده‌دار است.
منهای سکانسهایی که در کلاس درس و به هنگام روخوانی “گاو” یا در سالن نمایش “گاو” می گذرد و البته ذاتا دارای موقعیت کمیک است، فیلم برای این ساخته نشده که فرح‌بخش(!) یا خنده‌دار باشد اما تلاش بیش از حد فیلمساز برای تصویرسازی موقعیتهای بحرانی چون زیربنای متنی محکم نداشته به جای ایجاد التهاب، می‌خنداند.
این خود یک نتیجه محافظه کاری فیلمسازی است که پیمودن مسیرهای تجربه شده قبلی را به تجربه فضای جدید ترجیح می دهد و می کوشد آدمها و موقعیتهایی را برای روایت انتخاب کند که پیشتر در “جدایی…” و تا حدی “چهارشنبه سوری” با آنها روبرو بودیم.
همین می شود که برای مخاطبی که برای تماشای یک تجربه جدید به سینما آمده جای جای فیلم پر می شود از دیالوگها و نماهایی کاملا جدی که خنده آور هستند.

لبخندهایی که حاصل سست بودن زیربنای درام است

از همان ابتدای فیلم و ریزش نمادگرایانه ساختمان و کمک مرد اول فیلم “عماد” به بیماری محتضر به نام “حسین” که لباسی سبزرنگ به تن دارد(!) تا این دیالوگ عماد که از آرزویش برای لودر انداختن زیر شهر و از نو ساختن آن می گوید و حتی پاسخ بابک که از انجام پیشتر چنین تجربه ای می گوید؛ این لبخند است که بر لب مخاطبان می نشیند.
از نماهای ماکارونی خوران عماد و رعنا بعد از گره اصلی و طعنه های خاله زنک مابآنه همسایه ها و “مرتیکه هرزه” خطاب کردن بابک از سوی عماد تا رفتار پیرمرد متعرض، بازجویی عماد از پیرمرد و حتی رفتار همسر پیرمرد و “عزیز جون” گفتنش این کمدی ناخواسته است که شکل می گیرد.
چرا؟
به یک دلیل مهم و آن هم سست بودن زیربنای درام و به خصوص ابلهانه بودن گره اندازی اصلی و در کنارش تلاش برای حرکت آرام و بر مدار دنیای خاکستری تجربیات موفق پیشین.
به این موقعیتها می خندیم چون گره فیلم با حداقل ظرافت انداخته شده و پیامدهای پس از گره هم بی کمترین آشنایی زدایی و تعلیق پیش می‌رود.
دست فیلمساز را خوانده ایم و می دانیم که نه پرسوناژهای تازه ای دارد و نه حرف تازه و فقط می سازد چون می داند همچنان اعتبار اسکار برایش سرمایه زاست و این گرفتاری در حرکت آونگی است که همه چیز را میان مایه جلوه می دهد.

کارگردانی که بدون تحقیق درباره بیزنس بدنامان، گره افکنی کرده

گره فیلم با تجاوز به یک زن متاهل افکنده می شود. گره کجا افکنده می شود؟ در خانه ای که پیشتر زنی بدنام در آن ساکن بوده!
کسب و کار زن چگونه نمایش داده می شود؟ هر که زنگ در خانه را می زند ایشان در ورودی را باز کرده و در واحد را نیز نیمه باز می گذارد برای تشریف فرمایی مشتری بدون حتی چک کردن تلفنی ماجرا!!!
متجاوز کیست؟ یک پیرمرد نزار که حال بالا آمدن از پله ها را هم ندارد و مدام از وضعیت جسمی نابسامانش می گوید!!!
درامی که زیربنایش حداقل تحقیق و جستجو درباره موقعیت و آدمهای علت یا معلول گره اصلی را ندارد نمی تواند واقع گرایانه جلوه کند و این آسیبی است که “فروشنده” فرهادی را از فرط سست عنصر بودن اسباب گره افکنی به محصولی خنده آور بدل کرده است.

همه نوآوری فرهادی در “فروشنده” ارجاع به ساختار فیلم در فیلم بوده که نمونه های بهترش را مثلا بیضایی در پروژه ناتمام “لبه پرتگاه” ارائه داده بود. فرهادی البته به جای فیلم، نمایش “مرگ فروشنده” را به درام اصلی افزوده؛ اما این افزودن بی دلیل که شاید برای کشیدن پای آرتور میلر به داستان و استفاده ار نام او در کنفرانسهای مطبوعاتی بوده اما بیشتر سبب بالا رفتن زمان فیلم و مطول شدن دوسوم ابتدایی آن شده است.

حتی قدر عطاران هم جسارت ندارید

فرهادی اگر حتی قدر رضا عطاران و “دراکولا”یش به تجربه گرایی اهمیت می داد، حداقل کاری که می کرد قرار دادن آدمهای خاکستری و همواره مرددش در ژانری تازه و با حال و هوایی نو بود.
ساده ترین راه هم بدل کردن “فروشنده” به یک درام معمایی بود به خصوص که خط اصلی یعنی تجاوز به زن در خانه شخصی و تلاش برای یافتن متجاوز، انگ معماسازی و رکب زدن پیاپی به مخاطب بود اما امان از اسکار که دست و پای فیلمساز ما را بسته و محدودش کرده به پیمودن نهایتا یک اپسیلون-همان ساختار فیلم در فیلم-  بیشتر از مسیر پیشین.

گزاره جعلی “ضدغیرت بودن فروشنده”
“فروشنده” منهای عقبه سازنده و دو جایزه اش از کن، به یک دلیل دیگر شوری عمومی را به هنگام آغاز اکران تجربه کرده و آن هم خدمتی است که تندروها به آن کرده اند.
این گزاره برخی رسانه های تندرو که فرهادی فیلمی در مذمت غیرت و تعصب ناموسی ساخته و  طرح این ادعا که مرد “فروشنده”، متجاوز به همسرش را می بخشد کاملا جعلی هستند؛
در جعلی بودن این ادعاها همین بس که مرد داستان نه تنها به بازجویی پر از تحقیر و شکنجه روحی، متعرض به همسرش می پردازد بلکه علاوه بر زندانی کردنش، دقیقا دو بار هم او را تا سرحد مرگ می برد و برمی گرداند که البته در همه این مراحل تقابل فیزیکی هم چاشنی کار است.
پس اتفاقا انتقام ناموسی هم در فیلم وجود دارد و البته نه با چاقوی دسته نقره زنجان، بلکه با محبوس کردن متعرض در واحدی از آپارتمانی فروپاشیده و بازجویی و سپس تحقیر روحی و جسمی تا سرحد مرگ.

خدمت برادران تندرو به فرهادی، الکساندر ماله گی و فاطمه الرمیحی

اینکه برخی تندروها این انتقام را ندیده اند-یا نخواسته اند که ببینند-و فیلم را ضدغیرت و نماد دیاثت خوانده اند، بهترین ضدتبلیغ برای فیلمی میان مایه است چون فیلم را جوری نشان می دهد که نیست و کنجکاوی ایجاد می کند برای تماشای فیلم.
و جالب، سکوت فیلمساز در برابر این اتهام است. او کمترین تلاشی برای رفع اتهام انجام نمی دهد چون بهتر از هر کس می داند فارغ از کارکرد موثر این ضدتبلیغات در داخل، به هنگام حضورهای بعدی در رقابتهای سینمایی آلوده به سیاست نیز نفی دوستان تندرو، به شدت به نفع اثر و شرکای تولید آن است؛ شرکایی که از الکساندر ماله گی فرانسوی گرفته تا فاطمه الرمیحی قطری را دربرمی گیرد.

فروشنده اصغر فرهادی
نمایی از “فروشنده” اصغر فرهادی